آزادمردی و بیادعایی/ یادداشتی در دومین روز درگذشت پزشک اردوگاههای اسارت
به گزارش نوید شاهد البرز؛ در حالیکه اخبار را میخواندم در یکی از شبکههای مجازی به این خبر رسیدم؛ ایران امروز یکی از فرزندان پرافتخار خود را از دست داد؛ "دکتر حسین قاسمزاده، آزادهای سرافراز، پزشک اردوگاههای اسارت و از نخبگان برجسته پزشکی کشور، در سن ۶۴ سالگی درگذشت. او که زندگی خود را وقف خدمت به میهن و مردم کرده بود، نمونهای درخشان از ایثار و تعهد به انسانیت بود."
این جملات من را به یاد یکی از مصاحبههایم با دکتر قاسمزاده انداخت. چقدر ویژگی مثبت و درسآموز در وجودشان دیدم که موجب شگفتی من شد. پزشکی در این سن و سال با حوصله زمانش را اختصاص بدهد به خبرنگاری که تلفنی میخواهد از جبهه و اسارت این مرد ایثارگر بشنود و گزارش کند.
آنچه که من از این مرد سلحشور بااراده و ارزشمند شنیدم از همان نوجوانی نیت خدمت را با انتخاب دانشکده پزشکی افسری داشته و در همان روزهای اول جبهه و جنگ اعزام میشود و بیدریغ در دفاع از وطنش و امدادرسانی به همرزمانش یاری میکند. این مرد مسئولیتپذیر زیر توپ و تانک و گلوله تا آخرین لحظه میایستد تا جایی که به اسارت در میآید.
او در ظلمت اسارت تندیس الماسین آزادگی را میسازد و این جلوه باشکوه پایداری و ایثار را به ملت ایران تقدیم میکند. در همه روزهای خدمت پزشکی هم این تندیس را صیقل داده و یکی از نخبگان جامعه ایثارگری میشود.
دکتر قاسمزاده در روزهای اسارت بیکار نبوده و شبانه روز و بیتعویض شیفت در اردوگاه خدمت کرده است. به یاد دارم از روزها کار بیوقفه در درمانگاه اردوگاه با عنوان سرمایه معنوی یاد میکرد.
این پزشک حاذق و باتجربه پر از ایدههای بکر و ارزشمند بود. این ایدهها به کجا رسید؟! در مصاحبهای که با او داشتم یکی از آنها مطرح شد. دکتر قاسمزاده نخبه تحصیلکردهای بود که به شدت به ارزشهای سنتی و مذهبی بها میداد. هرگز علم و علمگرایی نتوانسته بود او را از مسیر اعتقادات و ارزشهای فرهنگی و اسلامی بازدارد و هر مورد معنوی را با علم و توجیهات پزشکی بیارزش نشان دهد. وی راهکارهای جوامع مدرن برای برخی مشکلات زمانه را هرچند پاسخگو را نمی پذیرفت و می گفت به چه قیمت؟! میگفت: سپردن والدین به سرای سالمندان جالب نیست من در این مورد خیلی حرف دارم و این را با مستندات عرضه میکنم اگر فرصتی و مجالی باشد.
او با وجود رزمندگی و امدادرسانی و هشت سال اسارت و سالهای زیاد خدمت به مردم کشورش هنوز خودش را بدهکار به این سرزمین میدانست و سعی داشت از درگاه نوید شاهد و این فرصت به دست آمده سفارش هموطنانش را به مسئولان کند. میگفت: "مردم ایران الویت کاریتان باشند." این مردم 4 و نیم دهه با تمام غرورشان با دستان خالی برای این خاک فداکاری کردند.
آزادمردی و بیادعایی، فروتنی و تواضع، خدمت بیچشمداشت، تلاش برای حفظ عناصر فرهنگی و دینی ارزشمند در جامعه از او یک جوان بیست ساله رزمنده، یک اسیر دربند با دستانی شفابخش یک پزشک حاذق خادم ساخت که ایثار و پایداری خدمت و عملش مایه مباهات هر کسی است که انسانیت را ارج مینهد. مردان بزرگ هرگز فراموش نمیشوند. روحش شاد راهش پر رهرو باد!»
یادداشت از نجمه اباذری
مصاحبه را بخوانید: