شهیدی که پدرش را هم به جبهه کشاند
به گزارش نوید شاهد البرز؛ حبیب الله در دامان پدر و مادری تربیت شد که دوستدار مکتب اهل بیت بودند تا سوم راهنمایی درس خواند و در همان سنین نوجوانی عاشق انقلاب امام خمینی شد. وقتی جنگ شد در بسیج ثبت نام کرد و رهسپار میعادگاه حق شد و تا پیش از شهادت سه بار به مناطق جنگی اعزام شد.
مادرش میگوید: حبیبالله پیش از اولین اعزام پاسداری را که همرزمش بود به در خانه ما آورد تا از من برای رفتن رضایت بگیرد. پسرم وسط کوچه ایستاد آن ۲ در فکر بودند که به من چه بگویند. جلو رفتم و به آن آقا گفتم: برادر من راضیم به رضای خدا پسرم به جبهه علاقه دارد و من جلوی او را نمیگیرم. حبیبالله از خوشحالی آرام و قرار نداشت شب به خانه آمد و با علاقه بسیار مرا بوسید اما پدرش مخالفت کرد و گفت: او هنوز سن کمی داریم و باید بمانی و به خواندن درست ادامه بدهی! حبیب هر طور بود، رضایت پدر را گرفت و به جبهه رفت.
او بعد از اولین اعزام شش ماه در منطقه جنگی بود که مجروح شد و او را در بیمارستانی در تهران بستری کردند. بعد از آن بیمارستان به ما زنگ زدند و خبر دادند پسرتان مجروح شده اما شما ناراحت نباشید چون جراحتش زیاد نیست بعد هم خودش زنگ زد و دلداری ام داد که مادر چیزی نیست، مبادا نگران بشوی اما من که نگرانش بودم راه افتادم، رفتم بیمارستان. در آنجا بود که فهمیدم پایش به دلیل ترکش آسیب دیده است.
حبیب من آن ایامی که در جبهه بود تلاش می کرد. پدرش را هم به جبهه ببرد او موفق شد و همسرم همراه او به جبهه رفت. حالا پدر و پسر هردو من و بچه هایم را در خانه تنها گذاشته بودند.
پدرش میگوید: روزی در جبهه مشغول کاری بودم که حبیبالله به دیدنم آمد و گفت: می خواهم به قسمت دیگری بروم در اینجا از عملیات خبری نیست اجازه بده بروم به او اجازه دادم او هم سر و روی مرا بوسید و از من خداحافظی کرد و رفت که رفت.
عکسی برای بعد از شهادت
مادرش میگوید: یک بار پسرم عکسی در جبهه انداخته بود آن را به وسیله یکی از اقوام به اشتهارد فرستاد. حبیب گفته بود: اگر من شهید شدم این عکس را در امامزاده بالای قبر نصب کنید اما فعلاً نشان خانوادهام ندهید و بماند برای بعد از شهادت هم این شد که بعد از شهادتش آن عکس زیبا و دوست داشتنی را نشانم دادند.
وقتی برای آخرین بار به جبهه می رفت به من گفت: ببین مادر پسر عمه هایم همه به جبهه رفتند من هم همراهشان می روم اگر شهید شدم هیچ وقت برای من گریه و زاری نکنید گریه هایتان به یاد حضرت علی اکبر علیه السلام و اهل بیت امام حسین علیه السلام باشد.
شهید حبیب الله شاهبختی فرزند حاجی الله سیزدهم دی ماه ۱۳۴۶ چشم به جهان گشود و چهارم اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید. پیکر پاک او سیزدهم بهمن ۱۳۷۵ توسط گروه تفحص کشف و در گلزار شهدای اشتهارد به خاک سپرده شد.
منبع: کتاب مسافران بهشت