ارزشمندتر از خون شهید در دیدگاه «اسکندر هادیان»
نوید شاهد البرز؛ شهید اسکندر هادیان که نام پدرش «محرم» در تاریخ بیست و هشتم بهمن ماه 1337، در تهران در خانواده ای مومن و مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در دامان پاک و پر مهر و محبت خانواده سپری کرد و در سن هفت سالگی جهت کسب علم و دانش به مدرسه رفت و تا کلاس سوم نظری در رشته بازرگانی تحصیل نمود.
وی به عنوان کارمند روزمزد در گاراژ اتوبوس کار می کرد. او که با بسیج همکاری داشت، با شروع جنگ
تحمیلی همانند دیگر جوانان غیور این مرز و بوم لحظه ای نتوانست آرام بنشیند و با
آموزشهای گوناگون از طریق بسیج به جبهه های جنگ حق علیه باطل شتافت تا اینکه در
تاریخ بیست و دوم بهمن ماه 1361، در منطقه اندیمشک با اصابت تیر دشمن صهیونیست جاویدالاثر
شد و پس از سالها دوری از وطن پیکر مطهرش در تاریخ اول مرداد ماه 1374، به
وطن رجعت نمود. تربت پاکش در امامزاده طاهر نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
وصیت نامه شهید «اسکندر هادیان» را در ادامه مطلب می خوانیم:
بسم
الله الرحمن الرحيم
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با درود به حضرت مهدى (عج) و با سلام به نايب بر حقش حضرت امام خمينى(ره) و نيز با سلام به شهداى راه حق و آزادى و به خانواده هاى آنها و سخنى چند با پويندگان راه حق و آزادى و امت شهيد پرور؛
شهادت را انتخاب نمودم كه رضاى حق تعالى را بجاى آورم و به آرمان مقدس شهداى اسلام تحقق بخشم و با آگاهى كامل به استقبال مرگ رفتم قبل از اينكه مرگ بسراغم آيد زيرا كه حسين زمانه؛ امام خمينى(ره) فرمان جهادم داده بود. باشد كه خون هاى ما كربلاى حسين (ع) اين سرزمين اسلام و قدس عزيز آزاد و رها گردد.
براى تحقق بخشيدن به اهداف شهداى اسلام و پيام خون شهيدان ايران، فلسطين، لبنان و ساير بلاد اسلامى بلاخص خون پاك شهيدانى چون برادر سيد يحيى حسينى نژاد ، ابوالفضل خوشرفتار ،كاظمپور، شجاعى، مهدى يادگارى، محمدرضا فرح بخش و ساير شهداى عزيز به جنگ امريكاى جنايتكار و فرانسه تروريست پرور و شوروى ضد دين و ديگر ممالك بيگانه كفر و شرك و صدام بعثى صهيونيستى عازم جبهه شدم تا بتوانم رهبرى امام عزيز و بت شكن، همه مستكبران و ابر جنايتكاران را نابود كنيم و زمينه ظهور حضرت مهدى (عج) را فراهم ساخته و از اين طريق پرچم اسلام را در سراسر گيتى به احتزاز درآوريم، ان شاءالله تعالى.
سفارش من به برادران و خواهران عزيز اسلامى و آزاده اين است كه هميشه و در هر جا امام و رزمندگان و مومنان را دعا كنند و به مسايل عبادى و نماز جمعه و دعاى كميل و توسل و پركردن مساجد توجه بيشترى مبذول بدارند.
و تو اى برادر نگاهت را و تو خواهر حجابت را كه از خون من پرارزشتر است حفظ كن. از همه پدران و مادران مى خواهم كه اينقدر دل به اين دنياى پوشالى نبندند و در صورت امكان از جان و مال و فرزند خود در راه اسلام دريغ و كوتاهى نكنند كه براستى خداوند ناظر براى اعمال و نيات شما مى باشد . پس بخود آئيد تا اينكه از اين طريق به خداوند نزديكتر شويد.
تو اى مادر و پدر عزيز ، از شما مى خواهم كه برادران و خواهران عزيزم را بنحو احسنت در جهت اسلام و انقلاب ارشاد و تربيت كنى تا باشد كه از ادامه دهندگان راه همه شهدا باشند و شما نيز دراين احر و ثواب سهيم باشيد .
پدر جان! مي دانم كه من عصاى دستتان بودم اما ميدانى كه در اصل همه ما متعلق بخدا هستيم و همه ما بايد بسوى او برويم ( انا لله و انا اليه راجعون ). پدرم بعد از خدا، محمد، سعيد و نيز پسر بزرگتان دكتر سيد رضا مرتضوى جاى مرا خالى نخواهند گذاشت و ان شاءاله از ادامه دهندگان راه مسلمين واقعى باشند.
و اما تواى مادر و خواهر! بر مزارم در تنهايى و خلوت اشك بريز و شيون كن همانگونه كه حضرت زينب سلام عليها بر مزار برادرش امام حسين گريه مى كرد اما شيون و گريه نه از باب اينكه جوانتان از دستتان رفت بلكه به اين خاطر كه چرا از مادران ساير شهداى انقلاب اسلامى زودتر اين هديه را به پيشگاه حضرت حق و صاحب الزمان (عج ) و نايب او خمينى كبير تقديم ننموده ايد.
و در پايان از پدر و مادرم مى خواهم كه با وجود همه زحمتها و مشقاتى كه براى من تحمل كردند و بزرگم نمودند تا از پويندگان راه الله باشم ، مرا ببخشيد و مرا ان شاءالله كه حلال مي كنيد. از حضور كليه دوستان و آشنايان مي خواهم كه ان شاءالله بخوبى خودشان ما را ببخشند و حلالمان كنند و در آخر دعاى هميشگيمان را مى خوانيم:
خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى(ره) را نگهدار. از عمر ما بكاه و بر عمر او بيفزاى. ان شاءالله
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری