گفت وگو با مردی از تبار آوینی؛ یاد روزهای مقاومت با مدافعان سلامت
دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۳۶
جانبازعکاس و مستندساز "داود کهنترابی" ؛عاشق به تصویر کشیدن شکوه و زیبایی ایثار، جهاد، نیکی و شهادت است، می گوید: «زمان جنگ که راننده لودر بودم، ایثارگری رزمنده ها را میدیدیم و حالا با شیوع کرونا ایثار کادر درمان مرا به یاد روزهای مقاومت می اندازد.»
به گزارش نوید شاهد البرز؛ سالها صدای سرفههایی را نشنیدیم و آنهایی که در قرنطینه همیشگی بودند را ندیدیم. امروز اما ویروس کوید 19 توجه ما را به این صداها و آن قرنطینهها جلب کردهاست.
جانباز اعصاب و شیمیایی «داود کهنترابی» تصویربردار، عکاس و مستندساز صدا و سیماست.
شروع فعالیت هنریاش از سال 67 ، 68 در کلاسهای فیلمسازی و عکاسی سینمای جوانان دفتر کرج بوده و بعد از آن مسئولیت سمعی و بصری جهاد تهران و کرج را برعهده داشته است. سال 69 به گروه تلویزیونی جهاد در شبکه یک سیما میپیوندد و مستند «سیمای روستا»، «حماسه خمینی»، «ره یافتگان»، «مستند سریالی عاشورا در روستا» را میسازد. از سال 78 در خبر شبکه جهانی جامجم، به تصویربرداری خبری میپردازد. او در کنار مستندسازی به عکاسی، حرفه مورد علاقهاش پرداخته و سی سال متوالی در جشنوارههای عکاسی مختلف شرکت کرده و رتبههای برتر را کسب نموده است.«داوود کهنترابی» هنوز هم موضوعات روز عکاسی را رها نکرده و در شرایطی که ویروس کرونا در کشور شایع شد، برای عکاسی و مستندسازی سراغ مراکز درمانی رفته تا ایثار کادر درمان از چشمها پنهان نماند. همچنین این تصویربردار به سراغ گروه های جهادی رفته تا جهاد و ایثار بیدریغ آنها نیز دیده شود و یاد روزهای دفاع مقدس را زنده کند.در ادامه انگیزه و چگونگی این اقدامات را از زبان جانباز دوران دفاع مقدس در نوید شاهد البرز بخوانید.
- نوید شاهد البرز: شروع کار مستند و گزارشگیری از ایثارگری کادر درمان و گروههای جهادی برای شما به چه شکلی بود؟
کهنترابی: بعد از انتخابات بود که اعلام شد ویروس کرونا شایعه شدهاست و ما در جنگ با ویروس ناشناختهای هستیم که خط مقدم مبارزه با آن مراکز درمانی هستند. این بود که طرح تصویربرداری و مستندسازی را به مدیرپروژهپیشنهاد دادم. خواستم زحمت پزشکان و پرستاران را به تصویر بکشیم.
پس از آنجایی که بنده عکاس موضوعات اجتماعی نیز هستم، سال گذشته در ماجرای سیل گلستان به دلیل مشکل حاد تنفسی نتوانستم در صحنه باشم. در شیوع ویروس کرونا بر خودم وظیفه دانستم که یک کار مستند انجام بدهم. البته که همکاران هم از ایده هایم در کارهایشان استفاده کردند. در واقع برای رضای خدا و همان دلیل و انگیزهای که پرستاران، پزشکان، خیران پای این کار آمدند من هم خواستم با این دوربین کاری انجام بدهیم. من از بعد از شیوع بیماری کرونا در شبانه روز یک ساعت در خانه نبودم؛ یا صدا و سیما بودم یا خودم عکاسی میکردم.
- نوید شاهد البرز: آیا ایثار کادر درمان شبیه ایثار رزمندگان دوران دفاع مقدس است؟
کهنترابی: بله، زمان جنگ من راننده لودر بودم. کارهای رزمندهها را میدیدیم و با شیوع کرونا هم ایثار کادر درمان مشخص بود که ماندگار است. از شروع مقابله با کرونا می دانستم که کار کادر درمان سخت خواهد بود مانند شرایط سخت بچههای خط شکن جنگ و غواص و تخریب.
- نوید شاهد البرز: در این مسیر با چه موانعی روبه رو بودید؟
کهنترابی: از همان ابتدا که به بیمارستانها میرفتم بعضی از بیمارستانها با وجود مجوز، اجازه فیلمبرداری و عکاسی نمی دادند. یک بار برای تصویربرداری از «شش روحانی» که در بیمارستان کار ضدعفونی را انجام می داند به بیمارستان شهید رجایی رفتم و اجازه فیلم برداری ندادند. با اصرار زیاد نتوانستم فیلم برداری کنم. چند روز پیش سر یک برنامه تلویزیونی، یکی از روحانیها من را دید، پرسید: «چرا اینقدر اصرار می کردی؟! بقیه می آمدند اجازه نمی دادند میرفتند. شما چرا اینقدر اصرار میکردید؟!» گفتم: «دوست داشتم کار شما را به تصویر بکشم اما نشد.»
- نوید شاهد البرز: شما نگران نبودید با شرایطی که دارید مبتلا شوید؟
کهنترابی: من زمان جنگ هم با یک بار مجروحیت عقب برنگشتم. من یازده بار دچار موج انفجار شدم و دو بار شیمیایی شدم. ولی هر بار از بیمارستان به جبهه میرفتم. در این ایام هم احساس می کردم که در بیمارستان صحنه هایی است که باید ماندگار شود. بنابراین تلاش کردم تهیه کننده را متقاعد کنم، دوربین تلویزیون را ببرم یا با دوربین خودم برای عکاسی بروم.
- نوید شاهد البرز: کار تصویربرداری را از چه زمانی و با چه هدفی شروع کردید؟
کهنترابی: نیمه دوم 67 بعد ازجنگ به سمعی و بصری جهاد رفتم و 18 ماه دوره آموزشی فیلمبرداری و عکاسی را گذراندم. نخستین کارم، با سپاه بود و ورود اسرا سال 69 را تصویر برداری کردم. این فیلم برداری چهار ماه و نیم طول کشید هدفم این بود که کارهای ارزشی و مذهبی و انقلابی را به تصویر بکشم. الگوی من کار شهید آوینی بود و با آن روایت کار میکردم.
- نوید شاهد البرز: چرا «سبک شهید آوینی» را انتخاب کردید؟
کهنترابی: از زمان جبهه تا کنون من به سبک آوینی علاقمند بودم. هنوز هم راویان نور را فیلم برداری می کنم.
عاشق به تصویر کشیدن شکوه و زیبایی ایثار، جهاد، نیکی و شهادت هستم و این باعث می شود گاهی بیهماهنگی از مافوقم اقدام کنم و مورد مواخذه قرار گیرم اما خیالم آسوده است که آن لحظهها را ثبت کردهام.
- نوید شاهد البرز: در مدتی که برای تصویربرداری به مراکز درمانی میرفتید، خاطره ای هم برایتان ماندگار شد؟
کهنترابی: بله شاهد صحنههایی بود که بسیار خاطرهانگیز بود و زحمت بچههای پرستاری و پزشکی من را به زمان جنگ؛ عملیات والفجر هشت می برد که با چه مشقتی کار می کردند و در آن لباس با وضو بودند و اذان که میشد نماز می خواندند. بالای سر بیماران مناجات می خواندند. اشک می ریختند. سرپرستاری را در یکی از فیلمبرداریها دیدم که گریه می کرد، گویی دو تا ازبیماران بدحال بودند. خیلی از پرستارها دو ماه بود که خانوادهشان را ندیده بودند. این مسائل من را به یاد بچه های خط مقدم جبهه میانداخت کسانی هم که ماسک تولید می کنند و ارزاق بسته بندی می کنند مثل بانوانی که دوران دفاع مقدس در مساجد کمک های پشت جبهه انجام میدادند.
- نوید شاهد البرز: از ایدهها و برنامه های آیندهتان بگویید.
کهنترابی: یکی از آرزوهای من این است که بتوانم آزاده هایی که چند سال پیش تصویربرداری پیدا کنم و از زندگی آنها مستند بسازم.
ایده زیاد دارم اما چون حمایت اجرایی نمیشود در ذهن میماند.
کهنترابی: در جریان مقابله با کرونا، نسل جدید مانند آن روزهای جبهه کار می کردند. با اینکه سم پاشی برای نوجوان پانزده و شانزده ساله بسیار خطرناک است کوله پشتی بیست لیتری را برمی داشت کمرش دولا می شد ولی چون هدفش رضای خدا و کمک به مردم بود، انجام میداد. خلوص نیت این بچه ها، رزمندههای زمان جنگ هم داشتند. من دیده بودم راننده بولدزر پانزده، شانزده ساله پایش به پدال ترمز نمی رسید اما با ایثار و شهامت تلاش می کرد کاری را در جبهه برعهده بگیرد.
- نوید شاهد البرز: خانواده شهدا در ماجرای شیوع کرونا چه نقشی داشتند؟
داوود کهنترابی: خانواده شهدا و ایثارگران هم مخفیانه پای کار بودند و خیلی ها در خانههایشان کار می کردند. همسر شهید و خواهر شهید می شناسم که وسایل تحویل می گرفتند و می بردند در منزل انجام می دادند.
کهنترابی: روزهای اول وقتی بعد از فیلمبرداری به اداره بر می گشتیم، ما را با مواد ضد عفونی کنند که ریه های من به شدت به آن حساس بود، ضدعفونی می کردند. ریههایم عکسالعمل نشان می داد و سرفههای خشک داشتم. اطرافیان فکر می کردند من کرونایی شدم.
خانواده هم بعد از اینکه متوجه شدند من به این مراکز میروم نگران شدند و من سعی کردم پنهان کنم.درست مانند زمان جنگ که بچه ها مخفیانه به جبهه می رفتند و من هم همین شرایط را در خانواده دارم چون آنها خطر را حس می کنند.
نظر شما