آرزوی سرباز شهید نماز جماعت در کربلا و نجف اشرف بود
به
گزارش نوید شاهد البرز: شهيد «نورعلي كيان» در سال 1340 در طالقان در خانوادهاي
فقير بهدنيا آمد. او پس از سپري کردن دوران طفوليت در هفت سالگي به مدرسه رفت و
دوره ابتدایی و راهنمایی را با تحمل سختيها و مصائب بسيار پشت سر نهاد و برای
امرار معاش در كرج مشغول به كار شد. او با اوجگيري انقلاب اسلامي به سيل توفنده
ملت كه در حركت به سوي الله بودند، پيوست و به فعاليت پرداخت. پس از پيروزي انقلاب
اسلامي به خدمت شريف سربازي اعزام شد و در منطقة كردستان با حزب دمكرات و كومله
اين عمال كثيف آمريكا به مبارزه پرداخت و پس از مدتي به علت بيماري از خدمت سربازي
معاف شد. او برای امرار معاش در كارخانة كفش بلا مشغول به كار شد و در بسيج
كارخانه عضو شد و در بسيج ثبتنام کرد و به جبهه كامياران جهت مبارزه با ضدِ
انقلاب اعزام شد و پس از مراجعه مجدد روح عاشق او تحمل ماندن در شهر را نداشت و دوباره
با بسيج سپاه پاسداران عازم جبهههاي غرب شد و سرانجام دهم مهر ماه 1361 در منطقة
سومار به درجة رفيع شهادت نائل آمد و به لقاءالله پيوست.
نامه به یادگار مانده از شهید «یونسعلی کیان» را در ادامه میخوانید.
خدمت برادر عزيزم آقاي «يونسعلي كيان»
سلام با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و با درود فراوان به ارتش رزمنده ايران و با درود فراوان به پاسداران انقلاب اسلامي ايران كه درجبههها با كفر ميجنگند و با درود برخطه شهيدخيز خوزستان و با درود فراوان بر تمام شهداي انقلاب اسلامي ايران نامه خود را آغاز ميكنم. سلام پس از عرض سلام سلامتي شما را از درگاه خداوند بزرگ آرزو دارم اميدوارم كه حال شما خوب بوده باشد و هيچ نوع ناراحتي در پيش نداشته باشيد. آرزوي موفقيت و پيروزي شما را در پيروي از خط امام و پيشروي در راه انقلاب اسلامي و مطالعه در احكام اسلامي و فعاليت درتمام ابعاد اسلامي را از خداوند متعال خواهانم و خواستارم برادرجان تا حال از شما نامه دريافت نكردم ولي از آقاي ولي كيان نامه براي ما فرستادند و نامه ايشان زيارت كرديم و خيلي خوشحال هم شديم و از ايشان خيلي ممنون هستم باري خدمت زن داداش سلام ميرسانم خدمت خواهرم مريم جان، سلام ميرسانم. خدمت برادرم صفرعلي كيان سلام ميرسانم.
اميدوارم هميشه دركارها بهويژه در زندگيش موفق و پيروز باشند. خدمت پسر خاله مشهدي فتاح و جوادسلام ميرسانم. خدمت دامادآقاي ملك محمد با خانواده سلام ميرسانم. خدمت مسعود خان سلام ميرسانم. خدمت عمو كيفعلي باخانواده خدمت عمو نجياله با خانواده سلام ميرسانم. خدمت مشهدي کلثوم سلام ميرسانم. خدمت تمام فاميل و دوستان سلام ميرسانم. من اين نامه را در ماموريت كه در شهرستان نقده مستقر هستيم براي شما مينويسم چون ماموريتي در پيش داريم كه يكي از شهرهاي غربي بهنام اشنويه ميباشد كه در حدود يك گردان از پادگان جلديان مي باشد و يك ستون ارتش و در حدود 140 نفر هم از پاسداران فداكار و دلير و شجاع و متكي بهنفس خود و با هم كاري اين نيروها به اشنويه خواهيم رفت براي جهت پاكسازي ضدِانقلابيون كه جز مغزي خام در سر آنها پرورش پيدا نكرده است، ميرويم به اميد خدا بتوانيم تمام آنها را سرنگون كنيم، بتوانيم اين قلب تپيده ملت را شاد كنيم و بتوانيم دومين جمهوري اسلامي را بلكه در عراق پياده كنيم و با هم نمازجماعت را در كربلا و نجف اشرف بخوانيم. به اميد خدا بيش از اين نميخواهم وقت شما را بگيرم از شما ميخواهم دلواپس من نباشيد اگر نامه براي شما نفرستادم ناراحت نباشيد. ميبخشيد كه نامه را تند نوشتم و در اثر سرما دستم ميلرزيد كه بد نوشتم.
خداحافظ به اميد ديدار شما.
قربان شما سرباز وظيفه «نورعلي كيان» براي شما همگي سلام ميرساند و با هم در يك جاهستيم و حتي در يك سنگر شبها نگهباني ميدهيم و اين خود باعث شده كه برايمان خوش و شيرين ميباشد.
پانزدهم دیماه 1359
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری