مدافعِ حرمی که عاشقِ زیارت حضرت معصومه (س) بود
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهیدمحمود نریمانی دوازدهم دی ماه ۱۳۶۶ در شهر کرج به دنیا آمد. او در منطقه حصارک دوران کودکی نوجوانی و جوانی خود را گذراند. هشتمین فرزند خانواده بود. رفت و آمد به روستای دوروان و فعالیتهای کشاورزی، همچنین آب و هوای بکر و کوهستانی آن، از محمود شخصیتی محکم، رئوف و درعینحال استوار ساخت. پس از اخذ دیپلم به دانشگاه امام حسین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راه یافت. دورههای تخصصی مثل غواصی، خنثی سازی بمب های مختلف دستی، استفاده از انواع اسلحه های نظامی و... را در طول ماموریت های متعدد به سمنان، بندر انزلی و... فراگرفت.
علاقه مندی به رشته مهندسی کامپیوتر زمینه اشتغال به تحصیل در دانشگاه جامع علمی کاربردی کرج را فراهم کرد. در سال ۱۳۹۰ ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر به نام محمد هادی است. پایگاه بسیج مسجد جامعه آزادگان، مسجد جامع کرج، نورالشهدا عظیمیه و ... از جمله مکانهای مذهبی بود که او همواره در کنار دیگر فعالیتهای خود در آنجا فعالیت های مذهبی و فرهنگی اش را پیگیری میکرد.
چهار نوبت برای مقابله با نیروهای تکفیری داعش به سوریه رفت که خانواده و اطرافیان نزدیک تنها از دو مأموریت پایانی آگاه شدند. همزمان با اوج فعالیت ها و گسترش میزان تسلط داعش در منطقه سوریه و عراق، این دوره های ماموریت تا یک ماه و نیم و گاهی بیشتر ادامه پیدا میکرد. همزمان با روند رو به رشد پیروزی های رزمندگان اسلام در برابر داعش و نیروهای تکفیری، دهم مرداد سال ۱۳۹۵ در جریان خون سازی و جمع آوری بمب های خوشه ای در منطقه حماه سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای دروان به خاک سپرده شد.
آشنایی
خانواده محمود برای خواستگاری، چهار جلسه به خانه ما آمدند هر بار آقا محمود به همراه دو تا از خواهرانش میآمد تا من با تمام اعضای خانواده اش آشنا بشوم. هربار محفل آشنایی ما گرمتر و صمیمی تر میشد و احساس میکردم که با آنها بیشتر انس میگیرم. در یکی از دیدارها در مورد شغل صحبت کرد و گفت: «کار من ماموریت های خطرناک و زیاد داره. ممکنه یه روز برم و دیگه برنگردم.» این را گفت و کمی سکوت کرد. منتظر بود عکس العمل مرا ببیند. سرم را بالا آوردم و گفتم: «اولا، مرگ دست خداست و من هم اعتقاد دارم که در امن ترین مکان هم ممکن اجل آدم بیاد سراغش. ثانیاً، مگر آسمونی شدن فقط برای آقایونه؟! شاید من زودتر از شما رفتم.» راوی: همسر شهید
عاشق زیارت
محمود عاشق حرم حضرت معصومه(س) بود و مدام برای زیارت به شهر قم می رفتیم اگر میل زیارت پیدا میکرد، کسی جلودارش نبود. به شوخی و جدی میگفت: «خانوم، هر وقت اسم حضرت معصومه(س) را آوردم، چند دقیقه باید لباس پوشیده جلوی در خونه آماده حرکت باش.» اوایل زندگیمان که این حرف را میزد، برایم عجیب بود و کمی سخت. اما بعد از مدتی من هم به زیارت حضرت انس گرفتم. احساس می کردم در زیارتها درک و معرفت بیشتری پیدا کردهام و در زندگیام آرامش را بیشتر احساس میکردم. راوی: همسر شهید
انتهای پیام/