فرازی از زندگی نامه شهید «احمد اصلانی»
نوید شاهد البرز:
آنها شهيد شدند، انقلاب را به دست من و شما به امانت سپردند. « شهيد رجائي»
اي شهيد، اي كسي كه آگاه و ناظري هرگاه به نحوه برخورد و زندگي تو مي انديشم به مردگي و حقارت خود پي مي برم.
شهيد
«احمد اصلاني» به سال 1336، در روستاي «سلطان بلاغ» ار توابع شهرستان «قزوين» در
يك خانواده مذهبي و متدين ديده به جهان گشود و پس از طي دوران طفوليت در سال1344، پا
به مركز علم و دانش نهاد و تا سال چهارم ابتدایی را در زادگاهش سپري نمود و سپس به خواست پدر مبنی بر ادامه تحصیل فرزندان مهاجرت کردند که شاید بعد تحصیل بتوانند شغل بهتری به دست آورند و فردي مثمرثمر براي جامعه باشند بنابراین در حیدرآباد کرج سکونت گزیدند.
شهيد احمد سال پنجم ابتدایی را در مدرسه شهيد بهشتي گذراند و از آنجا كه علاقه
فراوان به فراگيري كارها و فعاليتهاي فني داشت این فن را آموخت و به مدت سه سال به طور
آزاد به شغل مكانيكي پرداخت و پس از چندي به استخدام كارخانجات ايران ناسيونال (
ايران خودرو) در آمد و بنا به سنت پیامبر اکرم ازدواج نمود و از این ازدواج خجسته دو فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است و در همين هنگام بود كه سرزمين اسلاميمان شاهد تحول عظيم معنوي
امت حزب الله به رهبري قائد عظيم الشان حضرت امام مدظله بود و شهيد اصلاني نيز به
سهم خود در اين حركت الهي، اسلامي شركت فعال داشت و هنگاميكه انقلاب شكوهمند اسلامي
ايران در بهمن1357، به پيروزي رسيد وي باز هم دست از مبارزه برنداشت و اين بار با گروهكهاي ملحد و منافق كه بعد از پيروزي انقلاب چون قارچ سربرآورده و ادعاي
حاكميت برسرنوشت ملت مسلمان مي كردند ولي هيچگاه به اين موضوع كه ملت ما فقط براي
برقراري حاكميت اسلام و قرآن قيام كرده است نمي انديشيدند، مبارزه را آغاز نمود و به آنهائي
كه سعي داشتند با حركات و فعاليتهاي مذبوحانه خود جاي پاي اربابانشان را در اين كشور
باز كنند و كشورمان را بار ديگر زير سلطه ابرجنايتكاران ببرند، فهماند كه به گفته
اماممان تمام مقصد ما مكتب ماست و شهيد اصلاني بعد از پيروزي انقلاب جهت تقويت بنيه
نظامي كشور به خدمت سربازي رفت و مشغول به خدمت گرديد و از آنجا كه انقلاب اسلامي ايران
تمامي معادلات سياسي و اقتصادي و ... جنايتكاران شرق و غرب را در هم ريخته و جبهه
و قطب جديدي در جهان ايجاد كرده بود.
لذا قدرتهاي استكباري جهت نابودي و به انحراف
كشيدن اين حركت اسلامي كه ما به اميد محرومان و مستمندان جهان بود. سيل توطئه و ترفند
را آغاز كردند كه يكي از مهمترين آنها جنگ تحميلي رژيم بعثي صهيونيستي صدام عفلقي
عليه انقلاب نوپاي اسلاميمان بود و شهيد اصلاني همزمان با آغاز تهاجم بعثيان عفلقي
از آنجا كه دوران سربازيش را در شهر مقاوم اهواز طي مي‌كرد.
جهت جلوگيري از تجاوز مزدوران بعثي به خط مقدم جبهه گام نهاد و بعد از اتمام دوره سربازيش در سنگر كار و تلاش و توليد براي هرچه بيشتر، مستحكم شدن پايه هاي نظام اقتصادي كشور به شغل قبلي خود در كارخانه ايران خودرو روي آورد و مشغول به كار شد ولي از آنجا كه عشق به جبهه و دانشگاه خودسازي در وجودش موج مي‌زد. در اوايل سال 1360، داوطلبانه از طريق كارخانه به دزفول اعزام شد و آخرين باري نيز كه از طرف كارخانه به جبهه رفت در عمليات پيروزمندانه والفجر مقدماتي در منطقه فكه که سمتش رانندگي آمبولانس بود شرکت کرد و در روز بیست و چهارم بهمن ماه سال 61 بر اثر اصابت ترکش به سر، به ديدار مولايش شتافت. تربت پاک شهید در جوار امامزاده محمد کرج مظهری از ایثارو مقاومت می باشد.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري
