«وصال در آتش»
به گزارش نوید شاهد البرز، در صلات ظهر اول بهمنماه ۱۳۱۸، در خانواه مذهبی و مستضعف و در یک کلبه محقر و کوچک در دامن مادری پاک مسلمان و محجوب چشم به جهان گشود. پدرش که خود موذن مسجد بود، قنداقه فرزندش را در آغوش کشید و اذان و اقامه را در گوشش قرائت کرد و نام «حسین» را بر او نهاد.
حسین پس از تحصیلات ابتدایی به عدم توان مالی خانواده ناچار ۱۳ سالگی به عنوان کارگر بنا در کارخانه را که بیش از یک فرسنگ بود پیاده طی میکرد. او ۱۹ سالگی در اداره مخابرات مشغول کار شد و در هنگام خدمت با همت و پشتکار فراوان میکوشید تا لقمهای حلال فراهم سازد. او در ۲۰ سالگی از خانوادهای مذهبی زوجی برگزید که همیشه در کنارش مقام و استوار در برابر تمامی ناملایمات زندگی ایستاد.
چهارمین ثمره این ازدواج پربرکت و صفا پس از شهادتش چشم به جهان گشـود. حسیــن در راه تربیت کودکان خویش از هیچ کوششی دریغ نورزید و خود به فرزندانش قرآن را تعلیم میداد. پس از فراغت از کار روزانه هر گاه سراغش را میگرفتند، میگفت: "در مسجد است." از اول ساخت بنای جدید مسجد جامع به عنوان یک خدمتگزار ساده انجام وظیفه میکرد و آنقدر با مسجد و خانه خدا انس داشت که دوستانش او را (کبوتر مسجد) نامیده بودند.
او همه ساله در رمضان عدهای از فقیران و محرومان شهر را به منزل دعوت میکرد و آنان را طعام میکرد. حسین کاظمی از مال و منال دنیا چیزی برای خود برنداشت و همیشه در زندگی قناعت را سرلوحه کار خویش قرار داده بود و بندهای مطیع و شکرگزار بود.
شهید حسین کاظمی در هنگامی که دشمنان اسلام در کردستان برعلیه مسلمین باهم متحد شده بودند برای خدمت به برادران کُرد به مهاباد رفت و در هنگام خدمت به محرومان آن خطه به دست سرسپردگان استکبار جهانی به شهادت رسید. پس از شهادتش دشمنان انقلاب حتی طاقت دیدن جنازه این عزیز را نیز نداشتند و پیکر مطهر و غرق به خونش را نیز به آتش کشیدند و به خواسته دیرینش که میگفت: "خدايا برای من ننگ است كه در بستر بميرم. خدايا! شهادت و مرگ را نصيب من كن!"، رسید.
انتهای پیام/