«پدر بر وزن سفر»حرف دل همه فرزندان شاهد است
در حاشیه رونمایی کتاب «سفر بر وزن پدر» نشستی با «زینب عالیانی»
شاعر این کتاب داشته ایم.
او سخنانش را اینگونه شروع میکند: مادربزرگ بود که اغلب با حَض وافری به عکس پدر مینگریست؛ نگاهی نمدار؛ آهی از عمق وجود میکشید و میخواند:
"شهیدم، شاهدم، آرام جانم
سعیدم، نوگلم، رعنا جوانم"
زینب عالیانی با گریزی به خاطرات کودکی میگوید: در عالم کودکی خیلی از این احوال کِیف میکردم. می دانستم سخن گفتن با معشوق به سبک شعر چه لذتی دارد.
او در خصوص نقش و جایگاه شهید عالیانی در زندگی دیگران اشاره می کند که سعید نه فقط برای من در نسبت پدری جایگاه ویژه ای داشت، بلکه نبودن او بخش هایی از زندگی خیلی ها را تهی کرده بود.
وی در ادامه می گوید: خیلی ها را از کودکی به خاطر دارم که یک سعید میگفتند و دقایقی سکوت بود و چشمانی خیس و لحظاتی تامل و تفکر...
حتم دارم همه آنهایی که نام پرفتوح شهید پسوندشان شد چنین بوده اند.
فرزند شهید عالیانی در مورد وجوه اشتراک همه فرزندان شهید می گوید:جنگ برای نسل من وجه اشتراکی آفریده بود به نام «فرزندان شهید»، در تمام پایه های تحصیلی که بودیم حداقل نیمی از کلاس از جنس ما بود، شاید همین تشابه درد فقدان را برایمان کم می کرد.
وی میگوید: جای امن پدر خیلی وقت ها برایمان خالی بود اما این نسبت شیرین برای امثال من بسیار افتخارآمیزبوده و هست.
همچنان که برایش گفتهام:
من از شکل رفتن تو خوشنودم
از اینکه که رفتنت اینگونه آسمان را شکافت
زمین گلگون شد و زمان نشانه دار
خوشنودم از حضور امن تو
از این جاودانگی
...
از زینب عالیانی کتاب شعر دیگری هم به نام « یادم تو را فراموش» به چاپ رسیده است.
او در خصوص این کتاب میگوید: «یادم تو را فراموش» نخستین مجموعه اشعارم بود که با فراز و نشیب بسیاری به چاپ رسید. مضمون اشعار همچنان عاشقانه است اما مخاطب عام دارد. بر خلاف کتاب پدر بر وزن سفر که مخاطب خاص دارد و زبان حال تمام فرزندان معزز شهید است.
معرفی کتاب | «یادم تو را فراموش»
وی با تواضع خاص خودش میگوید: از آنجایی که هرگز خود را شاعرندانسته و نمی دانم و تا اصول ادبیات و نگارش هم خیلی فاصله دارم؛ این مجموعه تنها درددلهایی است که آهنگ و وزن پیدا کرده است.
عالیانی در مورد وجه تسمیه کتاب میگوید: ما همه پدر را با سفر شناختیم؛ و من تنها هفت ماه داشتم که پدر به شهادت رسیدند ؛ تا یاد دارم هر زمان قصد کردم به گفتوگو با وی بنشینم از سفر گفتم و فقدان و جدایی...
وی ادامه میدهد که گر چه وی همیشه بود و این شعار نیست که «شهیدان زنده اند ؛که هستند و امثال من می دانند که پدرِ شهید چه اندازه حاضر و ناظر است.»
انشالله که این مجموعه هر چند ناقابل به دل و جان مخاطبان بنشیند و
روح معظم و پرفتوح پدر شهیدم و همه همرزمانش را خوشنود کند.
انتهای پیام: اباذری