دشمن را بشناسید
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید سعید نظرلی، نوزدهم اردیبهشت 1341 در روستای آدران از توابع شهرستان رباط کریم دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. وی دیپلم گرفت. معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دی 1366، با سمت فرمانده گروهان در ماووت عراق با اصابت گلوله، انفجار مین و قطع دست به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهداي زادگاهش به
خاک سپردند.
در ادامه متن وصیتنامه شهید نظرلی را بخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
* یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون * ای اهل ایمان از خدا بترسید و به وسیلهی ایمان و پیروی از اولیاء حق به خدا توسّل جویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.
السلام علیک یا ابا عبدالله (ع)، السلام علیک یا ابن رسول الله (ص)، السلام علیک یا ابن امیرالمؤمنین (ع)، السلام علیک یا ابن فاطمه الزهرا (س)، السلام علیک یا بقیه الله (عج)، ای حامی محرومان و درهم کوبندهی کاخ ستمگران و برقرار کنندهی عدل در جهان، ای که دلهای عاشقانت به عشق تو در سینه میتپد، آرزو دارم که در آخرین لحظات عمرم فریاد رسم باشی و سرم را بر زانوی خویش بگذاری و خون زدیدگان پاک نمایی و چشم گنهکارم را به جمال خویش روشن سازی و من را به تنها آرزویم در این جهان برسانی.
السلام علیک یا روح الله یا امام الامه و قائده الثوره و زعیم المله و الدین، ای که انسانیّت قرن را در عصر انتظار از نسیتی رهاندی و با تبر ابراهیم (ع) در راستای سینای موسی و در آسمان عیسی و شریعت محمّد (ص) و مذهب علی (ع) ره نمودی و در ادامهی قیام خونین حسین (ع) پرچم کفر و نفاق و شرک را پس از قرنها سرنگون و پرچم لا اله الّا الله را برافراشتی و با ندای هل من ناصر حسینی خویش آن عاشقانی را که سالها دَم از حسین و راه او میزدند به یاری خواندی و آنها نیز لبیک گوی به گرد محور وجودت پروانهوار چرخیدند و دست در دست یکدیگر دادند و با یاری خداوند متعال پُلی به سرخی خون و به روشنایی ایمان و به گرمای ایثار در فراخنای ۱۴۰۰ سالهی تاریخ اسلام بستند و یکباره به شهیدان بدر و احد و جمل و عاشورا پیوستند و درخت محتاج به خون اسلام را که میرفت به دست فراموشی سپرده شود با نثار خون خود جانی دوباره دادند و برای اسلام و مسلمین عزّت و عظمت و سربلندی آوردند. اینک من به پیروی از امام مظلوم و معصوم خود، حسین ابن علی (ع) سرور و سالار شهیدانم و به فرمان امام خود عازم نبرد با دشمنان اسلام و قرآن میباشم، راهی را که آگاهانه انتخاب نمودم که مدّتها در رسیدن و رفتن به آن راه تلاشی را آغاز نموده بودم، راهی مستقیم به سوی حق، راهی نزدیکتر و حماسیتر از همهی راههایی که به سوی کمال میرود. من از میان هزاران راهی که میتوان به مرگ، این نقطهی پایان زندگی هر انسان رسید از مولا و سرور خود آموخته ام که چگونه باید مُرد تا جاوادانه زندگی کرد و رسالتی سنگین به دوش خود احساس میکنم که در راه تحقق رسالتم عاشقانه تا مرحلهی شهادتم پیش خواهم رفت تا بر سجّادهی رنگین به خون خود نماز بگذارم تا اگر در زندگی کاری نکردم و ارزشی نداشتم با خون خود درخت محتاج به خون اسلام و انقلاب را آبیاری نمایم.
خانوادهی بزرگوارم که شما وظیفهی خود را با تمام مشکلات بر من تمام کردید، مخصوصاً ای مادر عزیز و گرامیام که من خوب میدانم که چگونه و با چه مشکلاتی مرا بزرگ کردی و برای تربیت من چه زحماتی را متحمّل شدی. تا با امید اینکه در پیری بتوانم عصای دستت باشم ولی در این دنیای مادّی نتوانستی از میوهی درختی که به دست خود پرورانده بودی بهره ببری. امّا در جهان آخرت میتوانی در مقابل فاطمهی زهرا (س) سربلند باشی و بگویی که اگر شما تمام فرزندان خود را در راه خدا قربانی نمودی من نیز به پیروی از تو فرزندی از فرزندانم را در راه خدا قربانی نمودم. از شما میخواهم که از فراق و دوری من غمگین و افسرده مباشید، زیرا این غم و اندوه شما، دشمنان اسلام و انقلاب را شاد خواهد کرد و در پایان امیدوارم که این فرزند حقیر خود را که قدر شما عزیزان را ندانست و ذرّهای از زحمات فراوان شما را نتوانست جبران کند حلال نمایید.
برادران و دوستان عزیز و همفکرم که عاشق خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی هستید و همین عشق شما به اسلام و انقلاب باعث شده است که از سویی مورد هجوم تمام جناح کفر، شرک و نفاق باشید و از سوی دیگر مواجهید با سنگاندازیها و جَوسازیهایی که در مسیر حرکت مقدّس شما از سوی دوست نماها و اسلام نماهای بیگانه از اسلام و اُمُّ الفِسادها صورت میگیرد. آنهایی که تا دیروز عَلَم کفر در دست گرفته و به حمایت از شاه و مزدورانش برخاسته و به جنگ با اسلام و انقلاب آمده بودند، امروز نیز بر حسب موقعیّت و مصلحت خویش چهرههای زشت و خبیث و ننگین خود را زیر دینها و شعارهای فریبنده و دروغین پنهان نموده و همچون مارهایی زخم خورده، منتظر فرصت و موقعیّتی نشسته اند تا نیشهای زهرآگین خود را بر پیکر مقدّس انقلاب وارد سازند پس بر همهی ماست که بر این منافقان چند چهره که هر روز خود را به رنگی درمی آورند اعتماد نکنیم و با یاری خدا و وحدت و انسجام با برادران مخلص و مؤمن به اسلام و انقلاب هرگونه ابتکار عمل را از آنها گرفته و از بزرگترین خطری که امروز انقلاب عظیم ما را تهدید میکند؛ یعنی حاکم شدن افراد فرصت طلب و چاپلوس و مزدورِ چرب زبان به جای افراد مؤمن و دلسوز به اسلام و انقلاب جلوگیری نماییم تا وظیفهی خود را نسبت به انقلاب و خون پاک شهیدان اَدا کنیم، زیرا این انقلاب با نثار خون هزاران شهید بعد از صدر اسلام به دست من و شما رسیده و ما امروز وارث خونبارترین فراز از تاریخ انقلابمان هستیم و سنگینی این رسالت بیشتر از هر زمانی احساس میشود و اهمیّت و عظمت این رسالت به راستی کمتر از کار یک شهید نیست زیرا تنها کسی که در تاریخ از عهدهی این مهم برآمده زینب (س) بوده است. والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
پیام شاخص شهید بزرگوار بر اساس متن وصیّت نامه و مطابقت با آیات و روایات
پیام شهید:مادرعزیز و گرامی ام که خوب میدانم که تو چگونه و با چه مشکلاتی مرا بزرگ کردی و برای تربیت من چه زحماتی را متحمّل شدی تا با امید اینکه در پیری بتوانم عصای دستت باشم ولی در این دنیای مادّی نتوانستی از میوهی درختی که به دست خود پرورانده بودی بهره ببری. امّا در جهان آخرت میتوانی در مقابل فاطمهی زهرا (س) سربلند باشی و بگویی که اگر شما تمام فرزندان خود را در راه خدا قربانی نمودی من نیز به پیروی از تو فرزندی از فرزندانم را در راه خدا قربانی نمودم.
شاهد حدیثی:قال امام سجاد علیه السّلام:اَللّهُمَّ... أَعِنّى عَلى تَربیَتِهِم وَتَأدیبِهِم وَبِرِّهِم. (صحیفه سجادیه، دعاى ۲۵)
امام سجاد علیه السّلام فرمودند:خدایا! مرا بر تربیت، ادب آموزى و نیکى کردن به فرزندانم یارى فرما.
انتهای پیام/