«نماز و حجاب»؛ سفارش یک همافر به دخترش
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید محمدعلی آهنگری، چهارم ارديبهشت 1329، در شهر طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ چشم به جهان گشود. پدرش كتابعلی و مادرش زبيده نام داشت. تا پايان دوره كاردانی در رشته رياضی درس خواند. سال 1353 ازدواج كرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. به عنوان همافر یکم ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و سوم تير 1361، در شلمچه به شهادت رسيد. تاكنون اثری از پیکرش به دست نيامده است.
آنچه در ادامه می خوانید متن نامه شهیدآهنگری است.
پس از حمد خداوند سبحان و درود به رسول گرامی اسلام و اهل بیت سلام عرض می كنم خدمت عزیزانم فرزانه، غزال و راوش و آسیه و از خداوند منان تمنای سلامتی شما را دارم و امیدوارم حال همگی شما خوب و در جوار رحمت الهی به سر ببرید. من نیز به حمدلله حالم خوب و دعا گویی شما می باشم. ابتدا مختصری درباره آمدنم تا اینجا شرح می دهم. ابتدا از تهران سوار هواپیما شدیم و در فرودگاه اهواز پیاده شدیم و سپس به پادگان مقدم رفتیم و از آنجا تحویل لشگر 92 زرهی اهواز شدیم واز آنجا به خط اول جبهه یعنی ایستگاه حسینیه (حدود شلمچه) منتقل شده و اكنون در سنگر حفاظت از مرزهای ارومیه هستیم كه بهوسیله برادران سپاهی از مزدوران عراقی پس گرفته شده و روبهروی ما بهفاصله حدود 2 كیلومتر مزدوران بعثی در سنگرند و گاهی نیز تبادل آتش بین ما و آنها برقرار است صدای صفیر گلوله ها و خمپاره ها و توپها نوای دل انگیز شباهنگی ماست.
سپاس گذار از خداوند بزرگ هستیم كه به من این توفیق را داد كه بتوانم به اینجا بیایم و در راه رضای او در این سنگر خدمت کنم و در تربیت فرزندان عزیز بكوشم و از خداوند رحیم می خواهم كه قلب های مارا گسترده كرده تابه وظایف و اموری که داریم تا ببینیم كه اراده الهی چگونه شامل حال ما می گردد.
ضمناْ ما اكنون در منطقه بیطرف بین مرز عراق و ایران هستیم و تا خرمشهر حدود 25 كیلومتر فاصله دارد.
الان كه این نامه را می نویسم به شهر اهواز آمده ایم تا به حمام برویم و لباسهایم را بشویم. دور آسایشگاه پادگان در شهر اهواز هستم كه البته قبلاْ این نامه را در سنگر كه بودم پیش نویس كردم و الان ساعت 6 بعد از ظهر روز دوشنبه هفتم تیر است.
ضمناْ بنویس كه فرشته آمده است یا نه و بچه ها چطور هستند آیا احساس دلتنگی می كنند و اگر این طور است بیشتر سرشان را گرم كن تا كمتر غمگین بشوند. از طرف من به غزال بگو كه حتماْ نمازش را بخواند و روسری و چادر سرش كند و بنویس راوش حالش خوب شد یانه و كوچولو چطور است. همگی شما عزیزان را به خدای بزرگ میسپارم. تا نامه بعدی خداحافظ و پشتیبان شما باشد. به آقای قیصری و خانمش و بچه هایش همگی سلام برسان. به همگی همسایگان ودوستان و آشنایان سلام برسان. والسلام علیكم و رحمت الله و بركاته.
علی هفتم تیرماه 1361
انتهای پیام/