وصیتنامه عارفانهای که در «لیله القدر» نوشته شد
نوید شاهد البرز؛ روحانی شهید پاسدار علی محجوب در بیست و چهارم ارديبهشت1345 ، در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش نسيم و مادرش مهري نام داشت. او تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت .سپس به فراگيري علوم ديني و حوزوي پرداخت .روحاني بود. وی به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و ششم ارديبهشت1367 ، با سمت مبلغ در شيخ محمد عراق با اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي بهشت رضاي شهرستان نظرآباد قرار دارد.
متن وصیت نامه شهید «علی محجوب» را در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿۲:عنکبوت﴾
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند.
دنیا، دنیای
امتحان و آزمایش است. قلم روی کاغذ گذاشتهام اما چون وقت بسیار تنگ است، نمیدانم
که چه بنویسیم؟
خدایا، مدتی را به من فرصت دادی که در این دنیا باشم و در این دنیا مرا مبتلا به آزمایشهای متفاوتی کردی و در جاهای مختلف من را امتحان متعددی کردی و در واقعههای بسیاری من را امتحان کردی و من هم اقرار به مردود بودن تمام آزمایشها میکنم. میدانم که هیچ وقتی نشد که سالم از امتحان دریابم ولی باز با تمام این احوال لطفت را از ما کم نکردی و همیشه عنایات را بر ما جاری ساختی. خوب این هم تعجب ندارد چون تو کریمیو از کریم جز این انتظار نمیرود.
خدایا، من گناه بسیار از جاها به منجلاب های گناه و معصیت افتاده ام و با دست خودم فاصله زیادی بین خودم و تو انداختهام. خدایا، اعتراف میکنم به این که با انجام همین گناه بعد تفریطی بین من و تو افتاده و این سیاهی قلبم هم معلول همین معاصی است.
خدایا، اگر فرصت بود بیشتر از این درددلها
را روی کاغذ میآوردم ولی متاسفانه؛ وقتی شروع به نوشتن کردم که کارهای زیادی را باید
انجام بدهم و هم این که فعلاٌ تمرکز حواس به آن صورت که بتوانم مطلبی را بنویسم،
ندارم. از پدر بزرگوارم، بهخاطر تمام زحماتی که در مدت عمرم کشیده، تشکر میکنم
و از ایشان حلالیت میطلبم و از ایشان میخواهم که مرا ببخشند. چون میدانم که حق
فرزندی را خوب ادا نکردم و همچنین از برادران و خواهران گرامیم که همیشه مایه دلگرمی من
در تنهاییها بوده اند، حلالیت میطلبم و امیدوارم که مرا از دعا فراموش نکنند.
فقط تنها حرفی که دارم اشاره به آیه اول صفحه است که ای برادران و خواهران عزیز، دنیا، دنیای آزمایش الهی است و تمام این وسایل و امکاناتی که در اختیار شماست، جهت امتحان در اختیار شما گذاشته شده و هیچ چیز در دنیا مال شما نیست. همه چیز به طور امانت در اختیار شماست و برای ثابت شدن حرفم متذکر میشوم به این که به زندگانی گذشتگان نگاه کنند؛ در بین آنها همه جور انسان بود؛ فقیر، ثروتمند، مریض، سالم، زن و مرد و پیر و جوان والی آخر. هیچ کدام آنها در این دنیا باقی نماندند و مرگ به سراغ همه آنها رفت و در آن موقع نه پول، نه فقر، نه با فرزند بودن و نه فرزند نداشتن و نه پیر بودن و نه جوان بودن، هیچ کدام نتوانستند به داد آنها برسند و مرگ همه آنها را در خود فرو برد.
عزیزان من از زندگانی گذشتگان عبرت بگیرید و دل به مادیات و دنیا نبندید که جاده ای است برای رسیدن به هدف و هدف چیز دیگر است. به رحمت خداوند امید داشتهباشید که خداوند غفور و رحیم است. هر چند گناهان ما بزرگ باشد. (اَللّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِي فَأَنْتَ أَعْظَمُ، وَ إِنْ كَبُرَ [كَثُرَ] تَفْرِيطِي فَأَنْتَ أَكْبَرُ،) خدایا، بار گناهانم کمرم را شکسته و کثرت معاصی نور چشم دلم را گرفته و معاصی را در برابر گناهان ضعیف ساخته، اما با تمام این احوال امید و رجاء زیادی به بخشش تو دارم.
خدایا، به اسم جلالهات قسم میخورم در این شب مبارک قدر (شب23رمضان) که هیچ موقع از زحمت و فضل و بخششت ناامید نشده و نمیشوم. خدایا، نکند؛ مرا نبخشی که در آن صورت وضع بسیار بدی را پیدا میکنم.
خدایا، تو خودت مسائلی را از من میدانی که نمیشود، بر روی کاغذ آورد. من که در این دنیا نتوانستم خودم را بهتو نزدیک کنم، اگر در آن دنیا هم قرار باشد که در جوار رحمت تو نباشم، جداً که خیرالدنیا و الاخره خواهم بود.
خدایا، تنها تو میدانی که چهقدر به بخششت امیدوارم. خدایا، لحظات حساسی را پشت سر میگذارم و احتیاج شدیدی به توجه تو دارم. از تو میخواهم که حالت سکینه را به من عنایت کنی تا با یادت دشمنان تو را از بین ببرم. خدایا، مادرم را در آن دنیا گرفتاریهایش را بر طرف کن و به من توفیق بده تا حد امکان یادآوری میکنم من الان در موقعیتی نیستم که همه چیز در ذهنم باشد. پس اگر مسئلهای در رابطه با من اتفاق افتاد خودتان حلش کنید. عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم.
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در وقت شکفتن
ما نیز به جز خاکستری برسر نکردیم
بی دست و پاتر از دل خود کس ندیدم
زآنرو که رقصی با سر بی تن نکردیم
باران زابر توبه باریدیم صد بار
اما بهجز دامان خود را تر نکردیم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری