گذری بر روزگار پرافتخار سرباز دلاور شهید« حمید خاکی جوان»
نویدشاهد البرز:
شبي درمهر ماه سال 1345، در شهرستان كرج در خانواده اي مذهبي، كودكي پاك پا به عرصه گيتي نهاد و ستاره پر فروغ زندگيش تابيدن گرفت که نام او شهید «حمید خاکی جوان» بود.
هر چند كه عمر او كوتاه بود اما لحظه به لحظه زندگيش همانند ورقي دركتاب بزرگ زندگي او نگاشته شده است و تا ابد نه تنها براي خانواده اش بلكه همانند تمامي شهيدان ديگر براي ملت مسلمان ايران جاويدان خواهد بود و خون سرخ او و همرزمان شهيدش از هابيل تا قيام حسيني و ازقيام حسيني تا قيام خميني و كربلاي ايران، زمينه اي خواهد بود براي ظهور حضرت مهدي (عج) و گسترده شدن عدالت شهيد خاكي جوان تحصيلات ابتدائي خود را در مدرسه شهيد فهميده مجيد عدل سابق به پايان رساند و تا مقطع سوم راهنمایی تحصيلاتش را ادامه داد.
او كه در همان آغاز روحي بلند پرواز داشت، تحصيل خود را ضروري ندانست و كمك به خانواده اش را امري مهم قلمداد كرد. بدين ترتيب براي بار ديگر زندگي او در اجتماعي بزرگتر آغاز گرديد ولي در همين زمان بود كه شعله هاي انقلاب اسلامي اوج گرفت و وی نيز همانند ديگر برادران و خواهران مبارز خويش به صفوف انقلابيون پيوست و با هوشياري كه اطرافيانش در او به وجود آوردن بر عليه رژيم دست به افشاگري مي زد حتي وقتي گلوله هاي بي امان عمال رژيم بر سر او فرود مي آمد، او دست از همكاري خويش بر نمي داشت و شبانگاهان هنگامي كه به خانه مي آمد تازه از زخمهاي پاي خويش كه دراثر خوردن زمين به وجود مي آمد، آگاه مي شد اما اهميتي نمي داد.
تا اينكه انقلاب اسلامي به ياري پروردگار متعال و همياري مردم غيور ايران به پيروزي رسيد و خانواده متدين ايشان نيز براي به اثبات رساندن شادي و خرسندي خود از اين پيروزي شكوهمند و بازگشت رهبر كبير انقلاب پس از سالها دوري از وطن قرباني هديه كردند . پس از پيروزي انقلاب اسلامي جهت تحقق بخشيدن به اهداف انقلاب نيز لحظه اي آرام ننشست و هميشه مشغول خدمت به مردم بود و به هنگام مصيبتها و عزاداري اوليا خاص پروردگار به خصوص سرور شهيدان از هيچ كمكي مضايقه نمي كرد.
وی در همه حال به ياد رب خويش بود و از عبادت خالقش غافل نمي شد و تمامي كارهاي خود را طبق دستورات الهي انجام ميداد و هيچگونه آزار و اذيتي به هيچ فردي نمي رساند براي پدر و مادر ارجمندش كه سالها براي پروراندن شكوفه هاي ايمان و تقوا در درون او زحمت كشيده بودند احترام خاصي قائل بود و هميشه به پندها و نصايح ايشان گوش دل مي سپرد و در رفتارش به كار مي بست و نسبت به برادرش نيز همين احساس را داشت به خواهرانش توصيه مي كرد كه هيچگاه از سختي هاي زندگي نهراسند و در حفظ سنگر تحصيل و حجاب بكوشند تا گامي در جهت پيشبرد اهداف اسلامي بردارند و از خون شهيدان حراست كنند.
تا اينكه جنگ تحميلي پيش آمد و او مشتاق بود به خيل سپاهيان اسلام پيوندد اما چون سن او قانوني نبود چنين اجازه اي به وي داده نشد و ايشان نيز به فعاليتهاي خود ادامه مي داد و در تشيع پيكر پاك شهيدان محل و فعاليتهاي مسجد همكاري صميمانه اي را به عمل مي آورد. بعد از چند سال او كه خود را موظف به خدمت دانست براي ثبت نام در تاريخ هیجدهم تیرماه 1364، به ژاندارمري كرج خود را معرفي نمود و از اول خدمت مقدس سربازي در جبهه هاي حق عليه باطل حضور به هم مي رساند تا اينكه بعد از 18 ماه خدمت رشادت مندانه و دلیرانه در دفاع از وطن و کیان خود ، سرانجام در عمليات كربلاي 4 در منطقه خورمال در تاريخ هفتم دیماه 1365، به آرزوي ديرينه اش دست يافت و به خيل شهدا پيوست و تاريخ بار ديگر شاهد به اوج رفتن ياري پاك به ملكوت اعلا بود كه خونش درخت پر بار اسلام را آبياري كرد و شكوفه هاي تازه اي به آن بخشيد .
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری