جبهه در حقيقت مانند كعبه است!
«بسم رب الشهدا و رب المستضعفين
ولاتحسين الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون
سلام به برادر وخواهر گراميم: سلام گرم وآكنده از مهر و محبت مرا از ته قلبم برميخيزد اميدوارم پذيرا باشيد. آرزو دارم كه در پناه صاحبالزمان خوش وخندان باشيد و در زير چتر ايزد متعال از بليات روزگار مصون و محفوظ باشيد.
اگر جوياي حال برادر حقيرت را خواسته باشي؛ بحمدالله سلامتي حاصل وملالي نيست جز دوري ديدار شما از طرف من الهه چون مهربانم را و حسينجون راديده بوسي نمائيد. خواهر و برادرانم، اميدوارم كه هميشه بهياد خدا باشيد اورا بپرستيد واورا بپرستيد و ازاو كمك بخواهيد (اياك نعبد واياك نستعين ) تو راميپرستيم وازتو كمك ميخواهيم برادر وخواهرم ماموريتمان تمام شد و بچههامون رفتند و ابوالحسن طاهري هم رفت و دو تا از همسنگريهايم بر اثرتركش و تيريكي از آنها كور وديگري شهيد شدهاند و خاطرات بد كرخه در اواخر اين بود من وچند تا از بچههاي ديگر ماندهايم.
خواهر گراميام و مهربانم اميدوارم مراببخشيد كه نتوانستم به گفته شما جامعه عمل بپوشم و به پايگاه برگرديم خواهرم به قرآن مقصر نيستم به خدا نميتوانم خواهرم شرمندهام كه نميتوانم به گفته شما عمل كنم. به خدا هر حرفي به غير ازاين ميگفتي برروي چشم اجرا ميكردم.
چگونه ميتوانم سنگر را كه جاي عبادت و نيايش و شهادت است ترك كنم؟!
خواهرم، اگه بداني تودل من چه مي گذرد همچنين در خواستي ازمن نمي كردي؟ خواهرم من چگونه ميتوانم جهاد در راه خدا را ترك كنم؟! چگونه ميتوانم سنگر را كه جاي عبادت و نيايش و شهادت است ترك كنم؟! چگونه مي توانم جبهه كه محل مبارزه با كفر واستبداد است ترك كنم؟! خواهرم اگه بداني چه جاي بزرگ ونيكي پيدا كرده ام و چقدرخوشحالم به خدا دارم پر در مي آورم از خوشحالي كه برنامه ما جور شد وموافقت شد كه در جبهه بمانم. خواهرم، چگونه جبهه راترك كنم در صورتي كه سردار بزرگ اسلام دكتر چمران مي فرمايد: هر كه صحنه جنگ را ترك كند عاشوراي حسيني را ترك كردهاست. خواهرم، به خدائي كه ميپرستم به خدا قسم براي من روشن شده است كه در راه خدا ميجنگيم و هيچ شك و ترديدي ندارم به راستي كه خدا (مهربانترين مهربانهاست) خدا همين است خواهرم حرف منحرفان را زياد گوش نده به خدا دارند اشتباه ميكنند.
خواهرم جبهه در حقيقت مانند كعبه مي ماند چون تمام رزمندگان با يك هدف وبا يك عقيده و با يك لباس به اينجا آمدهاند تا به خدا بپيوندند. حمله بزرگي در پيش است. خدا را سپاس وشكر ميكنم كه قسمت ما شد تا در حملهاي كه در پيش است شركت كنيم. حالا كه اين نامه را برايتان مينويسم در مدرسه توحيد با تجهيزات كامل منتظرم تا از ستاد دستور بيايد وما را به جبهه بفرستند. قرار است ما را بهيكي از جبهههاي سوسنگرد به نام چولانه بفرستند. ما جزء گردان عاشورا لشكر (امام رضا عليه السلام )هستيم. خواهر و برادرم دعا كنيد، پيروز بشويم. درضمن دعاي كميل شب جمعه ها يادتان نرود. برادر وخواهرم دعا كنيد، به آرزويم برسم كسي كه هرگز شما را فراموش نميكند؛ تقي
در قرآن كريـم آمده است دل آرام گيرد بهياد خدا به خدا كه براي ما به درستي روشن شده است دو روز آمدم تلفن زدم سعادت آنرا نداشتم تا با عزيزانم صحبت كنم. خواهرم خيلي دلم ميخواست پشت گوشي يه جوري كنيد كه الهه گريه كند تا صداي اورا بشنوم بديهاي مرا ببخشيد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری