در راه تداوم هر چه بیشتر این «اتحاد» بکوشید
نوید شاهدالبرز؛ شهيد «حبيباله ميرزاييمزرعه» که نام پدرش علي است در هشتم فروردین ماه 1325، در روستاي كوهپايه از توابع اصفهان از يك خانواده مؤمن و مذهبي چشم به جهان هستي گشود. وي دوران كودكي خويش را در آغوش گرم كانون خانواده سپري نمود تا اينكه به سن 7 سالگي رسيد و جهت كسب دانش و معرفت وارد كانون فرهنگي آموزش كه همان مدرسه است شد و تحصيلات خود را تا كلاس ششم ابتدايي ادامه داد و سپس ترك تحصيل نمود و با پيروزي انقلاب و تشكيل نهادهاي مختلف وارد سپاه شد و در آنجا بهعنوان پاسدار وظيفه مشغول به خدمت شد و سرانجام طبق سنت ديرينه پيامبر گرامي در سال 1352، ازدواج کرد كه ثمره ازدواجش شش فرزند است.
با شروع جنگ تحميلي از طريق سپاه به جبهههاي جنگ حق عليه باطل شتافت تا اينكه سرانجام در بیست و یکم خرداد ماه 1365، در عمليات والفجر 8 در منطقه فاو با اصابت تركش به فيض شهادت نائل شد. تربت پاکش در گلزار شهدای اصفهان نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
متن کامل وصیت نامه شهید «حبیباله میرزاییمزرعه» را در ادامه میخوانید:
«بسم رب الشهداء و الصدیقین و الصلواة و السلام علی عبادالله الصالحین»
بهنام خداوند هستیبخش و جهانآفرین پاک که انسانها و تمام موجودات زنده را میآفریند و نیز جان آنان میگیرد و بار دیگر در روز معین زنده خواهد کرد و با درود و تهیت ثنا و صلوات نثار پیشگاه حضرت بقیة الله العظم (عج) و نائب بزرگوارش حضرت روح الله پیر بیشه جماران، یار مظلومان و حامی مستضعفان جهان مرجع تقلید شیعیان جهان امام عزیز خمینی بت شکن وصیتنامه ام را آغاز میکنم.
خوشوقتم که بار دیگر خداوند مرا توفیق داد تا در راه اداء وظیفه برای برافراشتن پرچم «لااله الا الله» قدم به جبهههای نور علیه ظلمت گذارم. مادرم، برادرانم، خواهران مهربانم، امیدوارم هر کار و هر قدمی که بر میدارید؛ جز برای رضای خدا نباشد و اگر چه من فردی نالایق بودم و جز اینکه سربار شماها باشم، ثمره دیگری نداشتم، بههرحال امیدوارم که بدیهای مرا ببخشید و حلالم کنید و از خداوند برایم طلب مغفرت نمائید نمازهایتان را سعی کنید؛ سر وقت بخوانید و روزهای پنج شنبه و دوشنبه ها را حداقل روزه بگیرید و در سر نمازهایتان برای من روسیاه و گنهکار طلب بخشش و استغفار کنید.
...........
همسرم امیدوارم هر چند تحمل رنج این همه کار برایت سخت است اما بهعنوان یک مادر نگذارید به بچه هایت سخت بگذرد و ثمرات زندگیات که همانها میباشند پایمال شوند. امیدوارم مرا هر چند یک همسری خوب و لایق برای تو نبودم و جز به اخلاقی بی پروائی برایت توشه دیگری نداشتم ولی تو خودت این درک می کنی، قلب صاف و روح زود رنج من خوبیهایت را فراموش نکرده و انشاءالله از خداوند میخواهم که قلب تو را نسبت به من رئوف گرداند و بدیهایم را نادیده بگیری و مرا ببخشی و از تو میخواهم که چنانچه کسی معترضانه و یا با سوء نیت نسبت به امام و انقلاب سخن بگوید با مشتی گره کرده، چنان بر دهانش بکوبی که از جایش بلند نشود.
خواه آشنا باشد یا بیگانه و از مردم شهیدپرور کشورم میخواهم همچنان که متحد و یکپارچه و تا به حال پشتیبان امام انقلاب بودهاند، در راه تداوم هر چه بیشتر این اتحاد بکوشند و امام و رزمندگان اسلام را یاری نمایند تا انشاءالله بهزودی پوزه امریکا و شوروی و عیادی شرق و غرب طلبشان به خاک مذلت بمالیم و دین مبین اسلام را در سراسر گیتی با همیاری و همکاری شما مردم ایثارگر به اهتزاز در آوریم.
انشاء الله من التوفیق در پایان سعادت و سلامتی برای یکایک شما از خداوند مسئلت میدارم. دعا بهجان امام را فراموش ننمائید. فرزندان عزیز و دلبندم هر کجا هستید. خدا را فراموش و نمازهایتان با خشوع و خضوع بخوانید. به مادرتان اذیت نکنید. در کار به او کمک کنید و غم خوارش باشید. در ضمن درسهایتان هم درست بخوانید.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
از عمر بکاه بر عمر رهبر افزای.
منتظری نستوه برای نصر اسلام محافظت بفرما.
حبیبالله میرزائی دوازدهم اسفند ماه 1364