سیری در حیات طیبه شهید چنبری؛
شهید «هادی چنبری» از شهدای دوران دفاع مقدس است. از او روایت شده است که با خانواده مهربان بود و برای ایتام دل می‌سوزاند.

شهید


به گزارش نوید شاهد البرز؛ در یکی از شب‌های سرد پاییزی که برف زیادی سطح روستا را گرفته بود در خانواده‌ای مذهبی که کشاورزی می‌کردند، شهید هادی چنبری به‌دنیا آمد و خانواده را غرق شادی کرد.

روزها از پی هم می‌گذشت و در پنج سالگی از روستای نجم آباد همراه خانواده به شهر نظر آباد آمد. در همان اوان کودکی اهل نظم و نظافت بود و سعی در تمیز بودن داشت. در هفت سالگی در دبستان محله خود مشغول تحصیل شد و تا سال سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد. در همان دوران تحصیل به پدر و خانواده که کاسب بود و پنبه می‌فروخت کمک می‌کرد.

در همان اوان نوجوانی اهل مسجد و منبر بود و سعی می‌کرد نمازهای خود را در مسجد قمر بنی‌هاشم (ع) در محله خود و به جماعت بخواند. او عضو بسیج بود در زمان انقلاب نیز در سخنرانی‌های مذهبی با وجود سن کم شرکت می‌کرد و به خانواده نیز این اطلاعات را می‌‎داد تا آگاهی خانواده را بالا ببرد. او برای امرار معاش خانواده به کمک پدر آمد و در سال 1362 داوطلبانه به خدمت سربازی رفت و پس از هفت ماه در حالی که از محل خدمت خود کردستان به مرخصی می‌آمد در تصادف اتومبیل در چند کیلومتری منزل خود به ملکوت اعلی پیوست.

خانواده وی در خصوص فعالیت‌های دینی و مذهبی وی نیز می‌گویند: «اهل مسجد و منبر بود و به نماز جماعت و ائمه اطهار بسیار اهمیت می‌داد. در زمان انقلاب با وجود سن کم پای منبر سخنرانان می‌نشست و به اهل خانواده نیز توضیح می‌داد، سعی می‌کرد در راهپیمایی‌های اول انقلاب و پس از انقلاب شرکت کند.»

همچنین در خصوص فعالیت‌های مهم علمی، فرهنگی و هنری وی نیز بیان می‌کنند: «عضو بسیج مسجد بود و عضو کتابخانه مسجد نیز بود.»

در ادامه از خصوصیات اخلاقی وی می‌گویند: «با خانواده مهربان بود و برای ایتام دل می‌سوزاند. هر نوع غذایی به سر سفره می‌آمد از مادر تشکر کرده و هرگز غذایی را رد نمی‌کرد و همیشه خداوند را شاکر بود.»

پدر وی با بیان خاطره‌ای می‌گوید: «در آخرین مرخصی که به منزل آمده بودند. شلوار خاکی خود را دوخته بود و به مادرش گفت: بیا ببین و یاد بگیر. (به‌شوخی) و این آخرین خاطره ما از این شهید عالی‌قدر می‌باشد.»

انتهای پیام/ 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده