سیری در خاطرات شهید نوروزی؛
مادر شهید «مهدی نوروزی» از شهدای مدافع حرم در روایت از پسرش می‌گوید: «مهدی فردی بسیار متقی و باخدا بود و علاوه بر شجاعت، روحیه ولایت‌پذیری‌اش بی‌نظیربود، عاشق کربلا بود.»

مهدی نوروزی


به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «مهدی نوروزی» در ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان به دنیا آمد. چندین مرتبه جهت مبارزه با وهابیت تکفیری به عراق اعزام شد و هنگامی‌که فرماندهان سپاه قدس نبوغ نظامی و شجاعت کم‌نظیر او را دیدند، به‌عنوان فرمانده چند عملیات انتخابش کردند که هیچ‌کدام با شکست مواجه نشد و در آخر به‌عنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد و در همین مقام به فیض شهادت نائل آمد. وی در روز شهادت امام صادق (ع) برای سومین بار راهی میدان جهاد شد و در ۲۰ دی‌ماه ۱۳۹۳ مصادف با روز میلاد رسول گرامی اسلام و رئیس مکتب شیعه جام شهادت را نوشید.

آنچه در ادامه می‌خوانید متن خاطرات شهید نوروزی است.

عاشق کربلا

انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی سی و دوماهه‌مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراهمان بودند. پس از سلامی به حضرت علی(ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می‌رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. بین مسیر روضه هم می خواند و همه را می گریاند.
وسط راه بچه‌ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می‌داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت وگفت: «ان شاء الله خدا چنین بچه‌ای بهمان بدهد، سال دیگربا او بیاییم پیاده‌روی اربعین.» نزدیک کربلا در یکی از موکب ها جارو گرفت و مشغول شد. جارو می‌کرد و می‌گفت: «اینها خاک قدم‌های زائران کربلاست، بردارید برای قبرهایتان.»
مریم عظیمی (همسر شهید)


خط مقدم
مهدی فردی بسیار متقی و باخدا بود و علاوه بر شجاعت، روحیه ولایت ‌پذیری‌اش بی‌نظیربود، عاشق کربلا بود و همیشه می‌گفت: ای‌ کاش در کربلا همراه امام حسین (ع) بودم. در سال من را سه چهار بار به زیارت کربلا می‌برد اما یک بار به من گفت: مادر من شرمنده هستم و در این سفر به کربلا نمی‌توانم شما را به همراه خودم ببرم و این تنها سفر مهدی بدون حضور من بود. بعد از چند روز از سامرا با من تماس گرفت و گفت: مادر من سامرا هستم، اگر اجازه بدهید چند روزی اینجا بمانم و به رزمندگان کمک کنم و من نیزبا کمال میل به او اجازه دادم.
بعد از مدتی برگشت و گفت: مادر اگر اجازه بدهی من عازم عراق شوم زیرا شیعیان عراق، زنان و کودکان آنجا در در رنج و سختی بسیار هستند و وظیفه من اکنون دفاع از حرم اهل بیت(ع) و کمک به این مسلمانان است.می‌گفت: «امروز خط دفاع از اسلام ولایات، سامرا است. «عاقبت هم در همین راه و در خط مقدم دفاع از اسلام شهید شد.
فاطمه بهشتی (مادر شهید)


امضای شهادت
بار سوم که از سامرا به ایران آمد به من گفت: با هم برای اربعین به کربلا برویم و این سفر آخرین سفر زیارتی من با پسرم بود و بعد از پایان زیارت،در مسیربازگشت ما را تا مرز همراهی کرد و بعد از آن چون نگران اوضاع سامرا بود. خودش دیگروارد خاک ایران نشد. ممنوع الخروج اش کرده بودند که نتواند به عراق و سوریه برود، اما بعد از پیاده روی اربعین که مجوز داشت از ایران خارج بشود دیگروارد کشور نشد و در عراق مانده بود. به همین‌خاطر من و همسر و فرزندش را راهی ایران کرد و برای آخرین مرتبه با ما وداع کرد.
موقع خداحافظی حال بسیارعجیبی داشت انگار هر دو احساس می‌کردیم که آخرین دیداراست و من چند لحظه فقط او را نگاه کردم و بعد از اینکه او مقداری از ما دور شد من دوباره چند قدمی با او همراه شدم و از مرز با گریه روضه «جوانان بنی هاشم بیایید علی را بردر خیمه رسانید...» برایش زمزمه کردم. داخل حرم امام حسین (ع) به من گفت: «مادر یادت نره زیر قبه دعا کنید که آقا شهادتم رو امضا کنه». منم اولین دعایی که کردم به آقا گفتم: «این مهدی ما شهادت می‌خواد شهادتش رو امضا کن و قبولش کن». کمتر از یک ماه این دعا برای مهدی به استجابت رسید و شهید شد.    فاطمه بهشتی (مادر شهید)


انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده