شهید «قادر آبادیقرهبابا»: «ما که با زنده ماندنمان کاری برای این انقلاب نتوانستیم بکنیم»
به
گزارش نوید شاهد البرز؛ شهيد «قادر آباديقرهبابا» در چهاردهم آذرماه سال 1341 در
کرج به دنيا آمد. دوران كودكي را تا سن پنج سالگي در يكي از محلههاي كرج نزدیکی
بيمارستان امام خميني(ره) کنونی سپري كرد. وی بعد از آن همراه خانوادهاش به محله
كارخانه قند كرج نقل مکان كرد و تا زمان شهادت در آنجا زندگي ميكرد. دوران دبستان
را در مدرسه شهيد مالكي به پايان رسانيد و دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي «خشايار
شاه سابق» كه اكنون مدرسه دختران نرگس است، طي کرد و بعد ازآن به دليل علاقهاي
كه به رشته مكانيك داشت وارد هنرستان صنعتي كرج شد.
در خرداد ماه سال 61 موفق به اخذ ديپلم در رشته مكانيك شد. در حين تحصيل در هنرستان عضو بسيج ناحيه 10 پايگاه شهيدان پناهي بود و در آنجا فعاليتهاي نظامي و در كلاسهاي آموزش نظامي شركت ميكرد. او در اين دوران داراي شخصيتي بارز و قابل ستايش شد. طوري كه در محل زندگي خود به پاكي و درستكاري از او ياد ميشد. او با کار و تلاش خود برای امرار معاش خانواده تلاش میکرد. تا اينكه سرانجام در شهريور ماه سال 1361 بعد از اتمام تحصيلات اقدام به اعزام مجدد از ناحيه شد. او هم ثبتنام كرد و بعد از گذراندن دوره آموزش نظامي در تاريخ سيزدهم شهريور ماه سال 61 به جبهه اعزام شد. در عمليات «مسلمبنعقيل» در ابتدا «آرپيچيزن» بود و در اثنای عمليات به عنوان خط شكن وارد عمليات شد و در دهم مهرماه سال 1361 در عمليات «مسلمبن عقيل» به شهادت رسید. تربت پاک شهید در امامزاده محمد (ع) کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
مادر شهید میگوید: وقتي كه ميخواست براي رفتن به جبهه اعزام شود ما مانع رفتن او شديم ولي او در ميان صحبتهايش به من گفت: ما بايد به جبهه برويم تا ايمان خودمان را ثابت و تقويت كنيم.
متن
وصیت نامه شهید «قادر آبادیقره بابا»را در ادامه مطلب میخوانیم.
«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ.»
آنکس که مرا طلب کند مییابد. آنکس که مرا یافت میشناسد. آنکس که بهمن عشق ورزید من نیز به او عشق میورزم. آنکس که به او عشق ورزیدم، میکشم او را و آنکس که من بکشم، خونبهایش بر من واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم.
با سلام به پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که حالشان خوب باشد و هیچگونه نگرانی از من نداشته باشد. باری، پدر عزیزم، من اگر شهید شدم، برای من گریه نکنید چون همانطور که قرآن گفته شهیدان زندهاند و نزد خدایشان روزی میبرند.
الان در زیر بوتههای نیزار نشستهام و میخواهیم یکی دو ساعت بعد به خط بروم، دیگر آنجا وقت نامه نوشتن نمیشد. برای نوشتن همچنین چیزهایی که میخواهم بنویسم الان هم فرصت کم است و همینطور یک چیزهایی نوشتم خلاصه ما که با زنده ماندنمان کاری برای این انقلاب نتوانستیم بکنیم.
«قادر آبادی قره بابا»
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری