شهید دانشجویی که می خواست با شهادتش باعث «بیداری» شود
نوید شاهد کرج: شهید حمیدرضا بهمنی نژاد خرداد ماه سال 1344 در تهران متولد شد. با سپري شدن دوران كودكي راهي مدرسه گرديد و سالهاي تحصيلي را يكي پس ازديگري پشت سرگذاشت ، حميدرضا سال سوم راهنمائي بود که در تظاهرات و راهپيمائيهاي بزرگ مردمي ازجمله تاسوعا وعاشوراي سال 57 شركت مي كرد.
در هنگام پیروزی انقلاب او جوانی برومند شده بود و دیپلم خود را در رشته در رشته رياضي فيزيك گرفته بود و در همان سال باشركت در كنكور سراسري در رشته برق دانشگاه مشهد قبول شد و به فراگيري دروس دانشگاهي پرداخت.
زماني كه جنگ تحميلي بعثيان كافر عليه ايران اسلامــي شروع شد او به سوي دانشگاه عاشقان شتافــت و به دفاع در برابر دشمن متجاوز برخاســت، باردوم كه تصميم به حضور درجبهه گرفت به همراه جمعي از دانشجويان دانشگاه ازجوارمرقد مطهرحضرت رضا(ع) به سوي سرزمينهاي نورحركت كرد كه پس ازمدتي عمليات بدر به وقوع پيوست و دليرانه در خطوط مقدم جنگید.
درپائيز سال 64 زمزمه اعزام اولين كاروان بزرگ از خراسان به گوش مي رسد كه دانشگاه او نيز در اين حركت الهي سهيم مي شوند موقعي كه گروه اعزامي قبل ازحركت در پادگاني تجمع مي كنند، خبرنگاران صدا و سيما براي تهيه گزارش دنبال فردي مي گردند كه بتواند به سئوالاتشان پاسخ بدهد برحسب اتفاق به طرف حميدرضا مي روند و از جائي كه او گريزان از مطرح شدن خودش بود تصميم به ترك صحنه مي گيرد اما خبرنگاران سئوالات راشروع مي كنند و همان شب مصاحبه اش از تلويزيون پخش مي شود.
بالاخره گروه اعزام مي گردد و با استقرار در پادگان شهيد بروجردي متعلق به تيپ ويژه سيد الشهدا و سخنراني فرمانده تيپ بعضي برادران را براي شركت درگردان تخريب دعوت مي كنند كه حميدرضا به عنوان اولين نفر داوطلب اين كار پرخطر شد.
او طي دو ماه آموزش تمام سختيها را با شوق بسيار بجان خرید، ومسئولیت خنثي نمودن مين وكاشتن آنرا، به عهده گرفت .
باسپري شدن اين دوره نسبتاّ سخت به مرخصي آمد و در اواخر ترم تحصیلی دانشگاه، موفق به گذراندن هشت واحد درسی آن ترم شد و پس از امتحانات مجدداً به تیپ ویژه شهدا بازگشت و به علت احتمال عملیات به همراه یک اکیپ شناسایی به خط مقدم اعزام شد.
حمیدرضا جهاد در راه خدا را اولین دستور کار خود قرار داد. وی در پاسخ به این پرسش که چرا ادامه تحصیل نمیدهی تا به عنوان فردی تحصیل کرده ، متعهد و حزب الهی به مردم خدمت کنی می گفت: «شاید با مهندس شدنم باعث ارشاد کسی نشوم ولی میدانم با جبهه رفتنم باعث ارشاد دیگران می شوم و شاید با شهادتم سبب بیداری حداقل عده ای شوم.»
پس از چندی در یک عملیات مشکل ، مسئول دسته می شود و میادین مین را باز و معبر خواسته شده را ایجاد می کند. بعد از عملیات به مرخصی می آید و به جبران عقب ماندگی درسی می پردازد در این حین از طرف فرمانده تیپ از او درخواست می شود که دباره به جبهه برود.
حميدرضا باجديت به ادامه تحصيل پرداخت اين تلاشها و تحولات و حضور در صحنه هاي جهاد و علم از او فردي پويا و با ايمان ساخته بود با وجود مشكلات فراوان و انبوه درسها و گرمي تابستان پنج روزهفته را روزه مي گرفت و در انجام واجبات و مستحبات كوشا بود در كنار آن امتحانات همان سال را با نتايج خوبي به پايان رساند، آخرین مرتبه که روانه جبهه شد با حضور درسنگرهاي عزت و شرف به همراه خيل ايثارگران دلاور درس عبرتي ديگر به شب پرستان كافر دادند، سرانجام درحال بازكردن معبر و راهنمائي گروه براي تاختن به قلب دشمن، به سجده معبود افتاد و روح بلندش در روز بیست و دوم مرداد 1365 به سوي پروردگار سبحان پرواز كرد .
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری