شهیدی که موسس کتابخانه بود
به گزارش نوید شاهد البرز؛ آنقدر پاک و مطهر بودی که حتی ترکش خمپاره دژخیمان شناساییات کرد، مژدهای برادر دریا دل ترکشها میهمان جسم خاکیات شدهاند تا از تو غرق در نور و شادی شوند.
سردار شهید «مجید کلانتری» متولد هفتم شهریور ۱۳۳۰، در کرج در خانوادهای پارسا و پایبند به اصول مذهبی چشم به جهان گشود. وی دوران تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشتۀ علوم طبیعی ادامه داد و در هفتم شهریور ماه 1330، موفق به اخذ دیپلم شد.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی بیست و هفت سال داشت، به همراه برخی از دوستان و دانشجویان قبل از انقلاب از پایه گذاران و فعّالان حرکتهای انقلاب اسلامی در سطح کرج بود و در پخش اعلامیههای انقلابی حضرت امام خمینی (ره) و برگزاری تظاهراتهای ضد رژیم شاهنشاهی نقش به سزایی داشت. شهید کلانتری در جلسات انقلابی که توسط علمایی، چون حجت الاسلام و المسلمین خاتمی، بروجردی، محلاتی و جنتی دراستان کرج برگزار میشد شرکتی فعّالانه داشت و با دوستان خود از مؤسّسین کتابخانه ابوعلی سینا در روستای بیلغان بود، این کتابخانه از سال ۱۳۵۰ تا کنون فعّال است.
شهیدی با صوتی دلنشین
او صوت زیبا و دل نشینی داشت که نذر سرور و مولای خویش امام حسین (ع) کرده بود و اصوات دلنشینش زینت بخش مجالس آن حضرت میشد. صدای اذان وی شیوا و رسا در هر محلی طنین انداز بود و قلب مردم متعهد و مسلمان را به مساجد سوق میداد و صدای لطیف قرآن خواندن او خاطرهای زیبا را در ذهن تمامی دوستان و آشنایانش ماندگار کرد. در سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی پیروز شد. شهید کلانتری به آرمانهای انقلابی و اهداف امام خمینی (ره) پیوست. از همان اوایل پیروزی انقلاب در کمیته ثبت نام کرد و از دستاوردهای انقلاب پاسداری و نگهداری میکرد تا اینکه به فرمان امام خمینی سپاه تشکیل شد و او جزء اوّلین نفراتی بود که در سال ۱۳۵۹ وارد این نهاد و ارگان اسلامی برای خدمت به اسلام و مردم شد.
با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه راهی جبهههای نور علیه ظلمت شد و در هر مرحلهای از عملیاتها شرکت و از تجربیات جدید خود بهره میگرفت. پدر وی درجهدار ژاندارمری بود که همواره او را به عنوان الگوی رفتاری خود میدانست و در اثر بینش و توجّهی که بر مسائل بهداشتی داشت. در روابط شخصی آن را بسیار رعایت میکرد، به این نتیجه رسید که وقت خود را در جبههها به رسیدگی بیماران و مجروحان جنگی که از مهمترین مسائل و مشکلات رزمندگان است بپردازد، لذا تصمیم گرفت در تشکیل بهداری سپاه کرج به مسئولین سپاه کمک نماید و در این خصوص مسئولیّت تشکیل بهداری کرج را در سال ۱۳۶۰ بر عهده گرفت و آموزشهای لازم را در دورههای تخصصی بهداری آموخت. با بهکارگیری نیروهای متخصص، واحد بهداری سپاه کرج را تشکیل داد و در مأموریّتی با اکیپ پزشکی به عنوان پزشکیار و مسئولیّت گروه بهداری در جبههها شرکت کرد. در فاصلهی کوتاهی اتاق کوچک بهداری را به درمانگاه وسیعی تبدیل کرد و به خانوادههای پرسنل و عموم مردم در سطح شهرستان کرج و افراد بی بضاعت و مستمند و نیازمند از این طریق کمک شایانی میکرد. صدای زیبا و دلنشین او علاوه بر اینکه در مراسم و برنامههای متعدّدی طنینانداز بود در دعای توسل و دعای کمیل در عزاداریهای جبهه شنیده میشد، او در هر برنامۀ اعزام به جبههها حضوری فعّال داشت و با سر دادن اشعار انقلابی به رزمندگانی که عازم جبهههای نور بودند روحیهای مضاعف میداد، هم اکنون صدای او در برخی از مراسمهای سپاه کرج با حضور این مداح اهل بیت باقی مانده است.
خود را مدیون شهدا میدانست
سردار کلانتری توجّه وافری به احتیاجات و نیازمندیهای مردم به ویژه مردم بیبضاعت داشت و افراد محروم در هر کاری به او رجوع میکردند و او از حقوق و درآمد کم خود به افراد مستمند کمک میرساند. با این که در سپاه خدمت میکرد از وسایل نقلیهی آنجا استفاده نمیکرد، خودروی شخصی او ژیان بود. او به تنهایی و به دور از دید مردم آذوقه تهیه کرده به درب منازل افراد بیبضاعت میبرد و اگر میشنید شخصی مریض و گرفتار است او خود به ملاقات بیمار میرفت و هر کمکی از دست او بر میآمد برای آنها انجام میداد. به خصوص برای خانوادهی شهدا که بیشتر از دوستان او بودند. در تمام مراسم سوگوارای شهیدان شرکت میکرد و با صدای خود مجالس آنها را رونق خاصی میبخشید، علاقۀ خاصی به این خانوادهها داشت و خود را مدیون شهدا میدانست. یک روز فردی ژولیده و معلوم بود مدتهاست که به حمام نرفته با خود به بهداری سپاه آورد، همهی پرسنل از کار او شگفت زده شده بودند که او با فرد ناشناس و ژولیده وارد بهداری شده است. شهید کلانتری با آن روحیهی لطیف و الهی که داشت با مهر و محبت تمام از او دلجویی کرد و با کمک دوستان او را به حمام برده و لباسی تهیه و بر او پوشاند. دوستان وی از این عمل او بسیار درس گرفتند شهید کلانتری از آن شخص پرسید که قصد رفتن به کجا را دارد و با وسیله خود او را به محل مورد نظر رساند. او به نماز جماعت تاکید فراوان داشت و همیشه در آن شرکت میکرد و همراه با خلوص به درگاه احدیّت حاضر میشد و در مسائل انقلابی بسیار دقیق و با توجّه عمل میکرد. همیشه به اطراف دقت داشت هرگاه کوچکترین مسالهی مشکوکی بر علیه انقلاب میدید با دقت خاصی آن را پیگیری میکرد و تا خیالش راحت نمیشد دست بردار نبود و از ارزشهای انقلاب به نحو شایستهای دفاع میکرد، او در کمال احترام با مردم اعم از بزرگ و کوچک رفتار میکرد و هر کسی را با هر ویژگی که داشت از خودش بهتر میدانست و در برابر مردم خضوع و خشوع داشت، مگر در مقابل افراد ضد انقلاب که همیشه در مقابل آنها به جدیت و خشم خاصی که نشانهی روحیهی انقلابی او بود برخورد میکرد. ضعفی در مقابل دشمنان انقلاب نشان نمیداد و دقیقاً مانند این آیه رفتار میکرد که (اَشِدّاءَ عَلَی الکُفار رُحَماءَ بَینَهُم). شهید مجید کلانتری در سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و از همان ابتدا نیز به عنوان یک پاسدار در جبهههای حق علیه باطل فعالیّت خود را آغاز کرد.
او با روحیه صبر و استقامتی که داشت شاهد به شهادت رسیدن همرزمانش بود و این مسئله او را بسیار متأثّر میکرد. او نسبت به خانوادهی شهدا و جانبازان احساس مسئولیّت میکرد و از اینکه نمیتوانست برای آنان کاری انجام دهد آزرده خاطر میشد، توجّه خاص او به پدر و مادر و احترام به والدین و بستگان از ویژگیهای وی بود. وقتی فرزند دوّم او به دنیا آمد از او سوال کردند که اسم پسرت را چه میگذاری؟ با لبخندی جواب داد: پسرم اسم خودش را به همراه آورده است، اسم او حسین است. او به نامگذاری فرزندانش حساس بود و از نامگذاری آنها میتوان به عشق و ارادت والای او به اهل بیت پی برد. پیوسته و فعّالانه برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی تلاش میکرد و سرانجام در عملیات بیتالمقدّس در منطقه ماووت عراق در تاریخ سیام دی ماه ۱۳۶۶، با اصابت ترکش از ناحیه شکم به درجۀ رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاک او را در گلزار شهدای بیلقان کرج به خاک سپردند.
انتهای پیام/