شهید "حمدالله امامقلي": عاشقان راه حسین (ع) سر بر بالین مولا گذاشتند
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «حمدالله امامقلي»، دوم خرداد ،1336
در روستاي
سردرود
از
توابع
شهرستان
رزن
ديده
به
جهان
گشود. پدرش
محمدعلي
و
مادرش
زهره
نام
داشت. تا
پايان
دوره ابتدايي
درس
خواند .گچكار
بود. سال 1358 ازدواج
كرد
و صاحب
دو
پسر
و
دو
دختر
شد. به
عنوان
بسيجي
در
جبهه حضور
يافت. سيزدهم
اسفند 1365
در
بمباران
شيميايي
فاو عراق
به
شهادت
رسيد. پیکر
وي
را
در
شهرستان
نظرآباد
به خاك
سپردند.
متن نامه به یادگار مانده از شهید «حمدالله امامقلی» را در ادامه میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ای مسلمین، آیا گمان میکنید بدون آزمایشات الهی داخل بهشت خواهیدشد؟ در حالی که هنوز آن سختیها و مشکلات مالی و جانی که بر پدرانتان وارد شده برشما نرسیده است. آری، گذشتگان شما به سختی گرفتار کمبودهای مالی و درگیریها و جنگها شدند تا آنجا که دچار اضطراب و تزلزل شدند و پیامبر و پیروانش دست به دعا به درگاه حق تعالی برداشته و گفتند: کدامین زمان نصرت الهی شامل حالمان میشود؟ خداوند در اجابت دعایشان میفرماید: «الا ان نصرالله قریب» هان! آگاه باشید یقینا یاری پروردگار نزدیک است.
با سلامی آکنده از عشق و ایمان به 124هزار پیامبر و خاتم پیامبران حضرت محمد بن عبد الله (ص) و با سلام بر ائمه طاهرین بهخصوص حجت الله الاعظم امام زمان (عج) و با سلام برشهدا از اول خلقت تا سرور وآقای شهیدان حسین بن علی و تا شهدای بهخون خفته وگلگون کفن ایران اسلامیمان و با سلام بر کلیه راهیان و پویندگان راه حق و حقیقت و بخصوص امام و راهبر و نائب الامام نور خدا روح خدا خمینی کبیر و سربازان وایثارگران راه او، با سلام بر آنانکه الله گفتند و با آن پیش شتافتند و تا آخرین لحظه ذرهای سستی بهخویش راه ندادند تا در راه حق و معشوق و معبود خویش شربت گوارای شهادت را نوشیدند و سر خویش بر بالین و مولا و آقای خود حسینبنعلی (ع) گذاشتند و با سلام بر آنانکه با کلمه الله به انتظار شهادت و رسیدن به حضرت حق استقامت کردند و ذرهای عهد و پیمان خویش را تغییر ندادند.
مناجات شهید
ای الله و معبود من، من اکنون این نامه را مینویسم در مکانی قرار گرفتهام که جایگاه شهدااست و در زمان و موقعی هستم که اهل و عیال را رها کرده و بهسویت آمدهام و تو میدانی که شوق تو دارم پس ای معبود من مرا دریاب مرا دریاب و توای معبود من میدانی که در این راه نیتی جز تو در دلم نبوده و فقط برای رضای تو قدم در این راه گذاشتم وباز آی مولای من تو می دانی که در طول زندگی هر کاری کردهام فقط برای این بوده است که تو را خوشنود سازم. پس ای یکتا معبودم، اعمالم را به کرمت قبول درگاهت بفرما و مرا آنچنان که باید و شاید بپذیرد وگناهانم را ببخش.
ای پروردگارم، مرا از خودم بیرونساز و به خودت ملحق گردان که جز تو در نظرم هیچ نیست و من تنها به شما رو میآورم ولی تو را به جلال حسین قسم میدهم که مرا دریابی. در هر دو دنیا خالق توئی و مخلوق منم.
باری به خدمت برادرم خیراله سلام پس از عرض سلام عرض دارم که برادر جان شما را به خدا بچههایم را اول به خدا و بعد به شما ولی به شما میگویم که آنها احساس بیپدری نکنند ولی شما باید درباره حال مادر کوشا باشید که غم ما براو اثر نکند.
خوشا آنانکه در کشتی عشق نشستند
وصیتم در آخر به مادرم این است که در غم من خیلی استوار باش که با مرگ ما دشمن شاد نشود اگر شماها در غم ما نگران باشیدآنها خوشحال هستند. وظیفه شما این است با خوشحالی خود به دهان دشمن اسلام بزنید. من خود با چشم باز این راه را انتخاب کردم و با دل روشن به دیدار معشوقم می روم.
من عاشقم، عاشق راهی که در راه آن جان را اهدا کنم. این راه را از معشوقم آموختم. معشوقم حسین (ع) است که این راه را هزار وسیصد سال پیش پیموده است. خوشا آنان که با خالق نشستند از او بودند و به او بازگشتند. خوشا آنانکه در سنگر نشستن که با خونش وصیتها نوشتند.
خوشا ان کاروانی که
سردارش حسین (ع) است. علمدارش خمینی رهبر مستعضفان است خوشا آنانکه با شور حسینی
بساط عیش را برچیدند و رفتند که با چشممان روشن مهدی را دیدند و رفتند خوشا آنانکه
در کشتی عشق نشستند ولی کشتی شکسته دل بر تو بندد. خداوندا، توانم ده که در راه تو
باشم و دل از دنیا ببرم و با تو باشم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری