زمان شهادتم نزدیک شده!
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید مدافع حرم «عباس آسمیه» از بسیجیان پایگاه شهیدان ترکیان و از ساکنان شهرستان فردیس روز دوشنبه ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرمین شرفین توسط نیروهای تکفیری و در ۲۶ سالگی در منطقه خان طومان سوریه به مقام والای شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از ۷ سال شناسایی و به وطن رجعت نمود و هم اکنون در معراج شهدا است.
برادر شهید میگوید: عباس تواضع و مهربانی عجیبی داشت در هوا فضای سپاه مسئول ارزیابی شایستگی پاسدار ها بود. با کلی سرباز سر و کار داشت. اما همیشه در برخورد با زیردستانش یک دست روی سینه داشت و با تواضع مهربانی برخورد می کرد. آقای ابوالفضل محمدی یکی از سربازان برادرم بعد از شهادتش با همشهری مصاحبه و از خوش اخلاقی شهید تعریف کرده است. اخلاق و خصوصی داشت. از نظرش آدم بدحجاب و باحجاب یکسان بودند. میگفت: سنجش آدمها دست ما نیست. کسی چه میداند در قلب مردم چه میگذرد.
برادرش در نقل خاطرهای دیگر بیان میکند: برای اعزام به سوریه خیلی تلاش کرد. برادرم از سال ۱۳۹۳ تصمیم جدی گرفت که مدافع حرم شود. عاشق رفتن بود، اما اجازه رفتن به او نمیدادند. سال ۱۳۹۴ دیگر تاب ماندن نداشت. اردیبهشت همان سال تقاضای استعفا داد که نپذیرفتند. از تیرماه پیگیر نامه عدم نیاز بود. فرماندهانش میگفتند: برای گرفتن امضا ساعتها پشت در اتاق می ایستاد.
این برادر شهید در ادامه با اشاره به دوستی با برادرش تعریف میکند: عباس قبل از اعزام گفته بود که من بروم خیلی زود شهید میشوم. مادرم که این حرف را شنید، گفت: «چرا شهید بشی، برو به جنگ و برگرد.» عباس گفت: «در سوریه چیزی جز شهادت نیست.» شب چهارم دی ماه بود. با هم خلوت کرده بودیم. خیلی از حرفهایش را با من درمیان گذاشت. غیر از برادری مثل دو دوست بودیم. آن شب به من گفت: «تموم شد.» گفتم: «چی تموم شد؟» گفت: زمان شهادتم نزدیک شده! آرام ضربهای به شانهاش زدم و گفتم: «اول رضایت پدر و مادر رو بگیر بعد»، گفت: «از لحاظ قانونی بعد از ۲۲ سال نیاز به اجازه والدین نیست!» فهمیدم که تصمیمش برای رفتن جدی است.
درست پنج روز از اعزامش گذشته بود که در خان طومان به همراه عباس آبیاری، میثم نظری، مهدی حیدری به شهادت رسیدند. برادرم جز پانزده نفری بود که روی یک تپه مقاومت میکردند و از میان آنها ۱۳ نفر شهید و ۲ نفر مجروح شدند.
انتهای پیام/