سیری در حیات طیبه سردار شهید صیاد مهدی زاده:
سردار شهید «صیاد مهدی زاده» از شهدای دفاع مقدس است که از او روایت شده است: «از عزیزترین کسان خویش گذشت. از مسئولیّت‌های سنگینی که در این مسیر انتخاب کرده بود هرگز شانه خالی نکرد و با آغوش باز دشوارترین کار‌ها را می‌پذیرفت.»

سردار

به گزارش نوید شاهد البرز؛ در پشت چشمان دریاییت سرزمینی مقدّس‌تر از زمین را می‌دیدم که از بدو تولدت به دنبالش می‌گشتی. تو فرزند آسمان‌ها بودی، سجاده‌ات باز بود و هنوز بوی عطر نمازت در فضای اتاق مانده است و چشمانی اشک بار و بی قرار در انتظار کسی بود که دیگر آمدنی نبود.

سردار شهید «صیاد مهدی‌زاده» در سال ۱۳۳۱ در یکی از روستا‌های محروم اردبیل چشم به جهان گشود. او تا دوازده سالگی ضمن کمک به کار‌های کشاورزی دوران ابتدایی را نیز طی کرد به دلیل نبودن امکانات در روستا به تهران آمد و نزد یکی از خویشاوندان نزدیک در شغل مکانیکی مشغول به کار شد و در این حرفه موفقیّت‌های بسیاری نیز کسب کرد. او در سال ۱۳۵۳ به همراه دوستان و یاران خویش در جلسات مذهبی و سخنرانی‌های ضدطاغوتی شرکت کرد و با تکثیر اعلامیّه‌ها و صدای ضبط شده امام (ره) و شعارنویسی پا بر عرصه مبارزه با رژیم منحوس پهلوی گذاشت. در آن سال‌ها که شهید صیاد مهدی زاده در شرکت لیما مشغول بود به خاطر مبارزه با استبداد از کار اخراج و در سال ۱۳۵۷ توسط ساواک در چهارصد دستگاه کرج محاصره شده و بعد از لحظاتی اقدام به فرار می‌نماید. او در حین فرار دستگیر و راهی زندان‌های مخوف رژیم پهلوی شد. وی به خاطر اینکه فقر اقتصادی و فرهنگی مردمان مظلوم کشورش را با گوشت و پوست خویش لمس کرده بود برپا خواست و در این راه شکنجه و سختی‌های بسیاری را متحمل شد، اما مسئولیّت را در قبال مردمان کشورش هرگز فراموش نکرد. با تمام مشکلات و دشواری‌هایی که در این مسیر طی نمود لحظه‌ای از علاقه‌اش برای مبارزه با دشمنان اسلام کم نشد و همچنان استوارتر گام برمی داشت.
او هرگز ایمان خویش را از دست نداد. در زندان به هم سلولی‌های خود از آزادی واقعی انسان‌ها از فقر فرهنگی و اقتصادی که از دستاورد‌های آن رژیم بود سخن میگفت و زندانیان را بر علیه استبداد می‌شوراند و به خاطر سخنان گوهر بارش بار‌ها مورد شکنجه‌های ساواک قرار گرفت. هم سلولی‌های او در آن زمان از ایستادگی و استواری شهید مهدی زاده تعجّب می‌کردند او به آن‌ها با عمل خود درس شجاعت و ایثار می‌داد بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به فرمان امام (ره) درب زندان‌ها گشوده شد و شهید مهدی زاده آزاد شد. بعد از تشکیل سپاه پاسداران او به خیل عظیم مشتاقان انقلابی پیوست و بعد از تکمیل پرونده در سپاه مشغول خدمت به مردم و عضو رسمی این ارگان شد. او آگاهانه و عاشقانه در پی یافتن حقیقت و رسیدن به هدف والای خویش که همان شهادت و جهاد در راه خداوند بود. کوشاتر از قبل لحظه‌ای از حرکت نایستاد بعد از شروع جنگ تحمیلی در واحد‌های عملیاتی ثبت نام کرد و پس از انتقال ازطریق لشگر محمّد رسول الله در عملیات والفجر یک شرکت کرد و با اصابت ترکش دشمن از ناحیه سینه و پا به شدت مجروح شد و او را به عقب خاکریز‌ها انتقال دادند. او که عشق شهادت را درسینه اش می‌پروراند. هنوز کاملاً بهبود نیافته برای تحقق اهداف مقدّس خویش دوباره راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد. صدای زمزمه‌های عملیات دیگری به گوش می‌رسد و او داوطلبانه به دلیل رضای خدا و دفاع از مردم این مرز و بوم در آن شرکت می‌نماید. این بزرگ مرد دلاور هرگز درمقابل ظلم و استبداد به مردمان مظلوم کشورش آرام نمی‌نشست و از بارزترین خصوصیات اخلاقی این شهید دلاور غیرت و مردانگی او بود که از کودکی با گوشت و خونش عجین شده بود. از عزیزترین کسان خویش گذشت. از مسئولیّت‌های سنگینی که در این مسیر انتخاب کرده بود هرگز شانه خالی نکرد و با آغوش باز دشوارترین کار‌ها را می‌پذیرفت و به آسانی با توکّل به خدا از عهده انجام آن بر می‌آمد شهید مهدی زاده بسیار سخت کوش و با گذشت بود. همیشه سخت تلاش می‌کرد تا به سر منشاء والای خویش که همان عدالت بین انسان‌هاست برسد. او در تمام دوران عمر پربرکت خویش در این مسیر درنگ نکرد و استوارتر از همیشه به سوی میادین مبارزه بر علیه ظلم و ستم تاخت.

عهدی تا آخرین قطره خون
او در نامه‌ای متذکر شده بود من با مردم و امام میثاق و عهد بسته‌ام و تا آخرین قطره خون خود و تا جایی که جان در بدن دارم به آن عهد وفادار می‌مانم.‌ ای مسئولین عزیز که پاسداری از مردم این کشور مسئولیّت عظیمی است که بردوش شما نهاده شده است، هوشیار باشید که اگر پرچم اسلام از دست سردار توانایی بر زمین افتاد آن‌را به دستان قدرتمند سردار دیگری بسپارید، همیشه تقوا پیشه کنید که تقوا بهترین نگهبان بر امورات دنیوی شماست.‌ ای مردم شهیدپرور، هرگز نماز جماعت را فراموش نکنید که صفوف جماعت شما برای نماز نشانه وحدت و یکدستگی در مقابل ظالمین و غاصبین است و این موضوع مهّم را به جوانان خود نیز آموزش دهید. شهید بزرگوار مهدی زاده به نماز اوّل وقت بسیار تاکید می‌کردند و عقیده داشت که نماز بازدارنده انسان از فحشا و منکرات است. می‌گفت: وقتی در حضور خداوند سبحان به قامت می‌ایستیم و از او طلب نشان دادن صراط مستقیم را می‌خواهیم او هم به یاریمان می‌شتابد پس کاهلی را در زندگی باید کنار گذاشت، او با جوانان بسیار مهربان بود مخصوصاً در جبهه‌ها سعی می‌کرد تجربه‌های ارزنده خویش را در اختیار آنان قرار دهد. امر به معروف و نهی از منکر از صفات بارز او به حساب می‌آمد که در طول عمر با عزّت خویش لحظه‌ای از این امر دریغ نکرد. او که شیفته معلّم و الگوی خویش داریوش مهدی زاده بود و آتش عشق و شهادت در او شعله می‌کشید. برای پدر بزرگوارش در نامه‌ای چنین نوشته بود: پدر جان! شبی خواب دیدم که همه جا سفید شد و فرشتگان در یمین و یسار من بودند و مرا به سوی آسمان پیش شهدا بردند، از آن هنگام در آرزوی شهادت و رفتن به نزد معلّم خود هستم، دوست دارم در آن دنیا به ایشان خدمت کنم و نگهبان درب خانه او باشم، می‌دانم که بالاترین سرمایه‌ها شهادت است، ولی نمی‌دانم چرا خداوند مرا در این جمع نمی‌پذیرد، شاید هنوز گناهکارم. پدرجان! برای شهادتم دعا کنید.

شهادت
شهید صیاد مهدی زاده در عملیات خیبر، جزیره مجنون تیپ سیّدالشهدا مسئولیّت گردان را برعهده داشت، سرانجام در تاریخ نهم اسفند ماه 1362، بعد از تلاش و مبارزات بی‌شمار علیه دشمنان اسلام درسن سی و یک سالگی به آرزوی دیرینه خود که شهادت بود رسید. در این عملیات شهید مهدی زاده بر اثر درد ناشی از سوختگی شدید تمام نقاط بدن، شهد شهادت را نوشید و به لقا ا... پیوست.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده