گذری بر زندگی و حماسه شهید « جلیل اسکندری»؛ این راه را آگاهانه انتخاب کردم
نوید شاهد البرز؛ شهید «جلیل اسکندری» در تاریخ بیست و سوم بهمن ماه سال 1342، در شهر «آبادان» در خانوادهای مؤمن و مذهبی دیده به جهان گشود. وی پس از سپری نمودن دوران کودکی در دامان مادری عفیف و فداکار به نام« سارا» و پدری زحمتکش به نام«رضا» در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و اولین روزهای علم آموزی خود را شروع کرد. او مراحل تحصیلی را با موفقیت پشت سر نهاد و در رشته علوم تجربی تا دوم دبیرستان درس خواند.
با شروع انقلاب و اوج گرفتن شعلههای انقلاب او نیز همچون برادران و خواهران مبارزش در صفوف راهپیمایی کنندگان و انقلابیون پیوست و با هوشیاری تمام بر علیه رژیم دست به افشاگری میزد.
پس از پیروزی انقلاب به یاری خدا و همیاری مردم غیور ایران دست از فعالیت نکشیده و در مسجد محل خود و در آبادان به فعالیت خود ادامه داد. با شروع جنگ تحمیلی و تهاجم وحشیانه ارتش بعث عراق خانواده ایشان مجبور به ترک شهر گشته و ایشان و پدرشان که کارمند شرکت نفت بودند در شهر باقی ماندند و آنها نیز چند صباحی بعد مجبور به ترک شهر شدند و در تهران عزیمت گزیدند. وی پس از مهاجرت و سکونت در تهران به استخدام شرکت خصوصی در آمده تا بدین وسیله خرج و مخارج خود را تامین کند و کمکی برای خانواده باشد.
وی تمامی کارهای خود را طبق دستورهای الهی انجام میداد و هیچ گونه آزار و اذیتی به مردم نمیرساند. او بسیار مهربان و با گذشت بود و احترام خاصی برای پدر و مادرش قائل بود و همیشه به پندها و نصایح آنها گوش دل میداد و در رفتارش به کار میبست حتی زمانیکه در آبادان سیل آمد او برای کمک به عرب های كپرنشین شبانگاه به آنجا رفته و به آنها کمک میکرد و تا صبح والدینش از او خبر نداشتند و دنبالش میگشتند. ایشان پس از مستقر شدن خانواده به فکر دفاع از آب و خاک کشورش می افتد و لباس مقدس سربازی را به تن میکند و داوطلبانه روانه جبهه های جنوب میگردد که پس از رزمی بی پایان و حماسه آفرینی دلاورانه سرانجام در تاریخ پانزدهم مرداد 1362، در منطقه عملیاتی «قلاویزان» بر اثر ترکش به قلب دعوت حق را لبیک گفته و به شهادت رسید.
نقل قول از خانواده شهید:
او در مصاحبتی که با پدرش داشت توصيه كرد كه بعد از شهادتم هر چه در توان داريد
براى اين انقلاب و مردم آن به كار ببريد ديگر اينكه اين راه را آگاهانه انتخاب كردم
پس شيون و زارى نكنيد تا دشمنان اسلام خوشحال نشوند.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری