دختران انقلاب؛
يکشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۹
نوید شاهد - دوران انقلاب دوره‌ای پرشور و هیجان در تاریخ ایران است. دورانی که ابرهای روشنگری بر پلیدی بارید و غبار ستم را زدود. خاطرات این دوران بخشی از تاریخ شفاهی سرزمین ماست. نسرین ژولایی از زنان مبارز و انقلابی ایران است، بخش دوم خاطرات او را در ادامه بخوانید.

باران روشنگری

به گزارش نوید شاهد البرز؛ دوران انقلاب دوره‌ای پرشور و هیجان در تاریخ ایران است. دورانی که ابرهای روشنگری بر پلیدی بارید و غباز ستم را زدود. خاطرات این دوران بخشی از تاریخ شفاهی سرزمین ماست. 

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش دوم از خاطره خودنوشت "نسرین ژولایی" با عنوان "باران روشنگری" است. 

«ببین بابا جون، من مخالف روشنگری و این چیزا نیستم؛ فقط باید خیلی مراقب باشی تا گیر نیفتی. می‌دونی که ساواک یعنی چی؟ چند وقت پیش ریختن تو خونه‌ی همین احمد آقا که تو محل پایین زندگی می‌کنه و الکی‌الکی پسرش رو بردن، تازه با این‌که بیچاره هیچ‌کاره بود، هنوز ولش نکردن. احمد آقا می‌گفت: رفتم هر چی التماس‌شون کردم، نزاشتن پسرم رو ببینم، دلم خیلی به حال پیر مرد سوخت.»
«داری چی رو دید می‌زنی؟»
این صدای ناهید بود که با تلنگری نسرین را از خیالاتش بیرون کشید: «هی با توام به چی این‌طوری خیره شدی؟»
وقتی جوابی نشنید، پارچه‌ی سبز رنگ را کنار زد و کمی خم شد. چیزی دستگیرش نشد. دوباره پرسید: «چرا این‌طوری این‎جا ماتت برده!؟»
نسرین جواب داد: «راستش دارم به این فکر می‌کنم که این‌دفعه به جای چسبوندن اعلامیه به دیوارا، وقتی همه‌ی نمازگزارا تو صف جماعت مشغول اقامه‌ی نماز هستن از بالای پشت بوم مسجد...»
ناهید میان حرف او دوید: «مگه دیوونه شدی دختر؟ فکرش و بکن برفرض هم که این‌کارو کردی، اصلا فرصت نداری از نردبون پایین بیای و فرار کنی. بی‌خیال، من یکی که اصلا با این‌کار موافق نیستم. مخصوصا این‌که باباهامونم تو صف اول نمازگزارا ...»
وقتی فهمید نمی‌تواند نسرین را قانع کند، به سمت لبخنده و زینب رفت و کنارشان نشست.
 «بچه‌ها می‌دونین نسرین چی می‌گه؟» سپس نگاهی به او انداخت.
زینب گفت: «چی‌کارمی‌خوای کنی بالاخره؟»
نسرین با بی‌تفاوتی شانه‌هایش را بالا انداخت و جواب داد: «هیچی، تا تاریک شدن هوا همین‌جا منتظر اذان می‌مونیم.»
همه با چشمانی گرد شده به او خیره شدند. وقتی فهمید متوجه منظور او نشده‎اند ادامه داد: «یکی یه دونه از اون چادرهای سفیدی که از میخ‎ها آویزون شده رو سر‌کنید و همین‌جا تا نماز مغرب منتظر بمونید لبخنده پرسید: «اونوقت جواب بابا و مامان‌مون رو چی بدیم؟»
«نگران اون نباشین فوقش می‌گیم درس خوندن‌مون تو خونه‌ی ناهید اینا کمی طول کشید. فقط باید یه فکری به حال ناهید کنیم تا دعواش نکنن.»
ناهید پرسید: «اول بگو چه فکری تو اون کله‌ات می‌گذره؟ بعدش، نگران من نباشین. فوقش می‌گم برای درس خوندن اومدم خونه‌ی شما، چی‌کار کنیم وقتی هوا این‌طوری زود تاریک می‌شه؟»

صدای اذان در محوطه‌ی مسجد پیچیده بود و بچه‌ها با دلهره هرکدام چادر سفیدی به سر کرده و منتظر نشسته بودند. نمازگزاران یکی پس از دیگری از راه می‌رسیدند و با هم چاق سلامتی می‌کردند. حاج حکیم شوشتری انگار که منتظر اتفاقی بود، دائم با نگرانی به این‌طرف و آن‌طرف می‌رفت و لحظه‌ای از نگاه کردن به بالا دریغ نمی‌کرد. لحظات برای نسرین به کندی سپری می‌شد. در واقع او دلشوره‌ی این را داشت که آیا می‌تواند ماموریتش را به خوبی انجام بدهد؟
با صف بستن تعداد زیادی از اهالی محل و کسبه در صف نماز، امام جماعت وارد شد. همه به احترام او از جای‌شان بلند شدند. تمام این صحنه‌ها را نسرین از دریچه‌ای که روی پشت بام مسجد بود به وضوح می‌دید. فکر نردبان چوبی شکسته‌ای که به سختی از آن تا بالا آمده بود افتاد و با فکر این‌که چگونه پس از پایان  کارش می‌خواهد با عجله از آن پایین بیاید، تمام بدنش را می‌لرزاند. دلشوره‌اش بیشتر از قبل شده بود. با بلند شدن صدای مکبر صف منظم شد: «الله و الله اکبر.... اشهدو ان لااله الا الله...»
همه برای نماز ایستاده قامت بستند. تمام هوش و حواس او به سجده‌ی رکعت اول بود. در همین لحظه نسرین صدای تپش قلب خودش که می‌خواست از قفسه‌ی سینه‌اش بیرون بزند را به وضوح می‌شنید. مخصوصا این‌که مثل همیشه پدرش را در صف اول نمازگزاران می‌دید. در گوشه‌ای از نمازخانه چند نفر از پیر زنان محلی دیده می‌شدند. به همین دلیل بچه‌ها تا می‌توانستند چادرهای‌شان را تا جلوی صورت‌های‌شان پایین کشیده بودند تا شناخته نشوند. در بالا سوز سرما بسیار آزاردهنده بود، ولی نسرین  سعی می‌کرد کنترل اوضاع را به دست بگیرد. زمان عمل فرا رسیده بود. دوباره صدای مکبر بلند شد.
سرها همه یک‌پارچه به سجده رفت. در همان لحظه بود که از دریچه‌ی پشت بام بارانی از اعلامیه‌ها در هوا روی سر نمازگزاران شناور شد.

انتهای پیام/ 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده