سیری در کلام شهید «عیسی یسلیانی»:
شهید «عیسی یسلیانی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «فکر نکنید که عروسى نکرده‌ام و حجله عروسى ندارم نه بلکه حجله شهادت حجله عروسى من و تمام عاشقان شهادت است.»

به گزارش نوید شاهد البرز، شهید «عیسی یسلیانی»، نهم فروردين 1346، در شهرستان فريدونشهر به دنيا آمد. پدرش موسی، كارگری می‌كرد و مادرش طاوس نام داشــت. تا دوم راهنمایی درس خواند. تعمیرکار كولر بود. از ســوی بسيج در جبهه حضور يافت. بيســت و يكم دی 1365، با سمت فرمانده دسته در شــلمچه به شهادت رسيد. پيكر وی مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص، در امامزاده محمد(ع) شهرستان كرج به خاك سپردند.

وصیتنامه

در ادامه متن وصیت‌نامه شهید «عیسی یسلیانی» را بخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند
آن کس که تو را شناخت / هر دو جهانش بخشى
آنکس که تو را شناخت / هر دو جهان را چه کند
با سلام و درود فراوان به حضرت مهدى و نایب بر حقش خمینى بت شکن و شهیدان گلگون کفن و رزمندگان اسلام پس از عرض سلام اول از بسیج آغاز مى کنم از برادران بسیجى تقاضا دارم که اولا من گناهکار را حلال کنند و هر خوبى یا بدى که از من دیدند حلال کنند و ببخشند سپس از شما مى‌خواهم که همیشه سنگر‌ها و جبهه‌ها را پر نگهدارید و سنگر نماز جمعه را خالى نگه ندارید و همیشه به آن جایى که اسلام در آن گفته مى‌شود حضور داشته باشند از مسایل اخلاقى اسلامى و اجتماعى بهره‌هاى فراوان ببرند، چون این وقت براى ما انسان‌ها به قیمت طلا است. نباید بدون استفاده رد بشود و برود و همیشه احترام خود را نگهدارند و نظم را در همه جا بخصوص در مساجد و پایگاه‌ها نگهدارند و به دیگران احترام بگذارند.

از بسیج و سپاه و دیگر ارگان‌ها بخصوص ۱۵ خرداد تقاضا می‌کنم مثل همیشه که به خانواده شهدا کمک و روحیه مى‌دادند روحیه و از نظر مادى هم اگر احتیاجى داشتند برآورده کنند. خداى نکرده نه اینکه به خاطر اینکه من اگر لیاقت داشته باشم شهید حساب مى‌شوم. به خانواده‌ام کمک کنید بلکه خانواده‌هاى دیگر را. من آرزوى زیارت امام را خیلى داشتم ولى لیاقت نداشتم و لذا تقاضا مى‌کنم اگر رفتید به دیدن امام سلام مرا هم برسانید و بگویید که همه رزمندگان با حسین زمانند و تا آخرین قطره خونشان. دیگر عرضى ندارم. با عرض سلام مجدد امیدوارم که حال همه خانواده و فامیل‌ها خوب باشد. با عرض سلام به پدر و مادر عزیزم ان شاءالله که حالتان خوب باشد و لبتان خندان و همیشه خوشحال و سرحال باشید. خدا را شکر کنید که فرزندى تربیت کردید که براى خدا کار کند و در خطى باشد که امام حسین جلودار آن است از شما معذرت مى‌خواهم که نتوانستم حقى که به گردن من داشتید برآورده کنم و غیر از این در همه عمرم عوض اینکه کمکى کنم شما را اذیت مى‌کردم باید مرا ببخشید. از برادرانم محمود مى‌خواهم که مرا حلال کند، چون او را خیلى اذیت مى‌کردم و فقط به خاطر خودش. محمد را نیز مى‌خواهم که مرا حلال کند زیرا او را خیلى زده‌ام باز هم به خاطر خودش از غلام (قاسم) همه حلالیت مى‌جویم و از احمد هم حلالیت مى‌خواهم. از دایى‌هایم روز على با فاطمه خانم، داوود، محمد رضا، علی‌رضا و نیلوفر هم حلالیت مى‌خواهم. از دایى عباس على و زن‌دایى حاج بى‌بى و حسن حسین زرى کبرى هم حلالیت مى خواهم. از دایى مرزا محمد و زندایى طاهره هم با مسلم و صغرا و مهدى حلالیت مى‌خواهم. از دایى ابوالفضل و منوچهر و ننه زیور هم حلالیت مى‌طلبم؛ و از آن‌ها مى‌خواهم که مرا حلال کنند که بدون خداحافظى مى‌روم. از زن دایى‌ها و مادرم و دیگر آنایان مى‌خواهم که حجابشان را حفظ کنند. نمازهایشان را بخوانند. روز قیامت دیگر دیر است نمازهایتان را بخوانید نمازهایتان گریه کنند از براى شهیدان از صدر اسلام تا به حال بخصوص امام حسین (ع) و فاطمه زهرا (ع) باز هم مى‌گویم بعد رزو قیامت نگویید کسى نگفته است این همه روحانیون گفته‌اند، این همه تبلیغات و امام گفته است فردا دیر است توبه کنید، چون معلوم نیست تا چند لحظه دیگر زنده‌اید همه مى‌روند به فکر و فقط مال نباشید نباید زندگى شما براى دنیا باشد؛ بلکه دنیا باید براى شما باشد اگر شما نباشید دنیا هم نیست.
دیگر عرضى جز اینکه به بچه‌هایتان نماز خواندن و روزه گرفتن و حجاب را یاد بدهید. دیگر سرتان را درد نمى‌آورم و اینکه مادرم آرزویى داشت که هر پدر و مادرى داشت و آن هم آرزوى دیدن عروسى فرزندانشان. فکر نکنید که عروسى نکرده‌ام و حجله عروسى ندارم نه بلکه حجله شهادت حجله عروسى من و تمام عاشقان شهادت است. دیگر عرضى ندارم به امید پیروزى رزمندگان اسلام. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار.
ان ینصرکم و یثبت اقدامکم، هر سال سالگرد مرا بگیرید، چون یاد شهدا زنده باشد تا دیگران یادشان نرود که ایران شهید مى‌دهد و داده است براى اسلام.
عیسى یسلیانى
تاریخ بیست و دوم شهریور ماه 1365
روز تاسوعا روزى که اصحاب اباعبدالله و فرزندانشان تشنه بود. ساعت ۵:۵۸:۱۴ بعد از ظهر
بسم رب الشهداء والصدیقین بسمه تعالى ما مسئله جنگ را در جبهه‌ها تعیین مى‌کنیم. (شهید رجایى)
والذین آمنوا و جاهدوا فى سبیل الله امواتا بل احیاعم عند ربهم یرزقون
مپندارید که کسانى که در راه خدا کشته مرده‌اند بلکه زنده‌اند و در پیشگاه خدا روزى مى‌خورند.
با سلام بر رهبر انقلاب و شهیدان اسلام و با امید پیروزى رزمندگان اسلام با سلام به پدر و مادرم که مرا بزرگ کردند تا بتوانم براى خلق مسلمانى و حزب الله مفید واقع باشم ولى آنطور که شاید و باید نتوانستم براى پیشبرد انقلاب کارى انجام بدهم لیکن به فرمان امام و با پاى خود به جبهه آمدم تا بتوانم در سنگر جنگ بتوانم انجام بدهم. از پدرو مادرم که آرزو داشتند که آرزوى هر پدر و مادرى بعد از بیست سال دارند دیدن عروسى فرزندانشان است، داشتند. مپندارید که من عروسى نکردم و حجله عروسى در دم خانه‌مان نیست. خیر! همین حجله‌اى که الان دم در خانه‌مان است. حجله عروسى من و هر بسیجى که عاشق شهادت است. همین حجله عروسی‌شان است. از برادرانم معذرت مى‌خواهم که بعضى وقت‌ها آن‌ها را کتک مى‌زدم و الله براى خودشان بود. از طرف من احمد را بوس کنید  (از دایى‌هایم معذرت مى‌خواهم از زن دایى‌هایم عرض مى‌خواهم که باید به شما یک پیام بدهم و ان این است که نمازهایتان را بخوانید قبلا اگر نخوانید در آن دنیا على (ع) و حضرت زهرا (ع) شفیع شما نخواهند بود از پدر و مادرم اقوام و آشنایان فامیل‌ها برادرهایم (محمود محمد احمد قاسم) مى‌خواهم که در عروسى من گریه نکنند اگر هم اشک مى‌ریزند بخاطر لب تشنه امام حسین (ع) و ۷۲ یارش و زینب (س) و پهلوى شکسته زهرا (س) گریه کنند و بخاطر على (ع) گریه کنند که در وقت خلافت برایش کارشکنى کردند. از امت حزب الله تقاضا دارم که همانطور که قبلا در صحنه بودند باشند.
از بسیجى‌ها بخصوص (محله) مى‌خواهم همانطور که من اسلحه کامران عباسى را برداشتم و به قول خود عمل کردم شما هم اسلحه مرا بردارید. از برادر حاج آقا آجرلو هم معذرت مى‌خواهم که اذیتشان کردم از برادر على کوچک هم حلالیت مى‌خواهم و از برادر حاج آقا محمد قیر فروش - همه که در شب‌ ۵ سال‌ ۶۵ ماه‌ ۳ ناراحتشان کردم حلالیت مى‌جویم از برادر دانشور هم حلالیت و از تمام اقوام فامیل و دوست و آشنایان هم حلالیت مى‌جویم.
من خیلى دوست داشتم به زیارت حضرت امام مشرف شوم ولى چه کنم که نتوانستم اگر شما رفتید سلام مرا به او برسانید. دیگر عرضى ندارم دوستار همگى شما شهید (اگر خدا قبول کند) عیسى یسلیانى
دوست دارم در مسلخ عشق جانم را فدا کنم
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند
آن کس که تو را شناخت هر دو جهانش بخشى / آنکس که تو را شناخت هر دو جهان را چه کند
دوست دارم شمع باشم تا سحر تنها بسوزم خود بسوزم / نور دهم دوست دارم ماه باشم تا سحر تنها بتابم.
انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده