گفت‌وگو با جانباز ورزشکاری که مقام کشوری دارد؛
نوید شاهد - "معصومه اسدالله‌پور" از جمله بانوان جانباز دوران دفاع مقدس است. او در ورزش مسیر پر فراز و نشیبی را گذرانده و به مقام قهرمانی کشوری رسیده است. در ادامه از او و زندگی‌اش بیشتر بخوانید.

بانوی قهرمان سرزمین من

به گزارش نوید شاهد البرز؛ ورزشکارانی که زمین زیر پاهایشان می‌لرزد و زمان در مقابل اراده‌شان سر تعظیم فرود می آورد. گام‌های پرصلابتش من را به سوی او کشاند. با کلامی ساده و سرشار از مهربانی صحبت می کرد. بسیار لبخند می زد و در یک صبح سرد در کردان کرج، لبخندش گرمابخش محفل دو نفره ما بود.

از حس و حال و نشاطش می توانستم حدس بزنم که او یک جانباز معمولی نیست. قهرمان بود و بی ادعا. پرسیدم هنوز هم ورزش می کند، با خنده گفت: نه دیگر گذاشتم کنار... غبطه خوردم برای بی‌توجهی و بی تفاوتی ها نسبت به جانبازان ورزشکاری که باعث افتخار این سرزمین‌اند. چند دقیقه کنار او درسی برای زندگی بود و ما به این بانوی بختیاری، قهرمان ایرانی افتخار می کنیم.  

معصومه اسدالله‌پور متولد 1355در شهر شوشتر است که از قهرمانان کشوری ما در دو رشته ورزشی والیبال نشسته و پرتاب وزنه است. او در گفت‌وگویی با خبرنگار نوید شاهد البرز در خصوص چگونگی جانبازی‌اش بیان می‌کند: هفدهم فروردین سال 1367بود. همه مردم از بیم بمب‌باران در باغ های اطراف شهر چادر زده بودند که صدام شروع به بمب باران کرد. هواپیماهای جنگی عراق چادر خانواده ما را زدند. همه ما در خاک و خون غلطیدیم. خواهر هفده ساله و دو برادر 8 و 9 ساله‌ام شهید شدند. من و مادرم و یکی از برادرهایم نیز جانباز شدیم. بعد از بمباران، جسم نیمه جان من را به بیمارستان رساندند. دکترها گفتند که باید پای من از لگن قطع شود. این کار انجام شد اما بعدها دکترهای دیگر با دیدن پای من تشخیص دادند که این اتفاق می‌توانست نیفتد. به جانبازانی که پای آنها را از لگن قطع کردند "کانادین" می‌گویند و ما در ایران حدود صدنفر هستیم. آن زمان چون مجروح زیاد می‌آوردند و امضایی هم نمی‌گرفتند سریع تشخیص می دادند و عمل می کردند. پای من را در اهواز قطع کردند، بعد به مشهد اعزام شدم. شش ماه در بیمارستان مشهد بستری بودم.

بانوی قهرمان سرزمین من

 از والیبال نشسته تا پرتاب وزنه


این بانوی قهرمان درخصوص آغاز زندگی جانبازی، ادامه زندگی و تحصیلش بیان می کند: دختر ده، یازده ساله‌ای بودم که سه خواهر و برادرم شهید شده بود. برادر و مادرم هم جانباز بودند. به سختی گذشت تا سال بعد تصمیم گرفتم که ادامه تحصیل دهم. اول راهنمایی بودم و تا دیپلم درس خواندم.
سال 1377 با پسری از آشنایانمان ازدواج کردم و سال 80 خدا به ما دو پسر دوقلو داد. چون بچه ها دوقلو بودند کارم در منزل زیاد بود و فرصت فعالیت اجتماعی نداشتم.

اسدالله‌پور با تاکید بر روحیه مثبت و قوی خود و انگیزه‌ای که باعث شد به سمت ورزش گام بردارد، بیان می کند: روحیه بالایی دارم. برای هر کاری که تصمیم بگیرم انجام بدهم با اراده انجام می دهم. من تلاش کردم نسبت به هم سن و سال های خودم در خانه داری بچه داری نه تنها کمتر، بلکه بهتر از آنها عمل کنم. ورزش را خیلی دوست داشتم اما مسئولان شرایطی را برای من رقم زدند که از ادامه راه دلسرد شدم و ورزش را کنار گذاشتم.

آغاز مسیر قهرمانی


اسدالهی، این قهرمان کشوری از آغاز مسیر ورزشکاری و قهرمانی‌اش چنین می‌گوید: 9 سال پیش در اصفهان زندگی می‌کردم. در خیابان با کسی آشنا شدم که معلول بود. به من گفت: «ما والیبال نشسته کار می کنیم، دوست داری شما هم بیا!»

آدرس گرفتم و رفتم؛ از تیم، مربی و بچه ها خوشم آمد. با هم دوست شدیم. یکی از بچه های تیم "زینب ملکی" بود که قهرمان تیم ملی است. سه سال با آنها والیبال نشسته بازی کردم. خیلی خوب بود. همیشه هم تیم ما قهرمان اصفهان می شد. بعد به من پیشنهاد دادند که پرتاب وزنه کار کنم. یک سال در اصفهان با خانم علیزاده کار کردم.

به کرج که آمدم، دو سال با بچه های البرز کار کردم. مقام دوم کشوری را آوردم. بعد هم در مسابقات مشهد مقام آوردیم که تیمی بود. دو روز در هفته، بدن سازی داشتیم و بعد هم تمرین پرتاب وزنه کار می‌کردم.

ورزش را دوست دارم. ورزش به ویژه برای ما جانبازان که این وضعیت را داریم، بسیار مقید است اما ما تشویق کننده نداشتیم. مقام دوم کشوری را که آوردیم از من به عنوان جانباز تجلیل نشد اما از هم تیمی های من که معلول بودند در بهزیستی تقدیرشد.

به لحاظ مالی برای من مهم نبود، ولی آن حس مثبتی که با تقدیر منتقل می شد برای من وجود نداشت.
همچنین همسرم زحمت می کشید من را می برد و می آورد و از وقت خانواده می‌زدم اما خانواده هم دلسرد شدند. دیگر ارزش نداشت برای ورزش کردن التماس کنم.


جانباز اسدالله پور در مورد نقش تاثیرگزار  همسران و زنان ورزشکار جانباز می‌گوید: اکنون که در ایام ولادت حضرت علی (ع) قرار داریم و روز مرد، از مردانی که همسران زنان جانباز هستند، باید تقدیر ویژه شود. همسر من نه فقط در ورزش و مسیری که تا قهرمانی طی کردم با من همراه و همدل بود بلکه در زندگی مشترک و تربیت و نگهداری فرزندانم هم بسیار به من کمک کرد. او پا به پای من بچه ها را بزرگ کرد و نود درصد زندگی را او به دوش کشید.
 
بانوی قهرمان سرزمین من

خودمان را باور داشته باشیم

این بانوی جانباز و قهرمان کشوری ضمن اشاره به مشکلات جانبازان زن در پایان به زنان سرزمینش توصیه‌ای می‌کند و می‌گوید: چند هفته پیش، ما در اردویی در اصفهان گردهم آمدیم؛ در این اردو که با جانبازان بودم هرکدام مشکلات زیادی را مطرح کردند اما با توجه به بالا رفتن سن جانبازان دوران جنگ و کاهش توانایی جسمانی آنها، امکانات و پشتوانه ای در نظر گرفته نشده است. به زنان سرزمینم چه کسانی که جانباز هستند و یا معلول و حتی کسانی که در سلامت جسمی هستند هم توصیه می کنم که خودشان را باور داشته باشند و فراموش نکنیم که خودمان باید به همدیگر کمک کنیم و روحیه بدهیم.

 
 
 گفت‌وگو از نجمه اباذری
 
 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده