سیری در حیات طیبه شهید بسیجی «اکبر پالیزگیر»
وي برای اولین بار در تاريخ بیست و هفتم شهریور ماه 1367، تا پنجم آبان ماه 1365 به مدت دو ماه در جبهه با دشمن زبون می جنگید.بعد از آن به کرج بازگشت و به تحصیل خود ادامه داد. ماندن در شهر و دوری از جایی که همرزمانش در آنجا در حال دفاع از آب و خاک خود بودند برای اکبر سخت بود پس باز در تاریخ اول اردیبهشت 1365 به جبهه رفت و حدود دو ماه در جبهه ماند.
او در عمليات هاي كربلاي 4، كربلاي 5، بيت المقدس 4 و مرصاد در منطقه عملياتي شلمچه حضور داشت و سرانجام آخرین اعزام شهید در تاریخ بیست و سوم فروردین 1367، بود که به مدت چهار ماه جانانه و بسیجی وار از کشورش دفاع کرد و سرانجام جان داد ولی خاک به دشمن نداد و میعادگاه او با معبود در تاريخ چهارم مردادماه 1367، در منطقه عملياتي «شلمچه » بود که به دیدار یار و به خیل همرزمان شهیدش شتافت. پیکر پاک شهید در جوار امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شده است.
نقل قول پدر از شخصیت و منش پسر شهیدش:
اکبر با همه بسيار با ادب برخورد ميكرد، خنده از چهره ايشان كنار نميرفت . بسيار خوشرو بود و هيچگاه صدايشان بلندتر از پدر و مادر نبود. به طور كلي ميتوان گفت كه به پدر و مادر احترام بسيار ميگذاشت و با دوستان و آشنايان نيز به شكلي كه گفته شد خوشرو و داراي متانت خاصي بود. از دوران كودكي با مسجد خيلي انس داشت مخصوصاً بعد از آمدن به كرج چه در مدرسه و چه در خارج از مدرسه هميشه در نمازخانه و مسجد بود. در انجام واجبات و خواندن نماز آن قدر مقيد بود كه جاي هيچ صحبتي نيست.
نقل قول مادر از پسر شهیدشان:
با پدر و مادر، دوست و صميمي بود. در صحبت بسيار آرام و متين و هرگز صداي خود را بلند نميكرد . احترام بزرگتر خود را هميشه نگه ميداشت و با برادران و خواهران خود بسيار مهربان بود. رفتار وي به شكلي بود كه همه فاميل و آشنايان علاقه مخصوصي به او داشتند. هميشه با سيماي خندان و چهرهاي شاد با ديگران برخورد ميكرد . ايشان از زمان طفوليت با نماز و مسجد پيوندي ناگسستني داشت. زماني كه در پايه دوم و سوم ابتدايي تحصيل ميكرد، صبحها به مسجد روستا ميرفت و اذان ميگفت. در انجام واجبات هميشه پيش قدم بود.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری