گذری بر زندگی شهید عملیات خیبر «منصور اکوان»
نویدشاهدالبرز؛ شهيد «منصور اكوان» در تاريخ يكم شهريور سال 1343، در شهر تهران در خانواده اي مؤمن و مذهبي ديده به جهان گشود. وي دوران كودكي را در دامان مادري مهربان و عفيف و پدري زحمتكش و كارگر سپري نمود. پدر ايشان در ترمينال غرب تهران كار مي كرد.
وي پس از سپري نمودن دوران كودكي در سن هفت سالگي قدم به مدرسه گذاشت و دوره تحصيل خود را آغاز نمود و با موفقيت دوره تحصيل خود را يكي پس از ديگري پشت سر ميگذاشت ايشان از سن دوازده سالگي نماز ميخواند و واجبات ديني را به جا مي آورد و در اوج گيري انقلاب او نيز همانند ديگر برادران مبارز خويش به صفوف انقلابيون پيوست و با هوشياري كه اطرافيان در او به وجود آورده بودند بر عليه رژيم دست به افشاگري مي زد و در اكثر راهپيمايي ها و پخش اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني امام شركت مي كرد و بعد از پيروزي انقلاب به ياري خداوند همياري مردم غيور ايران خانواده ايشان به كرج عزيمت كردند.
شهيد منصور در آن زمان محصل بودند و در سال آخر دبيرستان در رشته اقتصاد تحصيل مي كردند كه پدرشان بيكار مي شود و منصور به فكر تأمين مخارج خانواده مي افتد و ترك تحصيل كرده و به كارگري مي پردازد ولي با اين حال دست از فعاليت و همكاري برنداشت و در بسيج به فعاليت هاي خود ادامه ميداد هميشه به بزرگترها و پدر و مادرش احترام خاصي قائل بود و هميشه به پند و اندرز آنها گوش دل مي داد و در رفتارش به كار مي بست و تمامي كارهاي خود را طبق دستورات الهي انجام مي داد و هيچ گونه آزار و اذيتي به هيچ فردي نمي رساند.
با شروع جنگ تحميلي و تهاجم
ارتش بعث عراق به خاك ميهن اسلاميمان در سال 61 چهار ماه را در منطقه كردستان به
خدمت پرداخت و در آنجا دلاورانه مبارزه كرد و زماني كه به تهران بازگشت، رضايت پدر
و مادر خود را جلب كرد تا به جبهه هاي جنوب عزيمت نمايد و در آنجا به مبارزات خويش
ادامه دهد كه پس از رزمي بي امان و رشادت هاي دليرانه سرانجام در تاريخ نهم اسفند ماه 1362، در منطقه عملياتي «جزيره
مجنون» در عمليات خيبر شركت كرده كه بر اثر اصابت گلوله كاليبر پنجاه ارتش كفار
بعثي و صهيونيستي دعوت حق را لبيك گفته و به لقاءاله مي پيوندد. تربت پاک شهید در
بهشت زهرا تهران میعادگاه عابدان و عاشقان پاکباخته است.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری