عمو رضا، عاشق شهادت بود
نوید شاهد البرز: بی ادعا و بیتمنا بودند بسیجی وار رفتند و بیست و هشتم مهرماه، سی و چهارمین سالی است که شهید شده است. در این سال ها همه چیز بدون او گذشت. کودک خردسالش بزرگ شده و برادرها و خواهرها فراز و نشیب هایی را از سر گذرانده اما داستان حماسه یک دلاور در این خانواده همچنان داغ و نسل به نسل روایت می شود.
به سراغ کسی رفتیم که او را بیشتر و بهتر بشناسد که در لابهلای این همه خبر و احوال یادمان نرود هر چه داریم از آنهاست. شهید رضا بحریاری مثل همه جوان های زمان خودش پای مکتب اهل بیت بزرگ شده و پهلوان منش بود. او در یکی از محله های جنوب تهران به نام «جوادیه» به دنیا آمد. در دوران دفاع مقدس تاب ماندن نداشت در حالیکه دشمن به خاک کشورش تجاوز کرده بود. چهار بار به جبهه اعزام شد. روایت ایستادگی و دلدادگی این شهید پای وطن و آیینش را از زبان برادرزادهاش می خوانید.
نوید شاهد: لطفا خودتان را برای مخاطبان نوید شاهد معرفی بفرمایید.
برادرزاده شهید: «فرامرز بحریاری» برادرزادهی «شهید گرانقدر رضا بحریاری» هستم.
نوید شاهد: از شهید بحریاری و پیشینه خانواگیشان برای مخاطبان نوید شاهد بگویید.
برادرزاده شهید: شهید رضا بحریاری، سال1331 در محله جوادیه تهران در یک خانواده مذهبی و اهل رعایت شعائر اسلامی حتی در دوره طاغوت به دنیا آمد. پدر و مادر شهید بحریاری اهل زنجان بودند و به تهران مهاجرت کرده بودند. او دوران ابتدایی و متوسطه اول تحصیلی را در یکی از مدارس حوالی منزل مسکونی خویش سپری کرد و پس از گذراندن دوران سربازی در «شرکت خودروسازی سایپا» که در آن زمان «سیتروین» نام داشت، استخدام شد و با عنوان کارمند برنامهریزی مشغول به کار بود. از خانواده های مذهبی و اهل رعایت شعائر اسلامی حتی در دوره طاغوت بودند.
نوید شاهد: عموی شهیدتان اوقات فراغت را چگونه میگذراند؟
برادرزاده شهید: عمورضا اهل ورزش های رزمی بود. بدن ورزیده و آماده ای هم داشت. اوقات فراغتش هم با ورزش و یا در مسجد می گذراند. او بیشتر اهل مسجد و نماز جماعت و نماز جمعه بود، در روز جمعه حتی اگر مهمان هم داشت در نماز جمعه شرکت می کرد.
نوید شاهد: شهید بحریاری در خانواده و در بین فامیل چه رفتاری داشت و بزرگترین ویژگی و خصوصیت شهید بحریاری چه بود؟
برادرزاده شهید: فردی خون گرم و مهربان و دلسوز بود. سعی می کرد به همه کمک کند و به همین دلیل بیشتر افراد فامیل را دوست داشت. احترام زیادی برای بزرگترها مخصوصا پدر و مادر قائل بود.
نوید شاهد: مراسم عقد و ازدواج شهید چگونه برگزار شد و با همسر و فرزند خود چه رفتاری داشت؟
برادرزاده شهید: آن طور که من شنیده ام مراسم عقد و ازدواجشان، بسیار ساده و بدون تجملات در بین خواهر و برادر و فامیل نزدیک انجام شده بود. او نسبت به همسر و فرزند خود بسیار مهربان و دلسوز و نگران آسایش آنها بود، تاحدی که پس از 4بار اعزام به جبهه های حق علیه باطل، وقتی منزلی برای همسر و تک دختر خود که در آن زمان یک سال داشت، فراهم کرده بود، می گوید: «حالا خیالم راحت است که زن و بچه ام سرپناهی دارند و بدون نگرانی به جبهه می روم.»
نوید شاهد: از تفکرات و جهت گیری های اجتماعی سیاسی شهید بحریاری برای ما بفرمایید.
برادرزاده شهید: عمو رضا در جامعه همیشه مدافع حق مظلوم بود و از آن دفاع می کرد. سبک زندگی ساده و بدون تجملاتی داشت و احترام زیادی به خانواده مخصوصا پدر و مادر می گذاشت.
نوید شاهد: عمویتان در مورد جنگ تحمیلی چه نظری داشت؟
برادرزاده شهید: با اوج گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، کنجکاوتر از سایر اعضای خانواده بود و بیشتر افکار خود را به روند انقلاب خونبار اسلامیمان، معطوف می داشت. کمکم به مخالفت با رژیم منحوس پهلوی پرداخت و با شرکت در تظاهرات و راهپیماییها، همانند سایر امت ایران شرکت می کرد. وی در تهیه و نشر اطلاعیه های رهبر عالیقدر انقلاب، نقش بسزایی داشت. با انعطاف پذیری که در او وجود داشت، بروز انقلاب اسلامی، متجلی استعدادهای نهفته درونی وی شد و او فرصت بسیار مغتنمی در پیش داشت که به ایده و فعالیت های خود بپردازد؛ در این مورد نهایت سعی و تلاش خود را می کرد و همگام با انقلاب در تمامی حرکت های مردمی و اسلامی شرکت می کرد و حتی با زمینه جستجوگرانهای که در وی وجود داشت، بعضی وقت ها از کرج به تهران می آمد و با شرکت در اجتماعات خداگونه امت حزب الله تهران، به سطح آگاهی های اجتماعی و سیاسی خود می افزود.
نوید شاهد : نگرش او نسبت به شهید و شهادت چه بود، قبل از اینکه به جبهه اعزام شوند پشت جبهه چه فعالیت هایی می کردند؟
برادرزاده شهید: عمورضا عاشق شهادت بود. به طوری که پس از اولین بازگشت از جبهه، سرشار از معنویت و نور بود. چنان که نور ایمان سراسر وجودش را فرا گرفته بود. تبلور عینی کلام رزمندگان اسلام بود که معتقدند “جبهه خود دانشگاهی است که انسان در آن ساخته می شود” و رفتن دوستان و همقطاران خود و تنها ماندن و گذشت و فداکاری برادران و ….. همه این ها در خاطر او تداعی میشد.
نوید شاهد: اولین اعزامش چه تاریخی بود و با چه انگیزه و تفکری به جبهه رفت و با چه یگانی اعزام شد؟
برادرزاده شهید: با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، معتقد بود که صدام با دست خود اقدام به چنین جنایتی نکرده و دشمن اصلی را آمریکا می دانست و صدام را فریب خورده آن می پنداشت. معتقد بود؛ علت جنگ، برای ضربه زدن به انقلاب بوده و سخت بر این گفته اش پافشاری می کرد. می گفت: هر قدرت، کشور یا شخصی ، چنانچه بر علیه این جمهوری قدعلم کند و سد راه پیشرفت آن شود باید نابود شود و همیشه آرزو می کرد تا بتوانیم انقلابمان را جهانی کرده و به اقصی نقاط عالم صادر نماییم و تا آنجایی که در توان داشت، در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی کوتاهی نمی کرد؛ از این که دشمن بعثی وارد خاک کشور اسلامیمان شده بود، سخت رنج می برد و برای بیرون کردن دشمن، از هیچ کوششی دریغ نمی داشت و به همین انگیزه، از زن و فرزند …. خویش دست شست و عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. اولین بار در سال 1360از طرف بسیج شرکت سایپا به جبهه اعزام شد.
نوید شاهد: محل و نحوه شهادتش چگونه بود؛ همرزمانشان آیا چیزی برای شما تعریف کردند که در کدام عملیات و چگونه به شهادت رسید؟
برادرزاده شهید: وی چندبار عازم جبهه شده بود، می گفت: من به سلامت برمی گردم چون خانه ام بیمهساز است، ولی هنگامی که ساخت خانه اش تمام شد، هنوز خستگی ناشی از خانه سازی از تنش بیرون نرفته بود که عشق جبهه و دیدن برادران که برای شهید شدن از هم سبقت می گرفتند در وی چنان شعله ور شد که بی صبرانه، عاشق جبهه رفتن شد و هنگام عزیمت به جبهه، همه دوستان و آشنایان در منزلش جمع شده بودند، ولی این بار بر عکس دفعات قبل، خداحافظی گرمی کرده و از همه حلالیت می طلبید. گویی که می دانست دیگر بر نمی گردد. به همین دلیل، همه را به گرمی در بغل می فشرد. در آن هنگام حس عجیبی به او دست داده بود و اشک در چشمانش حلقه زده بود.
او دوازدهم آبان ماه 1361 به جبهه سومار رفت و هنگام رفتن می گفت :”زود برمی گردم.” و همین طور هم شد ؛ بعد از ۱۵ روز، در تاریخ بیست و هفتم آبان ماه 1361جسد غرق به خونش را آوردند. آری، او رفت و چه زیبا رفتنی!!! رفتنی به زیبایی سپیده صبح، که با طلوعش مردگان حیات می یابند. باشد تا در جویایی راهشان، از خدا مدد جوییم و پرچم خونینشان را تا برقراری حکومت عدل اسلامی، در سراسر جهان به اهتزار در آوریم.
نوید شاهد : از توصیه های شهید و وصیت نامه شهیدرضا بحریاری چیزی در خاطرتان است.
برادرزاده شهید: شهید رضا بحریاری دائم شعری برزبان داشتند:
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی / دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
شهید بحریاری در وصیت نامه اش بیان کرده است: من به ندای حسین زمان لبیک میگویم ، پس از سلام و درود بیکران به امام امّت خمینی عزیز، من در حالی وصیّت میکنم که در مقابلم هزاران امید و آرزو وجود دارد و آن اینکه بتوانم برای اسلام خدمتی هر چند کوچک انجام دهم. در مقابلم خدا را می بینم و دیگر هیچ.
بارخدایا! برای اسلام و قرآن تو، از همه چیزم گذشتم و چون با آگاهی به جبهه میروم، فقط از تو تقاضای صبر برای خانوادهام را دارم، این آیه قرآن است که میفرماید:
کسانیکه در راه خدا جهاد میکنند و کشته میشوند را مرده نپندارید بلکه زندهاند و در پیشگاه خدا روزی میخورند.
در نظرم میآید که حسین (ع) اکنون مرا خطاب کند که کیست به یاری حسین بیاید؟ من به ندای حسین زمان (خمینی عزیز) لبیک میگویم و راه او را ادامه خواهم داد و در خاتمه سلامتی و طول عمر رهبر عزیز و امام امّت، خمینی را خواستارم.
در مرگم گریه نکنید چون دشمن شاد میشود، در خانه گریه کنید تا دشمن بداند که با شهادت امثال من، اسلام آبیاری میشود و خون شهید چون نوری است که بر سیاهی میتابد و بداندیشان را ریشه کن و رسوا خواهد کرد.
گفتوگو از اباذری