روزنوشتهای معمولی شهید «آریا خلیجی»
یادداشتهای روزانه
شهید «آریا خلیجی» را در ادامه میآوریم.
امروز نامهای برای اعظم و مادرم نوشتم. امروز در مقر خودمان دوره را ادامه میدهیم. دوازدهم اردیبهشت 1365
امروز 13 روز است که از خانه دور شدم وپاهایم خوب شدهاند و درد کمتری در بدنم مانده است ولی درد دستم تمامی ندارد.
امروز به بهداری سپاه خرمشهر رفتم. امروز عراقیها پل خرمشهر را زده بودند. ما مجبور شدیم به بیمارستان «شهید بقایی» اهواز برویم.
امروز برای عمل به بیمارستان شهید بقای رفتم و عمل کردم و چرک دستم را کشیدند امروز خانه عمه عفت اینا پدر را دیدم.
امروز در خانه عمه عفت اینا بابا را دیدم. بابا آن شب در خانه عمه عفت اینا خوابید.
امروز
به مرخصی میروم برای چند روز که شده انشا الله با موفقیت شما.
امروز دو نامه یکی از مادرم و یکی از ... برایم آمدهاست. امروز جواب نامهها را نوشتم.
امروز همه بچهها از دست محسن دلشان خون است. من هم به آن صورت دلم گرفته است ولی با این حال روی این دل نمیشود حساب کرد چون خیلی زود ناراحت میشود و افسرده میشود امروز عکس مصطفی و محسن را از دور نگاه میکنم. این عکس چیزهایی را که در دلم برایم مرده بودند را زنده کرد و به من امید زندگی کردن داد و من منتظر یک مرخصی هستم که بروم به برادرانم و خواهرانم سر بزنم. انشا الله میخواهم به مرخصی بروم.
امروز امام جماعت حرف از امانت بودن بیت المال می زد. به من هم گفتند که باید برای دیدهبانی بروم. بیست و چهارم اردیبهشت ماه 1365،
دیشب از ساعت 6 عصر تا 12 شب، شش ساعت
بالای دکل بودم.
امروز در «فاو» رژیم اسرای عراقی را به پشت حسینه میبرند.
امروزمن به پیش بچه ها برگشتم و امروز بابا به اهواز رفت.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری