مردم ناآگاه را به سوی خود جذب نماییم
به گزارش نوید شاهد البرز، شهید «مهدی مهرانی»، يازدهم خرداد 1342، در شهرستان تهران ديده به جهان گشود. پدرش حسينعلی، پليــس بود و مادرش اعظمتاج نام داشــت. تــا پايان دوره متوسطه در رشته آمار درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. چهارم مهرماه 1364، در زبيدات عراق با اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وی در بهشتزهرای زادگاهش واقع است.
در ادامه متن وصیتنامه شهید «مهدی مهرانی» را بخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
*و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون * (آل عمران/۱۶۹)
هرگز گمان نبرید آنان که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنها زنده و در نزد خدایشان روزی میخورند. من مهدی مهرانی فرزند حسینعلی متولّد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که در یکی از محلّات فقیرنشین و جنوبی تهران چشم به جهان گشودم و از همان دوران کودکی با امام حسین (ع) و محرم آشنایی داشتم. حال چشم به عنایت او که اکرم الاکرمین است دارم و از خدا میخواهم که مرا در صف شهدای کربلا و شهید واقعی محسوب نماید؛ و حال که دقایق آخر عمرم را پشت سر میگذارم در انتهای شباب زندگی چند خواسته دارم: ای کسانی که هنوز امدادهای غیبی و وجود امام زمان (عج) را در جبهههای نبرد حس نکردید، لحظهای به خود آیید و دست از توطئه چه قلما و چه زبانا بردارید و مؤمن به این انقلاب در پرتو اسلام شوید.
ای امّت حزب الله! برخوردهای صحیح و اسلامی را در تمامی رفتارها و برخوردهایتان داشته باشید تا بتوانیم نیروی بیشتری از نیروهای حامی ولایت فقیه در سطح جامعه داشته باشیم و مردم ناآگاه را به سوی خود جذب نماییم. لحظهای از دعا و حمایت از امام امّت برندارید که اگر دست از حمایت او بردارید معصیت بزرگی مرتکب شدهاید و باید مانند اهل کوفه که در مقابل امام حسین (ع) شرمگین و خجل در روز رستاخیز هستند شما هم در مقابل رسول الله (ص) به دلیل این که فرزند او روح الله را حمایت نکردید خجل و شرمسارباشید. ای مادرم! ای تمامی تار و پودم! ای تو که چه در شبهای نخستین و یا در کودکی و در جوانی فریاد رسم بودی و لحظهای ترکم نکردی! میدانم خیلی مخلصی و قلب پاکی داری و اطّلاع دارم که شبی که مرا دفن میکنی آن شب امام زمان (عج) را در خواب میبینی و قلبت آرام میگیرد. مادرم مانند کوهی استوار در جامعه باش و هیچ ناراحت نباش که مهدی تو رفت و تازه دامادت را ازدست دادی. باید کمی فکر کرد در مقابل زینب (س) و اُمّ لیلا (س) در کربلا تو چه کردی؟ آیا تو پیرو و مطیع آنها هستی؟ ببین در مقابل آنان آیا اصلا کاری انجام دادهای؟ ببین درکربلا زینب (س) به چه صورت فرزندان و برادران و عزیزان خود را از دست داد و هیچ خم به ابرو نیاورد!. حال که تو مطیع شیرزادهی کربلا هستی هیچ ناراحت نباش و بخاطر دامادی من غصّه نخور، چون علی اکبر (ع) هم تازه داماد بود و مادرش لیلا در مرگ پسرش مانند کوهی استوار ایستاد. پس تو را به جان امام زمان (عج) قَسَمَت میدهم که دلگیر و افسرده نباشی، و هر وقت ناراحت شدی و خواستی اشک بریزی برای شهدای کربلا، برای آقا امام حسین (ع)، برای علی اکبر (ع)، برای علی اصغر (ع) زینب (س) و اهل بیت امام حسین (ع) اشک بریز و مرا هم دعا کن که در صفوف این شهدا باشم.ای پدر مهربام! میدانم تو مرا با چه سختی و با حقوق کم گروهبانی و هزاران مشقّت بزرگ کردی و خیلی بار سنگینی است در این زمانه که مرا از دست بدهی. میخواستی که عصای دست باشم، امّا پدرعزیزم نباید هیچ وقت فقط به این دنیا نگاه کرد باید به آخرت نگریست و به روز جزا که بنابر گفتهی امام صادق (ع) هرکس فرزندش را در راه خدا از دست دهد اهل بهشت است. حال از همین سند بهشت را برای شما و مادرم خریدم. شاید در دنیا افتخار لحظهای بودم، امّا حالا افتخار جاودانی و دنیوی برایت هستم، پس در مرگ خونبار من صبور و پایدار باش. نامزد خوب و باوفایم! در دنیا و آخرت یادهر لحظه در ذهنم است و تو را واقعا و از صمیم قلب دوست داشتم و خیلی مایل بودم در دنیا بهم برسیم و حال که نرسیدیم امیدوارم که در آخرت به تو برسم. ولی در حال حاضر عزیزم، بعد از هفتِ من با هرکس که مایلی ازدواج کن و اگر این کار را نکنی روح مرا آزار دادهای و مرا به کلّی فراموش کن و زندگی جدیدی را آغاز بنما که با این کار روح مرا شاد میکنی؛ و حرف آخرم اینست کهای خدای آرام دهندهی قلوب مؤمنین، من در این لحظات آخر میخواهم مانند ابوالفضل العباس (ع) دست هایم قطع و سرم مانند حسین (ع) بریده و تشنه لب از دنیا بروم تا شاید خداوند ذرّهای از سلسله کوههای گناهان کبیرهی مرا عفو نماید و در آخرین لحظات سرگناهکارم را بر دامن مهدی (عج) فرمانده کلّ قوا گذاشته و با او راز و نیاز کرده و از او بخواهم تا شفاعتم کند و در سرازیری قبر مولا امیر المؤمنین (ع) فریاد رسم باشد. از تمامی اقوام و آشنایان و دوستان و همسایگان و تمامی کسانی که به آنها بدی روا داشتم خواهش میکنم که بندهی حقیر گناهکار را عضو نمایید و این وصیّت نامهی مرا در هنگام دفن برای مردم حزب الله قرائت نمایید.
والسّلام علیکم و رحمه الله وبرکاته.
پیام شاخص شهید بزرگوار بر اساس متن وصیّت نامه و مطابقت با آیات و روایات
پیام شهید:امّت حزب الله! برخوردهای صحیح و اسلامی را در تمامی رفتارها و برخوردهایتان داشته باشید تا بتوانیم نیروی بیشتری از نیروهای حامی ولایت فقیه در سطح جامعه داشته باشیم و مردم ناآگاه را بسوی خود جذب نماییم و لحظهای از دعا و حمایت از امام امّت برنداریم.
شاهد قرآنی:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا. (نساء / ۵۹)
اى کسانى که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز]اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى]اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب]خدا و [سنّت]پیامبر [او]عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است.
انتهای پیام/