اولین شهید اشتهارد در روزهای اول جنگ؛ شهید روح اله خلج به روایت برادر
سهشنبه, ۰۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۲۳
در همین سالها ازدواج كرد و با همسر خود به همدان رفت تا اینكه جنگ تحمیلی عراق علیه در سال 59 شروع شد كه ایشان به عنوان مأمور خط پرواز در پایگاه بودند..
نوید شاهد کرج : اینجانب منصور خلج فرزند سیفالله، برادر شهید ،به طور مختصر و اجمال خاطرات شهید روحالله خلج را بیان خواهم كرد:
شهید روحالله خلج برای تحصیل و كار به تهران آمد و در آنجا به استخدام نیروی هوایی درآمد و با درجه گروهبانی مشغول خدمت شد و شبها درس میخواند و روز به سر كار میرفت و در سال 53 دیپلم گرفت و به قسمت همافری نیروی هوایی انتقال یافت و برای خدمت به همدان رفت و در سالهای 57 و 58 انقلاب اسلامی پاگرفت و ایشان با گروهی از همكارانش به نظام شاهنشاهی به زندان انداخت و تا مدت یكماه در زندان بودند تا اینكه انقلاب اسلامی پیروز شد و ایشان با همكارانش به دست مردم آزاد شدند و در همان پایگاه همدان خدمت كرد.
در همین سالها ازدواج كرد و با همسر خود به همدان رفت تا اینكه جنگ تحمیلی عراق علیه در سال 59 شروع شد كه ایشان به عنوان مأمور خط پرواز در پایگاه بودند.
همان روزهای اول جنگ پایگاه توسط عراقیها بمباران شد و ایشان با جمعی از
همكارانش چهارم مهر سال 59 به شهادت رسیدند كه جنازه شهید به اشتهارد
انتقال یافته شد و دفن گردید.
خداوند به شهید یك فرزند پسر عطا كرد كه نام این فرزند را روحالله گذاشتیم. شهید فردی بسیار ایثارگر و فداكار بودند و به امام و فرمودههایش عشق میورزیدند تا جائیكه ایثارگرانه در این راه جان باخت و پیرو خط امام بود و به ولایت فقیه بسیار معتقد بود.
به پدر و مادر خود بسیار احترام میگذاشت و حتی نماز و روزهاش یك لحظه قطع نمیشد و همیشه نماز خود را به جماعت میخواند.
از گفتههای ایشان قبل از شهادت كه این جنگ تحمیلی امكان دارد یك ماه یا چند سال طول بكشد اگر من در این راه به شهادت رسیدم از فرزندم بسیار مواظبت كنید.
این شهید در چهارم مهر 59 اولین شهید اشتهارد بود شهید روحالله خلج بعد از اینكه به شهادت رسید من به عنوان برادر شهید كه خیلی دوستش داشتم میخواستم خواب من بیاید كه ببینم حال و اوضاعشان در آن جوار رحمت خدا چیست، یك دو بار به خواب من و اقوام آمده كه خیلی خوشحال و سرحال بوده و از اینكه من حضانت بچهاش را به عهده گرفتم و فرزندش را هم به ازدواج رساندم و از اینكه همسرشان هم در حضانت من بوده خیلی خوشحالم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
شهید روحالله خلج برای تحصیل و كار به تهران آمد و در آنجا به استخدام نیروی هوایی درآمد و با درجه گروهبانی مشغول خدمت شد و شبها درس میخواند و روز به سر كار میرفت و در سال 53 دیپلم گرفت و به قسمت همافری نیروی هوایی انتقال یافت و برای خدمت به همدان رفت و در سالهای 57 و 58 انقلاب اسلامی پاگرفت و ایشان با گروهی از همكارانش به نظام شاهنشاهی به زندان انداخت و تا مدت یكماه در زندان بودند تا اینكه انقلاب اسلامی پیروز شد و ایشان با همكارانش به دست مردم آزاد شدند و در همان پایگاه همدان خدمت كرد.
در همین سالها ازدواج كرد و با همسر خود به همدان رفت تا اینكه جنگ تحمیلی عراق علیه در سال 59 شروع شد كه ایشان به عنوان مأمور خط پرواز در پایگاه بودند.
خداوند به شهید یك فرزند پسر عطا كرد كه نام این فرزند را روحالله گذاشتیم. شهید فردی بسیار ایثارگر و فداكار بودند و به امام و فرمودههایش عشق میورزیدند تا جائیكه ایثارگرانه در این راه جان باخت و پیرو خط امام بود و به ولایت فقیه بسیار معتقد بود.
به پدر و مادر خود بسیار احترام میگذاشت و حتی نماز و روزهاش یك لحظه قطع نمیشد و همیشه نماز خود را به جماعت میخواند.
از گفتههای ایشان قبل از شهادت كه این جنگ تحمیلی امكان دارد یك ماه یا چند سال طول بكشد اگر من در این راه به شهادت رسیدم از فرزندم بسیار مواظبت كنید.
این شهید در چهارم مهر 59 اولین شهید اشتهارد بود شهید روحالله خلج بعد از اینكه به شهادت رسید من به عنوان برادر شهید كه خیلی دوستش داشتم میخواستم خواب من بیاید كه ببینم حال و اوضاعشان در آن جوار رحمت خدا چیست، یك دو بار به خواب من و اقوام آمده كه خیلی خوشحال و سرحال بوده و از اینكه من حضانت بچهاش را به عهده گرفتم و فرزندش را هم به ازدواج رساندم و از اینكه همسرشان هم در حضانت من بوده خیلی خوشحالم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
نظر شما