همسر شهید جامعه کارگری: همسرم در دو میدان صنعت و دفاع جهاد میکرد
به گزارش نوید شاهد البرز؛ برگزاری یادواره 442 شهید کارگر در استان البرز، ذهنمان را برد به سمت صنفی از شهدا که به گفته خیلیها در این یادواره، تاکنون کمتر از شهدای دیگر عنوان شدهاند. کارگرانی که در جبهه تولید و خدمت عاشقانه و متعهدانه ایستادند و به هنگامه نبرد و دفاع در راه وطن جان دادند. شهدای کارگر در واقع با یک دست، صنعت و تولید میهنمان را میچرخاندند و با دستی دیگر، اسلحه برداشته و راهی عملیاتهای کربلاها، خیبرها، والفجرها و بیتالمقدسها میشدند. کارگر پرسیگاز بود. همان کسی که پیامبر دستش را بوسیدند و فرمودند: «این دستی است که از آتش در امان است» و در دوران جنگ تحمیلی، اولین شهید این شرکت شد و پایگاه بسیج این شرکت نیز به اسم او نامگذاری شد.
جهاد در دو میدان
«صفا مختاری» همسر این شهید میگوید: «او هم مثل همه زندگی را دوست داشت. وسایل جدید و مدرن، کشور پیشرفته و با اقتدار را میخواست. اما انتخاب کرد که برای دفاع از کشورش دست از تولید برداشته تا از عرصه صنعت به میدان جنگ برود. صبح آخرین روزی که برای همیشه خداحافظی کرد و رفت، دخترم از بغلش کنده نمیشد. او هم وقتی بچه را از خود جدا کرد و به من داد، گویی قلبش را از سینه درآوردند. سفارش میکرد تا توان داری بچهمان را نگهدار و به کسی نسپار. من تنها توقعی که از شما دارم این است که از فرزندم مواظبت کنی.
دفاع از دین و وطن
«صفا مختاری» همسر شهید صنف کارگری «صفر قاسمی» نیت و انگیزه همسرش برای رفتن به جبهه جنگ را اینگونه بیان میکند: «من به همسرم میگفتم: "نرو !"و او میگفت: "ما وظیفه داریم از دینمان و وطنمان دفاع کنیم. نمیشود که من نروم، دیگری هم نرود و مملکت دست دشمن بیفتد." به همین دلیل من هم رضایت داشتم.
اولین شهید پرسیگاز
این همسر شهید با بیان اینکه اولین شهید شرکت پرسیگاز بود، از ویژگیهای اخلاقی همسرش عنوان میکند: «اولین بسیجی شرکتم بود که ثبت نام کرد و اولین رزمندهای هم بود که در شرکت پرسیگاز شهید شد. اکنون 40 سال از شهادتش میگذرد و من هنوز خاطرههایش را از یادم نبردهام. اخلاق خیلی خوبی داشت، مردمدار بود. با همه خوشاخلاق بود. به خانوادههای غریب خیلی محبت میکرد و خیلی خوب بود. هر چقدر بگم کم گفتهام. به همسایهها کمک میکرد. یادم میآید آن روزها که نفت کمیاب بود ما در خانه یک 200 لیتری داشتیم. یک روز هراسان به خانه آمد. گفت: "من یک نفر را در تاکسی دیدم، به من گفت که به دلیل سرما و نداشتن نفت بچهام مریض شده است. الان خانواده او واجبتر است، نفت را برای آنها میبرم. نفت را کشید و برد. خیلی به دیگران کمک میکرد البته تا جایی که توان داشت.
شهادت در فتح المبین
وی در مورد نحوه شهادت همسرش اذعان میکند: «دوم فروردین 61 بود که صفر در منطقه جنگی دشت عباس به شهادت رسید. عید نوروز بود که برای ما خبر آوردند با ترکش خمپاره طی عملیات فتح المبین در منطقه شوش به شهادت رسید. آن موقع ما تهران زندگی میکردیم. من چون تنها بودم به کرج پیش مادرم آمده بودم.
مدتی بود نامه نداده بود و من خیلی نگران بودم. با پدر و مادرم به منزل پدرش رفتیم که خبری بگیریم. آنجا متوجه شدیم شهید شده است. پیکرش را اشتباهی به قزوین برده بودند و بعد چون شناسایی نشده بود به تهران آورده بودند. 28 فروردین پیکر را از پزشک قانونی تحویل گرفتیم و طبق وصیتش در قزوین به خاک سپرده شد.
اهمیت دادن به حجاب
همسر شهید قاسمی در مورد انتظارش از جامعه در قبال خون شهدا میگوید: « همسرم در وصیت نامهاش سفارش کرده است که به خون شهدا احترام بگذارید. من نمیگویم که جوانان ما خودشان را به خطر بیندازند و در راهی که شهدای عزیزمان رفتهاند مانند آنها از جان شیرینشان بگذرند اما به عنوان یک همسر شهید کاری که میخواهم انجام بدهند، این است که برای حجاب اهمیت قایل باشند. برای خانواده شهدا و بزرگان انقلاب ارزش قایل باشند. اگر آنها نبودند ما نمی توانستیم زندگی کنیم. همسر من کارگر بود و برای کشورش و مردم زحمت میکشید، دشمن که حمله کرد احساس کرد باید برای کشورش کار دیگری کند. در همان سال اول جنگ، با دست دیگرش اسلحه برداشت و برای دفاع رفت چون غیرت داشت.
صفا خلیل همسر شهید قاسمی در پایان بیان میکند: «من درخواستی جز سلامتی رهبر انقلاب، رئیس جمهور، ملت ایران و پایداری ایران ندارم.»
گفتوگو از اباذری