درسی از کلام طیبه امامجمعه شهید کرج: «هدایتاله ملکیبنادکوکی»
نوید شاهد البرز؛ شهید هدایتالله ملکیبنادکوکی در سوم مرداد ۱۳۲۴، در شهرستان یزد چشم به جهان گشود. پدرش جواد و مادرش خدیجه نام داشت. او تا پایان سطح «اجتهاد» در حوزه علمیه درس خواند. وی روحانی و امام جمعه کرج بود. سال ۱۳۴۸، ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دهم تیر ۱۳۶۵، به سمت مبلغ در بمباران هوایی مهران به شهادت رسید که وی را در امامزاده محمد شهرستان کرج به خاک سپردند. او را رضا نیز مینامیدند.
متن کامل وصیت نامه روحانی شهید «هدایت الله ملکی بنادکوکی» را در ادامه مطلب میخوانیم:
بسمه تعالى
«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»، هر صاحب حياتى روزى طعم
مرگ را خواهد چشيد. پس چه بهتر مردن را نوع بهترين انتخاب كند و آن نوعى است كه
حسين (ع) انتخاب كرد و فرمود: «ان کان دین محمد لم یستقم
الا بقتلی. فیا سیوف خذینی «...
«اگر دين
جدم بر قرار نمىماند مگر به كشته شدن من، پس اى شمشيرها مرا دربرگيريد. امروز كه
انقلاب اسلامى به ثمر پيروزى نشسته و حسين زمان رهبر كبير انقلاب بر يزيديان غالب
شده است؛ استكبار جهانى منافع خود را در خطر ديده است و دست به توطئه زده است و قصد
از ميان برداشتن اسلام و شكست انقلاب را نموده است اما چون اراده خداوند بر آن است
كه مظلومين و محرومين عالم بر كفر جهانى غالب كند اما بهدست بندگان متدين و معتقد
كه ايثارگران تا پاى جان و مال خود چون كوهى استوار و محكم ايستادهاند.
لذا اين
بنده عاصى و محتاج خداوند هم خواستم در كنار اين عزيزان رزمنده كسب فيض كنم و توفيق
حضور در جبهه نصيبم شد گرچه در مقابل شور و
شوق اين رزمندگان احساس ضعيفى و حقارت مىكنم؛ لكن اميد
است همين اندازه كه در كنار صف اين عزيزان هستم، گوشهاى از عنايت خداوند شامل
حالم شود و خداوند گناهانم را ببخشد و بهمصداق « وَمَن يَخْرُجْ مِن
بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ
وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (نساء:100( ، پاداشى از جانب خداوند نصيبم
گردد و آمرزش حق شامل حالم شود و با نشستن گرد و غبار خاك صحنه مجاهدان بر پيكرم
بپاشد و بههمينخاطر، خدا گناهانم را بيامرزد گرچه بعيد است كه در جمع شهدا باشم
اما اگر فيض توفيق را پيدا كردم از پدر و مادرم میخواهم كه صبر پيشه كند و كارى
كه پدران و مادران شهدا مىكنند، بكنند.
از همسرم و فرزندانم مىخواهم كه پيرو خط
رهبرى باشند و هميشه نصايح امام را كه در مورد بازماندگان شهدا دارند، گوش فرا
دهند. از برادران و خواهرانم مىخواهم كه راه انقلاب را هرگز فراموش نكنند، از امت
اسلام خواهم هميشه حضور خودشان را درصحنه انقلاب حفظ كنند.
نماز جمعه و نماز جماعت را اهميت بدهند و بدانند با حضورشان در جمعه و جماعت پشت دشمن را مى شكنند و گوش به افراد نفاقافكن كه دانسته يا ندانسته موجبات تفرقه و دلسرد كردن مردم را از امام جمعه و روحانيت را فراهم مىكنند ندهند و بدانند كه اين گونه سخنها آب به آسياب دشمن است.
خدايا، تو مىدانى كه هرگز من راضى نبودم و نشدم كه به روحانيت توهين شود و از آنانكه در صدد توهين بودند، دلگير بودم. اى امت اسلام، اى ملت قهرمان، اى مردم شهيدپرور، از من عاصى به شما وصيت امام را دعا كنيد و گوش به رهنمودهاى رهبر كبير انقلاب و حضرت آيت الله خامنهاى فقيه عالىقدر گوش فرا دهيد كه خير و سعادت شما در آن مى باشد. اين نوشته در روز 7تیر ماه 65، در جبهه حق عليه باطل بهعنوان وصيت از اين بنده عاصى و گنهكار خداوند نوشته شدهاست، اميداست دين خودم را به انقلاب و به اسلام ادا كرده باشم. التماس دعا
خداوند به همه توفيق عنايت كند.
.....
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج:39)
در روزگاريكه همه مىدانيم دست ستمكاران بر عليه اسلام و مسلمين از آستين ظلم بيرون آمده و در دنيا نظام زر و زور به محرومين عالم مىتازند؛ خداوند جهان وعده نداده وعده نصرت، اميد است كه بتوانيم ريشه ظلم را در زمين بركنيم.
و اسلام را در جهان يارى كنيم تا خداوند نصرتمان كند، اميد است دفع ظلم شود تا مظلوم امانى يابد كه خداوند بهترين ياور در بیست و ششم خرداد ماه 1365، روز قبل از اعزام توفيق يار شد. بعد از اقرار به وحدانيت خداوند و ايمان به رسالت رسولان حق مخصوصا آخرين آنها حضرت محمد (ص) و اعتماد به ولايت و امامت دوازده تن از اوصياى گرامياش كه اولين آنها اميرالمومنين على (ع) و آخرين آنها حضرت مهدى امام منتظر (عج) و اميد شفاعت از آل بزرگوارمان و اعتماد به قيامت و روز جزا عالم آخرت توفيقات الهى شامل حال اين بنده عاصى شد كه اين چند كلمه را به عنوان وصيت بنويسم.
. ......
از پدر و مادر مهربانم، خواستارم چنانچه اين سعادت نصيب آنان شد و اين فرزند ناقابل را به اسلام تقديم نمودند؛ بى صبرى نكنند و از همسرم مى خواهم صبور باشد و هرگاه برايش مسئلهاى پيش آمد، زينب دختر قهرمان على را در نظر بگيرد و فرزندانم را از راهى كه انتخاب كردم، آگاه سازد و به اسلام آشنا و معتقد و علاقهمند سازد.. ...
برادران و خواهران و پيشتازان خون پاك خود را فداى اسلام و قرآن كردند و چون درخت اسلام احتياج به آبيارى به خون شهيدان را دارد و پاسدارى از خون شهيدان بر همه كس واجب است؛ اميدوارم كه اگر از لايقين (لایقها) نبودم، جزء لايقين (لایقها) براى اسلام و پيروزى انقلاب به رهبرى امام بتشكن حضرت امام خمينى(ع) باشم.
لذا بهعنوان وصيت اين چند كلمه را نوشتم. اين راهى است كه با آگاهى كامل انتخاب كردم و همانطور كه ؛ از مومنين جان و مالشان را خريدار است و در عوض بهشت مىدهد؛ خريدار خداوند، فروشنده انسان.
چون عازم غرب كشور بودم؛ اين چند كلمه بهعنوان وصيت نوشتهشد؛ اگر شهادت نصيبم شد؛ زهى سعادت و افتخار و اگر بازگشتم به وظايف خويش عمل خواهم كرد. .....
از همه برادران و خواهران التماس دعا دارم كه برايم طلب رحمت كنند و از خدا بخواهند من را بيامرزد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری