«پیام فصل» در نامهای به یادگار مانده
به گزارش نوید شاهد البرز، شهید ارتشی «قاسم چاقوسازها»، یکم خرداد 1338، در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش غلامحسين و مادرش فروغزمان نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. چهارم فروردين 1361، در رقابيه با اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. پیکر او را در امامزاده محمد شهرستان كرج به خاک سپردند.
آنچه در ادامه میخوانید متن نامه شهید «چاقوسازها» است.
بسمالله الرحمن الرحیم
پس از عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امیدوارم که همیشه خوش و خرم بوده باشید. برادر جان! نامهای که در تاریخ هشتم مرداد 1360، برای من فرستاده بودید در تاریخ بیستم مرداد 1360، به دست من رسید و خیلی خوشحال شدم. برادر جان! در نامهتان نوشته بودید که جواب نامه اول شما را نداده بودم در پاسخ باید بگویم که جواب نامه شما را داده بودم اما نمیدانم که چرا به دست شما نرسیده است. جواب نامه شما را با جواب نامههای زهره و گیتی و سهیلا داده بودم. از این چهارنامه فقط زهره جواب داده بود و شما که هم همین نامه است که آمده باری امکان دارد که نامه گم شده باشد.
احمد جان! همان طوری که در نامههای قبل برای شما نوشته بودم در این جا، چون راه زمینی نیست به ما مرخصی نمیدهند تا این که مدت ۶ ماه مأموریت ما تمام شود. زمانی که ۶ ماه تمام شد از این جا به شیراز و از شیراز به مرخصی میآیم. از رفتن آقا اسد از محل برای من بنویسید. چند حلقه فیلم انداختم ولی هنوز ظهور نکردم. آدرس برادرم محمد را برای من بفرستید. از علیرضا برای من بنویسید که چه کار میکند. در گوهردشت است یانه؟ از برادرم محمود بنویسید که چکار میکند. از برادرم حمید بنویسید که چکار میکند. بهطور کلی از وضع خانه برای من بنویسید. در یکی از نامههای محمود که در مورخ بیست و سوم اسفند ماه 1360، برای من نوشته بود که برای شما به خواستگاری رفتند چطور شد و انشاءالله کی این امر خیر انجام میشود. انشاءالله که مبارک است. برادرجان، من دراین جا پولی نمیخواهم. متشکرم دیگر سرتان را درد نمیآورم و خداحافظی میکنم این شعر را که برای شما نوشتم از این راه دور قبول کنید.
بگذار ای برادر! آن گاه که سرزمین پیام فصلش حرف شهادت است/
آن گاه که در زمانی که نبرد حق علیه باطل است/
بگذار به یاد تو نامه تو باشم برادر که در سرتاسر عمر خود زجر کشیدی/
بهیاد تو گمنام که سالها حسرت خوردی که هیچ گاه ازاین روزگار گله نکردی/
آری! ای برادر آری! ای برادر/
بگذار بهیاد یک شب زندهدار که خاطرهای بود/
روز را در برداشت با نامه تو به یاد تو باشم/
به یاد آن همه مهربانی پرفروغی تو باشم/
آری! ای برادر آری! ای برادر/
که امشب من در پس شب بیپایان با تمام وجود نامه تو را بخوانم/
و در ابدیت این سرزمین و کوهها همیشه بهیاد تو و نامه تو باشم/
آری! ای برادر آری! ای برادر احمد جان! این چنین بود/
جواب نامه فوری خدا یار و نگهدار تو باشد.
انتهای پیام/