از خون شهیدان دفاع کنید
نوید شاهد البرز؛ شهید «علی غلامی» که نام پدرش حسین در سیزدهم خرداد ماه 1347، در کرج از خانواده مومن چشم به جهان هستی گشود. وی دوران کودکی خویش را در آغوش گرم کانون خانواده سپری نمود تا اینکه پا به سن 7 سالگی پا گذاشت و جهت آموختن دانش قدم به مدرسه گذاشت و تحصیلات ابتدایی راهنمایی و دبیرستان را در همان محل سکونت خود سپری کرد تا اینکه موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته تجربی شد.
سپس وارد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و با گذراندن آموزشهای گوناگون از طرف بسیج سپاه با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای جنگ شتافت تا اینکه سرانجام در بیست و هشتم خرداد ماه 1367، در منطقه ماووت در عملیات غرب با اصابت ترکش به ناحیه سر به درجه رفیع شهادت نائل شد. تربت پاکش در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
نامه به یادگار مانده از شهید«علی غلامی» را در ادامه می خوانید:
با سلام به خانواده گرامی و ارجمندم خانوادهای که سالها در ان زندگی کردم، هر چه دارم از ان است خانوادهای که به ان عشق می ورزم و روح زندگی در ان اموختم و با سلام به پدر و مادر دوست داشتنی و گرامیم. مادر عزیزم خود میدانی که برای من زحمات بسیار کشیدهای، رنجها دیدهای و تمام زندگی خود را صرف رشد و سلامتی فرزندان کردی ولی من نتوانستم تو را یاری کنم. هنوز جبران خوبیهای تو را نمیتوانم بکنم.
مادرم الان که فکرش را میکنم، حقیقتا خود را در مقابلت شرمنده میبینم. از تو میخواهم که کارهای من را که ناشی از غرور جوانی در خانواده میشد و تو را هم ناراحت میکرد، ببخشی.
امیدوارم، مرا بهخاطر خطاهایی که داشتهام از مهر خود دریغ ننمایی فقط از تو میخواهم که شیرت را حلال کنی و از من راضی باشی که راضی بودن تو نیمی از سختیهای دنیای دیگری را میکاهد.
پدرم تا انجا که از مادرم خواستم از من راضی باشید. از تو هم میخواهم چرا که تو نقش بسیار مهمی در زندگی داشتی و من بسیاری از اداب زندگی را از تو آموختم زحمات زیادی برای رفاه من کشیدی اما من حتی یک لحظه نتوانستم جبران زحمات تو را بکنم، من خود را بسیار خجل در مقابل تو و خدای خود میبینم. امیدوارم که مرا حلال کنی و از من راضی شوی تا شاید کمی وجدانم راضی شود.
برادران عزیزم عباس، داوود، احد مطمئناً شما نیز از من در زندگی بدیها و بداخلاقیهای زیادی دیدهاید و شاید شما را بسیار ازرده باشم اما از روی شما نیز شرمندهام و از شما نیز میخواهم مرا حلال کنید. خواهران گرامیم، شما هم مرا حلال کنید. بدیهای مرا ببخشید تا شاید با بخشیدن شما خدا نیز از من راضی شود، گناهان مرا ببخشید.
شما نیز برای من زحمات بسیاری کشیدهاید و شما نیز شاید خطاهای زیادی از من دیده باشید ولی دوست دارم؛ در ان دنیا عذاب وجدان نداشته باشم پس خواهشمندم از من راضی باشید.
از طرف من از همه دوستان و آشنایان و فامیل نیز حتما حلالیت بگیرید انشاءآله همگی شما در کارهایتان موفق باشید، خدا نیز از شما راضی باشد و انشاءاله که بتوانم در مقابل خداوند روسفید باشم و شکرگزار نعمتهای خدا باشیم. از شما می خواهم همیشه در راه دین اسلام و انسانیت قدم بردارید و از خون شهیدان دفاع کنید.
دیگر
سرتان را درد نمیآورم؛ انشاءاله خداوند تمامی مردمان نیکوکار را از عذاب اخرت دور
نگه دارد و مردم گناهکار را هدایت بخشد.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري