نهالِ انقلاب را از شر آفت در امان دارید
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید علیرضا آملی، بيستم شهريور 1345، در شهرستان كرج به دنيا آمد. پدرش غلامحسين، راننده بود و مادرش آمنه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. نوزدهم دي 1365، با سمت معاون فرمانده گردان در شلمچه با اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وي در امامزاده محمد (ع) زادگاهش واقع است.
در ادامه متن وصیت نامه شهید علیرضا آملی را بخوانید.
باسمه تعالى
* يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلي في عِبادي * وَ ادْخُلي جَنَّتي * (فجر/27 تا 30)
اى نفس آرام گرفته و مطمئن بازگردد بهسوى پروردگارت كه او از اعماق تو و تو از نعمات او راضى هستيد پس در صف بندگان صالح من درآى و در بهشت من داخل شو.
اين شعر را به سنگ قبرم بنويسيد:
در محضر دوست سرخ روى بايد رفت / بگرفته به خون سر وضو بايد رفت
چون حضرت دوست اينچنين دارد دوست / در خون زلال خود فرو بايد رفت
به نام يگانه آفرينندهی مخلوقات سمايى و ارضى، شهادت مي دهم كه خداوند بزرگ يكى است و شريك ندارد و بى همتاست. شهادت مى دهم يكصدوبيست و چهار هزار پيامبر كه اولين آن حضرت آدم (ع) و آخرين آن حضرت محمّد بن عبدالله(ص) مي باشد و آخرين و كاملترين كتاب هدايت و راهنمايى بشريّت قرآن مجيد مى باشد.
شهادت مى دهم به امامت ائمّه ی اطهار كه اولين آن حضرت اميرالمومنين (ع) و آخرين آن حضرت مهدى (عج) خواهد بود. شهادت مى دهم كه خداوند بزرگ رحمان و عادل بوده و جزا و پاداش اعمال نيك و زشت همهی ما را روز قيامت خواهد داد.
خدايا! اينك بندهی عاصى درماندهی خطاكار و پشيمان در پيشگاه جبروتی و كبريايي تو، قلم بهدست گرفته و شرمنده و خجل استغفار مى كنم. اى مهربانترين همدم و پناهگاه بى پناهان، اى مولا و صاحب همهی ما! اگر تا بهحال زبانم تو را به يگانگى مى خواند و قلبم محفل كس ديگرى بوده، اگر تا بهحال در گرداب هاى مخوف سخت به ياد تو بودم و در ساحل نجات تو را فراموش كردم، اگر چه بر روى زمين تو راه مى رفتم و از نعمات تو روزى خوردم ولی باز گناه كردم.
خدايا! حتّى پدر و مادرم هم تا بالاى قبرم هستند و آنوقت كه سنگ لحد را مى گذارند همه تنهايم مى گذارند.
خدايا! آنگاه كه همه فراموشم مىكنند آنگاه كه از سيرت باطنم خبردار شوند و آنگاه كه ...، خدايا! تو تنها مولا و سرور منى كه فراموشم نخواهى كرد و يا آنكه آنقدر عصيانگر و جفاكارم پرده برروى گناهانم كشيدهاى و راه را براى رسيدن و عروج تو بهسوى خودت برايم باز گذاشته اى.
خدايا! من اينقدر لياقت لطف و مرحمت تو را نداشته و تا بهحال بنده بدى بوده ام و حال از تو مي خواهم بهحقّ مقرّبان و عزيزان درگاهت به آبروى آبرومندان پيشگاهت اينك از تمامى گناهانم درگذری و در اقيانوس هاى بىواسطه ات پاكيزه ام گردانی و توفيق شناخت معرفت، اخلاص، تقوى و ايثار عنايت بفرما تا آنكه بر نفس امّاره فائق آيم و به نفس لوّامه و در نهايت در بزرگراه نفس مطمئنّه و رجعت بهسوى خودت برسم.
خدايا! آنزمان كه ميهن مان در اختيار مزدوران آمريكايى بود و ضحّاكان بر اريكهی قدرت تكيه زده بودند و به نوكرى استكبار جهانى افتخار مى كردند و ابرهاى سياه مخوف بر اين خطّه سايه افكنده بود و پير خمين آن خورشيد عالمتاب با دَمِ مسيحايي اش از اين سرزمين بدور بود، من كوچك بودم و در روزهاى حماسه عزّت و شرف مومنان و نبرد هابيليان بر عليله قابيليان زمانه، كه امّت حزب الله به پيروزى از ابرمرد تاريخ برخواست بودند و سنگ فرش هاى خيابان ها از خون خود رنگين كردند، من نتوانستم آنچنان كه مي بايست دِين خود را به اسلام عزيز اَدا كنم. امّا بارالها! آنوقت كه دشمنان قسم خوردهی اسلام كمر به نابودى اين انقلاب بستند اين سعادت نصيبم شد كه بتوانم در صحنه هاى نبرد كارزار با دشمنان روبهرو شوم. از اين همه لطف و كرمت شكر.
خدايا! عنايتى بفرما و به اين بنده ات چنان ثابت قدمى عطا بفرما كه بتوانم تا نوشيدن شهد شيرين شهادت و پيروزى اسلام بر كفر در جرگه ی جندالله قرار گيرم.
سوختن و روشنایی بخشیدن
امّت حزب الله! مى دانيد كه هر نهالى در زمين مى كاريم محتاج آبيارى است، باغبانى ماهر و هوشيار بايد اين نهال را از شرّ آفت ها و علفهاى هرز در امان بدارد و شاخ و برگ اضافى را بهموقع كوتاه نمايد تا ميوهی آن سالم بهدست آيد. برادران و خواهرانم! انقلاب اسلامى نهالى است كه با خون بهترين فرزندان قرآن و اسلام آبيارى شده است و اين نهالى است كه بذر آن را اباعبدالله (ع) در كربلاى معلّا در دل تمامى آزادگان و مومنان كاشت و از آن تاريخ تا بهحال بارها و بارها روبَه صفتان و گرگان در لباس ميش و خفّاشان شب پَرست در پى آن بوده و هستيد كه اين نهال را از بين ببرند ولى در هر زمان و مكانى عدّه اى قليل وگاه بي شمار برخواستند و با اهداء خون سرخ خود چون شمع سوختند تا ديگران در روشنايى باشند.
امروز كه خورشيد از پس ابرهاى سياه پرتوافشانى مى كند و دشت ها و صحراها را لاله زار، دنياى مستضعفان چشم به اين پناهگاه دارد، ديگر نه جايى براى كركسان شبپرست مى باشد و نه جايى براى كلّ اسلام در اين سو و تمامى كفر در مقابل و منافقين سرگردانان ميانه.
برادران و خواهران! ما از صدر اسلام تا بهحال در جبهه هاى خارجى با كفّار پيروز بوده ايم و آنچه لطمه خورده ايم از جانب منافقين و فرصت طلبان و زراندوزان و مزدورانى بوده است كه اسلام را تا آنجا كه مي خواند در رفاه باشند و خلاف اميال دنيوى آنها عمل نگردد و بعد از آن است كه اين آقايان يعنى اصحاب سقيفه، خوارج و نهروان بدترين دشمنان اسلام و انقلاب مي شوند. در اين موقعيّت هم هستند كسانى كه ديروز يا سكوت كرده و در گوشهاى خزيده بودند و بعضى ها هم حتّى با طاغوتيان همنوا هم مي شدند و امروز اينها صاحبان انقلاب اسلامى شده و فرصت طلبانه بيشترين پُست ها و مسئوليّت ها را اشغال كرده و به اين هم اكتفا نمى كنند و فرزندان انقلاب را به بند مى كشند. يعنى اينكه ديروز در لباس و تشكيلات منافقين و فرقان و چه و چه، با گلولهای مطهرى و بهشتى ها و رجايى ها و باهنرها را هدف قرار دادند و امروز اين افكار پويا و پيروان اين افكار را. و واى...! اگر امام امّت خدایی ناكرده نبود حال ما و انقلاب و اسلام معلوم بود.
اى امّت حزب الله! اين شعار خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار را با سوز و ضجّه از اعماق دل هاى سوختهیتان بگوييد. برادران و خواهران! بدانيد و هوشيار باشيد. همان هايى كه ديروز قرآن ها را در برابر على (ع) بر سر نيزه كردند، همان ها كه ابوموسى اشعرى را به حكميّت پذيرفتند، همان هايى كه ولايت على (ع) را در غدير خم تبريك گفتند و در زمان ما هستند، اين از خدا بى خبران فقط از حضور مستمر و اقيانوس پُرتلاطم شما ملّت و دَمِ مسيحايى ناخداى اين كشتى وحشت دارند. و زنهار كه ماحصل خون شهداى جنگ تحميلى ولايت فقيه است.
برادران و خواهران! خداوند ما را عبث و بيهوده نيافريده و براى ما رسالتى بزرگ تعيين كرده و همه ی ما، در معرض امتحان الهى قرار مى گيريم و اين معركه جنگ بهترين محك براى شناختن افراد مى باشد. در طول انقلاب جناح هاى منافق كه خود را در پشت پردههاى فريبنده مخفى كرده بودند رسوا و آشكار شد و در طول جنگ همينطور. برادران! بدون شك جبهه ها امروز كربلاى اباعبدالله الحسين (ع) است و در مقابل ما يزيديان تاريخ ايستاده اند. پس جبهه هاى جنگ را گرم نگهداريد تا امان را از دشمن زبون بگيريم. برادرانى كه در شهرها هستيد! سعى كنيد در نماز جماعت شركت كنيد. در بسيج مساجد شركت فعّال داشته باشيد و پشتيبان روحانيّت مبارز و متعهّد كه در عمل در خطّ امام هستند، باشيد. چرا كه واقعا گاه انسان فكر مى كند چرا على (ع) مى گفت: من از دست عدّه اى اين حالت را دارم كه تيغ در چشم و استخوان در گلو و درد دلش را چه سوزناك سر در چاه مي گذارده و يا در ميان نخل هاى انبوه تا سحرگاه به سجده مى گذارد و چه نكشيد از دست دنيا طلبان مسلمان نما.
اين تيپ افراد در زمان ما هم چه بسيارند كه امام مي فرمايد: اى مسئولين! قدر اين جوان هاى حزب اللّهى را بدانيد، صاحبان انقلاب ما پا برهنگان و گودنشينان این ها هستند. امّا متأسّفانه امروز با اين صاحبان انقلاب جور ديگرى رفتار مى شود. ميوه چينان انقلاب از راه رسيده اند و بر سر سفره اى كه محرومين خون داده اند، نشسته و همه را مي خواهند كنار بزنند و تا الان هم موفّق بوده اند. البتّه در اين راستا اگر وجود مبارك امام و آن خشم ابراهيم گونه و حسينوار او نبود كه فرمود: «هر گاه من براى اسلام احساس خطر كنم دست همه را قطع خواهم كرد. فقط اگر بچّه ها خودشان رأسا دست به كار نمى شوند اين است و بس درست است كه بچّه هاى بسيج و سپاه در شهرها مظلومند و در جبهه ها از شهرها دور امّا از همه ی مسايل خبردار و هوشيارند.»
اگر امام عزيز روزى اجازه بدهند بنياد شما را مى سوزانند هر چند كه امام خود به تنهايى ناخدايى است در اين اقيانوس پرتلاطم. اى همهی مسئولين! بههوش باشيد. اين امّت حزب الله از هيچ چيزى در برابر انقلاب دريغ نكرده اند، بدانيد در اجراى سياست هاى مملكتى بايد با سيره ی نبوى و على برخورد كرد. اگر بخواهيم رضايت همه را جلب كنيم اين چيزى نيست جز نفاق و دورويى، و در اين انقلاب بايد رضايت محرومين بر همه اولويت داده شود كه حيات همهی ما در گرو حضور اين امّت بىتوقع مى باشد.
در پايان از خداوند مى خواهم عاقبت همه ی ما را ختم به خير گرداند و آنى و كمتر از آنى مار را به نفسمان وامگذارد. برادران! لحظههاى جان دادن، لحظههايى كه ما را در قبر تنگ و تاريك مى گذارند، لحظه هايى كه ما را تنها مى گذارند، عالم برزخ را، برخاستن از قبرها با آن حيرت باطنى، روبهرو شدن با شهداء و صالحين و همرزمان و... را و جزا و پاداش اعمال زشت و نيكمان را راستى ما از كدامين اصحاب هستيم؟ در محشر، اصحاب شمال؟ اصحاب يمين؟ و يا چه؟ آخرتِ دنيا را به دنياى فانى نفروشيم.
تقوی پیشه کنید
پدرو مادر عزيزو گرامى! إن شاء الله از اين حقير راضى بوده باشيد هر چند نتوانسته ام فرزند خوبى برايتان باشم و حقّ اولاد بودن را بجا نياوردم ولى اگر إن شاء الله خداوند توفيق داد و شهادت را كه مدّت هاى زيادى در جبهه ها بهدنبالش مى گشتم نصيب اين حقير كرد در آن دنيا شفاعت شما را خواهم نمود. از طرف من از خواهران و برادرانم حلاليّت بطلبيد و بگوييد اميد اسلام به شما جوانان است. درس بخوانيد و تقوى پيشه كنيد. ديگر از طرف فاميل و همسايه ها و دوست ها حلاليّت بطلبيد و براى مغفرت من و پيروزى رزمندگان دعا كنيد. ديگر طولش نمى دهم فقط چند مطلب بود من باب تذكر كه اگر در توان بود انجام دهيد: يك ماه روزه قضا كه كفّاره دارد و يك سال نماز قضا و مبلغ 30/000 ريال به اتّحاديه بدهيد. چهار ماه حقوق مرا به حساب 100 امام بريزيد، 500 تومان به برادر رحمتى بدهيد و 5000 تومان به برادر حميد تقى زاده البتّه اگر براى شما امكان داشت. خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار - از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزا. حقير عليرضا آملى بیستم بهمن ماه 1364
حسين حسين مى گيم مي ريم كربلا / مى خواد بياد بر سرمون هر بلا
پيام شاخص شهيد بزرگوار بر اساس متن وصيّت نامه و مطابقت با آيات و روايات
پيام شهيد: برادران و خواهران! خداوند ما را عبث و بیهوده نیافریده و برای ما رسالتی بزرگ تعیین کرده و ما در معرض امتحان الهی قرار می گیریم.
شاهد قرآنی: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ . (مومنون / 115)
آیا پنداشته اید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید.
منبع: اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز