گفت‌وگوی نوید شاهد با همسر شهید مدافع حرم:
همسر شهید مدافع حرم «هادی شریفی» بیان می‌کند: «بهترین هدیه‌ای که من از همسرم گرفتم اخلاق خوب او و دینداری‌اش بود. من به عنوان یک همسر وظیفه خودم می‌دانم راه شهید را ادامه دهم.»

به گزارش نوید شاهد البرز، «سمیه کلکو» همسر شهید مدافع حرمی است که از همان روز‌های اول زندگی مشترک پی به ماندنی نبودن همسرش می‌برد و می‌داند که اخلاق زیبای همسرش او را سرانجام برازنده شهادت می‌کند. پای صحبت‌های این همسر شهید نشسته‌ایم تا مصاحبه پیش‌روی را تقدیم نظر مخاطبان نوید شاهد کنیم.

اخلاق خوب بهترین هدیه‌اش برای من بود
چادر ملاک انتخاب همسر یک شهید
همسر شهید مدافع حرم «هادی شریفی» در مورد آشنایی و ازدواج با همسرش می‌گوید: «ابتدا خواهر شهید من را دیدند و برای ازدواج با برادرش در نظر گرفتند. چند جلسه آشنایی با پدر و مادر و خانواده شهید در منزل ما داشتیم تا اینکه جلسه چهارم یا پنجم خودش هم آمد و صحبت کردیم.»
سمیه کلکو در ادامه بیان می‌کند: «یکی از ملاک‌هایش برای ازدواج چادری بودن همسرش بود که مطرح کرد. من هم چادری بودم و مشکلی نداشتم. در مورد کارش صحبت کرد که بیشتر اوقات ماموریت است. ما هم در مورد او تحقیق کردیم که گفتند پسر خوبی است؛ با خداست. اهل نماز و قرآن است. شاخصه‌ها و ملاک‌های انتخاب همسر را برای من داشت.»

اخلاق خوب بهترین هدیه‌اش برای من بود

شهید جودوکار
کلکو از آغاز زندگی مشترک با همسر شهیدش این‌گونه تعریف می‌کند: «ما سال ۸۱ عقد کردیم. دوران نامزدی خوبی داشتیم. ۴ ماه بعد ازدواج کردیم. یک مراسم مذهبی داشتیم و زندگی‌مان را شروع کردیم. او همیشه ماموریت بود. یعنی بیشتر وقت‌ها نبود. زندگی با یک نظامی سخت بود و من هم از لحظه‌ای که پذیرفته بودم، خودم را آماده کردم. هادی هم، هر چه در جلسه خواستگاری گفته بود، همان بود. اهل دروغ نبود. مخارج عروسی را خودمان دادیم و با قسط و وام ماشین و خانه خریدیم. ما ۴ سال اول سرآسیاب بودیم. ۷ سال هم در خانه سازمانی تهران جنگل سرخه حصار بودیم. روز‌هایی که در منزل بود و وقت داشت، مسافرت می‌رفتیم. مسافرت‌هایمان بیشتر زیارتی بود؛ مشهد، قم، زیارت شاه عبدالعظیم. اوقات فراغتش را با ورزش می‌گذراند. به ورزش جودو علاقمند بود.»

وی از شرایط کاری و شغل همسرش نیز بیان می‌کند: «شغلش زرهی بود و در تیپ ۲۰ رمضان خدمت می‌کرد. راننده تانک بود. به شغلش علاقه داشت بعد از مدتی به دلیل دیسک کمر، جابه جا شد و کار دفتری گرفت.»

خوش اخلاقی یک شهید
همسر شهید مدافع حرم از خصوصیات اخلاقی همسرش می‌گوید: «دست و دلباز بود البته اهل پس‌انداز هم بود. گاهی اهل هدیه‌دادن و سورپرایز کردن هم بود. هر جایی ماموریت می‎‌رفت سوغاتی می‌آورد. برخی مناسبت‌ها را فراموش می‌کرد، اما موقعی پول داشت برایم طلا می‌خرید.»
وی می‌افزاید: «بهترین اخلاقش این بود که خیلی اهل هیئت بود، قرآن می‌خواند. نمازمی‌خواند. از بچگی هیئتی بود. یک هیئت در ملارد بود که پنج‌شنبه‌ها به آنجا می‌رفت. الان هم ما به همان هیئت می‌رویم. پسرم هم در همین هیئت، کلاس مداحی می‎‌رفت. با فامیل و آشنا خوب رفتار می‌کرد اگر کسی انقلابی نبود با او صحبت می‌کرد تا قانع شود.»

آخرین سفارش‌‎ها
همسر شهید هادی شریفی از نحوه اعزام به جبهه شهید بیان می‌کند: «سال ۹۳ قصد داشت داوطلبانه به جبهه برود که خانواده مخالفت کردند و منصرفش کردند. تا اینکه به او ماموریت دادند و بهانه‌ای برای دیگران نگذاشت. حدود سه ماه سوریه بود. ۲۶ از بهمن ماه تا ۱۴ فروردین که خبر شهادتش را آوردند.»
وی از آخرین سفارش‌های این شهید مدافع حرم می‌گوید: «موقع رفتن سفارش کرد که اگر نیامدم مراقب بچه‌ها باش! بچه‌ها خواب بودند. بیدارشان کرد و بوسیدشان و رفت. هر روز زنگ می‌زد. چون می‌گفت: "خط‌ها شنود می‌شوند صحبتی از سوریه نمی‌کرد؛ فقط سفارش می‌کرد مراقب بچه‌ها باشید."»

پایان چشم انتظاری
سمیه کلکو آخرین تماس همسرش را اینگونه عنوان می‌کند: «آخرین تماسی که با هم داشتیم ۱۱ فروردین، روز زن بود که زنگ زد به من و مادرم تبریک گفت.»
کلکو با بیان اینکه از خبر شهادت تا آمدن پیکر پنج سال چشم‌انتظاری کشیدیم، می‌گوید: «خبر شهادت را ۱۳ فروردین ماه یکی از همکارانش با داداش و خواهرش برای من آوردند. من منزل مادرم بودم. یک هفته بعد از محل کارش تماس گرفتند و خبر دادند که مفقود است که این سخت‌تر بود. ۷، ۸ ماه بعد، آبان ماه در امامزاده ابراهیم (ع) ملارد ما برایش مراسم یادبود گرفتیم، چون اعلام شهادت کرده بودند اثری از پیکر نبود. کسی شهید شدنش را ندیده بود. در العیس مفقود شده بود. ما پنج سال چشم انتظار بودیم تا اینکه سال ۱۴۰۰ پیکرش را با آزمایش DNA شناسایی کردند.»

مسئولیتی سخت
این همسر شهید مدافع حرم با بیان خاطره‌ای و تاکید بر اینکه همسرم عاشق شهادت بود، بیان می‌کند: «همسرم خیلی پاک بود این یکی از دلایلی است که برگزیده خانم حضرت زینب (س) و شهادت شد، اما همسر شهید بودن مسئولیت خیلی سختی است. با این حال من هیچ‌وقت از او نخواستم که از شغلش در سپاه استعفاء بدهد، چون می‌دانستم شغلش را دوست دارد. خاطره‌‎ای که از او به یاد دارم، همیشه می‌گفت: "دوست دارد شهید شود." یک بار سر سفره می‌گفت: "عاشق شهادت هستم." من گفتم: "اگر اینقدر دوست داری که شهید شوی چرا ازدواج کردی؟! " گفت: «مگر شهدا ازدواج نمی‎‌کنند؟! گفتم: خب! تکلیف بچه‌ها چه می‌شود؟ خدای بچه‌های من بزرگ است! مگر من یتیم نبودم بزرگ شدم. بچه‌ها هم الان به شهادت پدرشان افتخار می‎کنند، اما نبود پدر برای آن‌ها سخت است.»

همسر شهید هادی شریفی در پایان بیان می‌کند: «بهترین هدیه‌ای که من از همسرم گرفتم اخلاق خوب او و دینداری‌اش بود. من به عنوان یک همسر وظیفه خودم می‌دانم راه شهید را ادامه دهم.»

گفت‌وگو از اباذری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده