فرماندهای که عاشقِ شهادت بود
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «علیاصغر آزاد فلاح»، فرزند نعمتالله و صغری، در بیستم فروردین ماه سال ۱۳۴۵، در روستای شیخ حسن ساوجبلاغ به دنیا آمد.
او تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند، پس از آن در کارخانه فخر ایران شهرستان نظرآباد مشغول به کار شد، شرکت در پایگاه بسیج روستای محل تولدش تحولاتی در او ایجاد کرد، مشغول مطالعه کتابهای داستان و راستان شهید مطهری و کتابهای دیگر این شهید شد و نیز گوش دادن به سخنرانیهای بزرگان و امام خمینی (ره) کارهایی بود که در پایگاه انجام میداد.
خواندن نماز واجب و نماز شبش نیز از همین پایگاه شروع شد. بعد از شروع جنگ تحمیلی با اعزامی که از روستا و شهرستان نظر آباد بود در حالی که شانزده سال سن داشت به سمت مناطق غرب رفت. سه ماه ماموریت نوجوان شانزده ساله تمام شد. برگشت و ساز رفتن به مناطق کردستان را زد. حتی مخالفت دوستان و خانواده هم در تصمیمی که گرفته بود اثر نگذاشت. عازم منطقه بوکان شد و به قرارگاه حمزه پیوست.
در بوکان چنان خودی نشان داد و جسارت و رشادتش زبانزد شد که از همان اول از مسئول دسته کم کم به فرمانده دسته و بعد مسئول گروهان و فرمانده و… بالاخره طی دوسال فرمانده گردان امام حسین (ع) شد. در سال ۶۲ عضو سپاه پاسداران قرارگاه حمزه در بوکان شد. با تاکتیکها و عملکردی که در عملیاتها و کمینها از خود نشان میداد وحشت در دل ضد انقلاب میانداخت و بودن ایشان در آن منطقه باعث شد که برای زنده یا مرده اش جایزه تعیین کنند.
دلسوزی بیش از حد اصغر به مردم کُرد که مورد ظلم مهاجمان و ضد انقلاب قرار گرفته بودند زنجیری بین اصغر و کردستان تشکیل داد و او را تا لحظه شهادت در آن جا نگه داشت. به طوری که بومی بوکان و اشنویه بهتر و بیشتر از شهرستان نظرآباد و روستا اصغر را میشناسند حتی بلواری در اشنویه به نام این فرمانده دلیر نام گذاری شده است.
اصغر در آخرین سمتش فرمانده گردان جندالله بود. بسیار برنامهریز، دقیق، منظم و مهمترین شاخصه او صبوری و کم حرفی، صداقت، کم رو، پرتلاش، فداکار، در انجام ماموریتهای محوله سنگ تمام میگذاشت. به نیروها توجه خاصی داشت. یک رزمنده منضبط و از شجاعت بالایی برخوردار بود. همیشه پای کار بود.
او در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک پسر میباشد.
او عاشق امام و به انقلاب اسلامی علاقهمند بود. علاقه شدیدی به امام خمینی و شهید بروجردی داشت. چنان که زمان سخنرانی امام خمینی با گوش دل گوش میکرد و دقیق میشد به رهنمونهای امام.
به خانوادهاش توصیه میکرد: «امام را در هر حالی تنها نگذارید.»
بیشتر اوقات خود را در جبهه به سر میبرد. اگر به مرخصی میآمد. سریع به جبهه برمیگشت، میگفت: «انقلاب اسلامی به ما نیاز دارد.»
عاشق جبهه بود.
به خواهرانش توصیه میکرد: «حجاب را حفظ کنید.»
در نماز جماعت شرکت میکرد. نماز شب او ترک نمیشد.
ابوالفضل آزاد فلاح، برادرش، نقل میکند: «شبی بیرون میرفتم که صدای ناله و زمزمه علیاصغر را شنیدم که با خدای خود راز و نیاز میکرد. او طالب آمرزش گناهان بود و آرزوی شهادت مینمود. از خدا خواست به او پسری بدهد و بعد به شهادت برسد که همین طور هم شد. خداوند به او پسری داد و بعد از ۴۵ روز از تولد فرزندش به شهادت رسید.»
علی اصغر آزاد فلاح در هجدهم شهریور ۱۳۶۶ در منطقه اشنویه قرارگاه حمزه به علت اصابت تیر به ناحیه سینه و دست و سر به شهادت رسید.
پیکر پاکش بعد از تشییع در گلزار شهدای ساوجبلاغ نظرآباد به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/