ای بادها، سلام مرا به کربلا برسانید
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهیدرسول بهمنوند نهم خرداد 1350، در شهرستان كرج به دنيا آمد. پدرش احمد، كارگری مي کرد و مادرش مليحه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. شغلش آزاد بود. به عنوان گروهبان سوم نيروي انتظامي خدمت میکرد. بيست و یکم مرداد 1370، در بيرجند هنگام درگيري با اشرار بااصابت گلوله به شهادت رسيد. پیکر وي را در امامزاده محمد زادگاهش به خاك سپردند.
در ادامه متن وصیتنامه و پیام شاخص شهیدبهمنوند را بخوانید.
بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام و درود به روح پاک بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) و سلام بر حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب و سلام و درود به روان پاک شهدا از کربلا تا ایران امروز.
ای کاش محبّت اثری داشته باشد / معشوق زعاشق خبری داشته باشد
اینجانب، رسول بهمنوند وصیّت خود را آغاز می نمایم: پدرو مادرخوبم! مرا یک عمر تربیت و تعلیم لااله الاالله به زبانم آموزش دادید و جاری نمودید. پدرجان! موقعی که به خدمت مقدّس سربازی مشرّف می شدم شما به من گفتی که پسرم مثل جوانان پرشور و قوی دل باش. در خواب دیدم به زیارت امام حسین(ع) و شهیدان کربلا، مثل علی اکبر و ابوالفضل(ع) و قاسم(ع) می روم. ای همسایه ها! ای بسیجیان محل! ای خدمتگزاران دین و قرآن! مرا حلال کنید. از قول خویش و از رفیقان و از بابابزرگ و از مادربزرگ و از دایی ها و از خالهها و از حاج آقا شیخ محمّدباقر شاهرخ که من همیشه از آن استاد عزیز در باره ی راه و روش اسلام عزیز سوال ها نمودم و جواب میگرفتم دربارهی شهیدان و شهید شدن جواب دادند، حلالیّت بگیرید.
مادرجان! در موقع جنباندن گهوارهی من تو برایم یک عمر لایلای گفتی و صدای مهربانت هنوز در گوشم است. مادرجان! به خدا توکّل کن. ای ابرها که در بالای آسمانید، ای بادها که می وزید به طرف کربلا بوزید و سلام مرا به سالار شهیدان حسین بن علی (ع) و نوجوانش علی اکبر(ع) برسانید.
ای برادر خوبم! می خواهم به تو بگویم من برادری غیر از تو ندارم پدر و مادر را خدمتگزاری کن. مبادا روح و قلب آنها اندازه ی پر مگسی ناراحت شود که من ناراحت می شوم. برادر یوسف جان! دست بابایمان و دست مادرمان را غرق بوسه کن بجای من که دستم از دنیا کوتاه شده است. همگی مرا حلال کنید.
پدرومادر جانم! شما هر دو معلّم و تربیت کننده ام بودید. زحمات بیپایان شما را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد و اما حیف که شما را خدمت نکردم. مادرجان! تو مثل زینب باید صبر کنی موقعی که خبر شهادت من به شما برسد بگو ای قربان علی اکبر ای قربان دین قرآن. مادر جان! مدّتی در این بیابان کویر زاهدان در منتطقه ی نظامی هر روز با قاچاقچیان از خدا بی خبر در گیر بودیم نمی گذاشتیم آنها قدم به خاک میهن مان بگذارند اما عاقبت شاید شهید شوم. از شما می خواهم وقتی جنازه ی نوجوانت را ببینی خدا را شکر کنی تا من هم خیالم مثل جوان هایی که در جبهه بودند و شهید شدند راحت باشد. والسّلام.
پيام شاخص شهيد بزرگوار بر اساس متن وصيّت نامه و مطابقت با آيات و روايات
پيام شهيد: پدرومادر جانم! شما هر دو معلّم و تربیت کنندهام بودید. زحمات بی پایان شما را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد و اما حیف که شما را خدمت نکردم.
شاهد حديثی: قال الامام علي (ع) : قُمْ عن مَجلسِكَ لابيكَ و معلِّمِك و اِنْ كنتَ أميراً. (مستدرك الوسائل، ج 5، ص 203)
امام علي عليه السّلام فرمودند: به احترام پدر و معلّمت از جاي خود برخيز، گرچه امير و فرمانروا باشي.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا، اداره اسناد انتشارات، هنري