در وصیت‌نامه شهید ابوالفضل اميني‌راد مطرح می‌شود؛
نوید شاهد - شهیدابوالفضل اميني‌راد از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیت‌نامه‎اش آورده است: «از برادران و خواهران و دوستان عزیزم که قسمت عمده‌ای از زندگی‌ام را مدیون هدایت‎هایشان هستم، خداحافظی می‌کنم. امیدوارم که دعایم کنید و زحمت هایم را ببخشید و راهم را همچنان مصمّم و پُرشور ادامه دهید.»

ابوالفضل امینی راد

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید ابوالفضل اميني‌راد، هشتم فروردين 1339 ، در روستاي قيچاق از توابع شهرستان شهريار به دنيا آمد. پدرش محمدامين، كشاورزي مي‌کرد و مادرش محبوبه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. او نيز كشاورز بود. ازدواج كرد. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و نهم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به صورت، شهيد شد. وي را در گلزار شهداي بي‌بي سيكنه شهرستان زادگاهش به خاك سپردند. برادرش محمدرضا نيز به شهادت رسيده است.

آنچه در ادامه می‌خوانید متن وصیت نامه شهید ابوالفضل امینی‌راد است.
بِسْمِ رَبّ الشُّهداءِ وَ الصّديقينَ
 * ياأَيَّتُهَاالنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةًمَرْضِيَّةً* فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي* وَادْخُلي‏ جَنَّتي‏*  (فجر/27 تا 30)
ای نفس مطمئنّه و دل آرام به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به نعمت‌های ابدی او و او خشنود و راضی از اعمال نیک توست باز آی و در صف بندگان خاصّ من در آی و در بهشت رضوان من داخل شو.

راه سیّدالشّهدا (ع) را به نحو احسن ادامه دهید

با تقدیم صمیمی‌ترین سلام ها و درودهایم به تمامی شهدای گلگون کفن و امام عزیزم و امّت عزیز امام و شما عزیزانم وصیّت نامه‌ی خود را، هر چند لایق آن نیستم، برایتان وصیّتی می کنم.  به امید اینکه خداوند گناهانم را ببخشد و شهادت بنده‌ی گنهکارش را بپذیرد و امید آن دارم که با شهدای اسلام محشور گردم و در جوار رحمت حق تعالی قرار گیرم. از شما عزیزان تقاضا دارم که دعایم کنید تا خداوند شهادت حقیر را بپذیرد و همچنین تقاضا دارم که راه سیّدالشّهدا (ع) را به نحو احسن ادامه دهید و امام عزیز را یاری کنید و همیشه پیرو خوبی برای او باشید و اگر خدایی ناکرده کوچک‌ترین سُستی از خود نشان دهید، در روز قیامت جوابگوی این‌همه خونی که مظلومانه در راه اسلام ریخته شده، نمی‌توانید باشید. عزیزانم، وقتی پیکر پاک شهدای مظلوم را که اکثراً نوجوان و جوان و حتّی پیرمرد نیز می دیدم، به خدا از خود خجالت می کشیدم و می گفتم؛ ابوالفضل چرا مانده ای؟ مگر تو مسلمان نیستی؟ مگر تو نمی گویی شیعه‌ی علی(ع) هستی؟ مگر نمی‌گویی که راه حسین (ع) را تداوم می‌بخشی؟ پس چرا همه اش شعار می‌دهی؟ بشتاب و این شعارها را تبدیل به عمل کن. این بود که بالاخره توفیق آمدن به جبهه نصیبم شد. تا ادامه دهنده ی راه عزیزانم یعنی شهدا باشم و خوشحال و سرافرازم که چون حسین‌وار کشته شدم، اگر خدا بپذیرد. هر چه فکر می‌کردم که خدا چگونه این‌همه گناهانم را می‌بخشد تا از مقرّبانش گردم راهی نمی‌یافتم تا اینکه حدیث پیامبر اکرم(ص) به گوشم رسید که می‌فرماید: وقتی اولین قطره‌ی خون شهید ریخته می شود، تمام گناهانش آمرزیده می شود و این را وقتی دقیقاً دریافتم تمام وجودم برای شهادت پرواز کرد و با خود گفتم: خدایا آیا توفیق شهادت نصیبم می‌شود؟ و آیا من جزء شهدا می گردم؟ آیا با ریخته شدن خون من تمام گناهانم آمرزیده می شود؟
هنوز هم نمی دانم که آیا توفیق شهید بودن را داشته ام یا نه؟ لذا دعایم کنید که خدا شهادتم را بپذیرد و همچنین اشتباه هایی را که در حقّ شما عزیزان کرده ام؟ شما را به خدای محبوبتان مرا ببخشید و عفو کرده و حلالم نمایید و باز به شما وصیّت می‌کنم که امام عزیز را تنها نگذارید. ما می‌رویم تا راه حسین(ع) و خطّ امام زنده بماند لذا شما با یاری امام و انقلاب راه حسین(ع) و خطّ امام را تداوم بخشید.

قول شفاعت

از پدرم که تمام وجودم از اوست، خداحافظی می کنم. پدرعزیزم!  تو برای من نه یک پدر بلکه یک عزیز و الگو و اسوه بودی. عزیز من، تو برای من خیلی زحمت کشیدی و می‌خواستی تا ثمره ام را  ببینی ولی چه کنیم که خواست و تقدیر الهی چنین بوده که من زود از شما جدا شویم. إن‌شاءالله در عالم ابدی در کنار ائمّه همدیگر را ملاقات خواهیم کرد. پدرجان! می دانم در طول عمرم پسر خوبی برایت نبودم ولی امیدوارم خداوند شهادتم را بپذیرد تا با لطف خدا شما عزیزان را در آخرت شفاعت نمایم.

پدرگرامی! از تو می‌خواهم سعی کنی ناراحت نباشی. چرا که من به راه پوچی نرفته‌ام بلکه با خدا معامله کرده‌ام که در برابر جان بی‌ارزشم که آن هم از اوست، زندگی ابدی را دریافت نموده‎ام و تو باید همچون تمام خانواده‌ی شهداء افتخار کنی که پسرت را به خدا تقدیم کرده‌ای. پدرجان!برای یک عمر زحمت و رنج و برای بی‎حرمتی‎ها و خطاهایم در حقّ تو، از تو عاجزانه طلب آمرزش می‎کنم. خداحافظ.

مادرگرامی ام! قبل از هر چیز می‎خواهم به تو بگویم که برایم ناراحت نباشی و همچون زینب (س) صبور و مقاوم باشی. مادرعزیزم! پسرت رفت تا شاید خون سرخش درخت تنومند انقلاب را آبیاری کند. مادرمحبوبم!پسرت رفت تا شاید خدا عذرش را بپذیرد و در جوار رحمتش قرار دهد. مادرجانم! ابوالفضلت رفت تا شاید با خون بی‌قابلش کمکی به مظلومان تحت ستم برای مقابله با ظالمان نماید. مادرمهربانم! من رفتم تا شاید با خونم بگویم امام عزیز «هَل مِن ناصرت» را لبیک گفتم.

مادرعزیز! به خدای کعبه همچون مولایم علی(ع) رستگار شدم. می دانم برایت سخت خواهد بود ولی چه کنم که اسلام، عزیزترین و گرامی ترین چیز هاست تو من را به راه اسلام دادی. و شما هم که می مانید باید همچون زینب (س) راه حسین(ع) را ادامه دهید. من راضی نیستم که ناراحت باشید تا دشمنان اسلام خوشحال گردند و مقاومت و صبوری از خصوصیّات زینبیان است. از برادران و خواهران و دوستان عزیزم که قسمت عمده ای از زندگی ام را مدیون هدایت‎هایشان هستم خداحافظی می‌کنم. امیدوارم که دعایم کنید و زحمت هایم را ببخشید و راهم را همچنان مصمّم و پُر شور ادامه دهید.

اخوّت و برادری را در بینتان محکم‌تر سازید

جعفرجان! راهم را حتماً ادامه بده. از عزیزان و آشنایانم خصوصاً برادران و خواهرانم تقاضا دارم که مرا ببخشند و راه حسین(ع) را بدون رهرو نگذارند و فقط در راه خدا بروند تا رستگار گردند و ارگان‌های انقلابی همچون بسیج و انجمن اسلامی را هر چه بیشتر تقویت کنند و نسبت به دینشان بی‌تفاوت نباشند و تا برپایی حکومت عدل الهی از پا ننشینند و خطّ امام را تنها خطّ خود قرار دهند و هیچ انحرافی از این خط پیدا نکنند. چرا که راه امام خمینی راه امام حسین(ع) و ائمّه ی اطهار است و همچنین اخوّت و برادری را در بینتان محکم تر سازید. همچنان که قرآن مجید می فرماید *إِنَّمَاالْمُؤْمِنُونَإِخْوَةٌفَأَصْلِحُوابَيْنَأَخَوَيْكُمْ... *  (حجرات/10)مؤمنان با هم برادرند. اصلاح و دوستی برقرار کنید و بخاطر مسائل جزیی و مادّی اختلاف در بینتان نیندازید و اجازه ی فعّالیّت به دشمنان اسلام ندهید. چرا که الان زمان اتّحاد بر علیه مخالفان اسلام است. البتّه نگذارید حقّتان را بخورند. از جوان های عزیز و کسانی که توان دارند تقاضا دارم جبهه ها را پُر کنند که برای فتح کربلا باید بیشتر بسوی جبهه ها رفت. از برادران بسیج و انجمن اسلامی می خواهم که دعایم کنند و راهشان را مصمّم‌تر و استوارتر تا رسیدن به اهداف الهی ادامه دهند که این راه همان راه جُندالله است که من به عینه دریافتم. اگر جسدم به دستتان افتاد، پدرم در مورد دفن و کفن و مسائل دیگر اختیار تام دارد.

خدایا، ما را یک لحظه به خودمان وامگذار
در پایان از همه تقاضای دعا برای رزمندگان و امام عزیز و من حقیر دارم و بدانید هر چه می‌خواهم مکالمه را قطع نمایم نمی‌توانم. ولی چه کنم که کاغذ محدود و وقت محدودتر. خدایا، خمینی‌مان را تا انقلاب مولایمان(عج) حفظ بفرما. خدایا انقلابمان را هر چه زودتر با حضور مهدی(عج) به انقلابش متّصل بفرما. خدایا رزمندگان ما را با پیروزی نهایی هر چه سریع‌تر به خانواده‌هایشان برگردان. خدایا، گناهانم را ببخش و ما را یک لحظه به خودمان وامگذار. خدایا به خانواده‌ی شهدا و مجروحان و مفقودان و مصدومان و اسرا و رزمندگان اسلام صبری عظیم و اجری جزیل تر عنایت بفرما. خدایا، ما را از خالصان و مقرّبانت قرار ده. وَ السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَكَاتُهُ‏.حقیر ابوالفضل امینی راد  مورخه چهارم دی‌ماه 1365
 
پيام شاخص شهيد بزرگوار بر اساس متن وصيّت نامه و مطابقت با آيات و روايات
 
 
پيام شهيد:همچنين اُخوّت و برادری را در بينتان محکم‌تر سازيدو برای مسائل جزيی و مادّی اختلاف نيندازيد.
 
شاهد قرآنی: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ. (حجرات / 10)
در حقيقت مؤمنان با هم برادرند پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.
 


 

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره فرهنگی و تبلیغات

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده