سکاندار ایثار و شهادت در حاج عمران
نویدشاهد البرز:
شهید «غلامحسین محمودی» فرزند «محمدصادق» در تاریخ سوم بهمن ماه سال 1332، در خانواده ای مستضعف و مذهبی دیده به جهان گشود و در ابتدای زندگی با مشکلات دست و پنجه نرم کرده و به خواست خداوند کم کم بزرگ شد تا به سن7 سالگی رسید. پدرش که به زحمت از راه دوره گردی و دستفروشی امور خانواده را آبرومندانه اداره می کرد.
در سال 1339، غلامحسین را جهت یادگیری و کسب علم به مدرسه فرستاد و «شهید غلامحسین محمودی» دوره ابتدایی را در دبستان «فروغی بسطامی» اشتهارد و دوره متوسطه را در دبیرستان جلوه اشتهارد با موفقیت و بدون یک سال مردود شدن در سال 1348، به پایان رساند و مدرک سوم نظام قدیم دبیرستان را گرفت و از آنجایی که در اشتهارد امکاناتی در حد دیپلم یا بالاتر نبود، شهید محمودی مجبور به ترک تحصیل شد و جهت کمک به پدر و اداره خانواده در سال 1349 به تهران رفت و با زحمت و تلاش بسیار و کمک اخوی شهید محمودی در یکی از کارخانجات روغنکشی (قو) شروع به کار کرد و از آنجایی که شهید فکر و ابتکاری فوق العاده داشت ، در شرکت سهامی وزنه(تهران) به عنوان تراشکار استخدام و شروع به کار کرد.
« شهید غلامحسین محمودی» در سال 1353، در شرکت استخدام می شود و همان سال پدرش را از دست می دهد. تنها او بود که بعد از پدر یار و یاور، مادر و برادران بود. اخلاقی فوق العاده درمیان خانواده دوستان و همسنگران خونگرم بود و مهربان در سال 1355، شهید محمودی با دختر دایی خود ازدواج می کند و در حدود 10سال زندگی مشترکشان خداوند چهار فرزند به نام «مهدی ـ غلامرضاـ غلامعلی ـ و غلامحسن» شهید محمودی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های خود را شروع کرد.
فعالیتهای شهید در دوران انقلاب بدین ترتیب است؛ پخش اعلامیه های امام امت، کتب سیاسی و ممنوعه ، رساله و کتابهای امام نوارهای سخنرانی و تا پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی ادامه داد و با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی کافر عراق علیه جمهوری اسلامی او نیز آرام در منزل ننشست، او به بسیج آمد و ثبت نام کرد.
اعلام آمادگی برای اعزام به جبهه کرد و از آنجایی که در زمان طاغوت به سربازی نرفته بود و کفالت گرفته بود و در بسیج برای آموزشی نظامی ثبت نام کرد و در اردوگاه شهید دستغیب دوره آموزش را به پایان رسانید.
وی تا قبل از شهادت چهار بار و هر بار به مدت 3ماه به جبهه رفت. در عملیات های والفجرهشت، آزادسازی شهر بندری فاو، سکاندار قایق در لشگر سیدشهدا بود. در آزادسازی مهران به عنوان دوشکاچی بود و در اخرین عملیاتش در کربلای دو در منطقه عملیاتی «حاج عمران» با برادران شرکت کرده و در غروب روز دوازدهم شهریور 65، در منطقه کربلای ایران به سوی معبود خویش شتافت و به آرزویش که همان شهادت در راه خدا بود رسید و خون پاکش در حاج عمران بر زمین ریخت که سندی بر مظلومیت اسلام و سند زنده ای بر رسوایی و کافری ابرقدرت های شرق و غرب و صدام خائن باشد.
پیکر پاک و غرق در خونش در روز «19شهریور
1365» در میان انبوه جمعیت و مردم شهید پرور و عزاداری اشتهارد و بر دوش همرزمانش
و بسیجیان از بسیج اشتهارد تا گلزار شهدای اشتهارد تشییع شد و در کنار دیگر شهدای
اشتهارد به خاک سپرده شد و نیز شهید حاج حسن که مدت ها با شهید محمودی در یک سنگر
بر علیه کفار جنگیدند و پیکر غرق در خونش در امام زاده
گلزار شهدای اشتهارد با احترام به خاک سپرده شد .
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری