شهید دانشجو "امیرحسین اسدی" در آیینه کلام مادر؛
نوید شاهد - مادر شهید دانشجو امیرحسین اسدی بیان می‌کند: وقتي دستور پيشروي مي‌رسد، صدايش مي‌كنند، جواب نمي‌دهد. چند دفعه تكانش مي‌دهند، مي‌بينند؛ خرج آر‌پي‌جي به‌دست و به‌صورت سجده در ميان لاله‌ها افتاده‌است. او اولين شهيد عمليات فتح المبين بود.

نخستین شهید عملیات فتح المبین دانشجوی بود

به‌گزارش نوید شاهد البرز؛ "زهرا قناعتی" مادر شهید دانشجو "امیرحسین اسدی" درمورد شب عملیات فتح المبین چنین اظهار می‌کند: شب عمليات فتح المبين دوم فروردین ماه 1361 باد شدیدی مي‌آمد و هوا سرد بود. براي جمع آوري ملحفه به درب تمام منازل محل مراجعه کرده بودند. گزارش عمليات از راديو مرتب پخش مي‌شد. من حال عجيبي داشتم؛ به من الهام شده بود كه اميرحسين شهيد مي‌شود. روز قبل سالگرد تولدش بود. خود اميرحسين قبل از عمليات به دوستانش گفته بود كه روز تولد من عمليات شروع مي‌شود و حتي رمز عمليات را به دوستانش گفته بود، نام مادرم است.

شهیدی که تصویرش مدت‎ها آرم تلویزیون بود

زهرا قناعتی در خصوص نحوه به شهادت رسیدن فرزندش چنین می‌گوید: از روز اول عمليات منتظرخبری از امیرحسین بودم، بعد از دو روز هم‌رزمانش نزد ما آمدند. هركدام حرفي مي‌زدند؛ يكي از هم‌رزمانش مي‌گفت كه مسئوليتش آرپيجي‌زن بوده كه آرپي جي به دست داشت و موقع پيشروي بعد از زحمات فراوان و شكار تانك‌ها توسط تك تير اندازان بعثي از ناحيه پيشاني مورد هدف قرار گرفته و خيلي آرام به شهادت مي‌رسد كه حتي دوستانش و كمك آرپي‌جي‌زن كه در كنار اميرحسين بوده متوجه شهادتش نمي‌شود.

وی ادامه می‌دهد: وقتي دستور پيشروي مي‌رسد، صدايش مي‌كنند؛ جواب نمي‌دهد و چند دفعه تكانش مي‌دهند؛ مي‌بينند خرج آرپي‌جي به‌دست و به‌صورت سجده در ميان لاله‌ها افتاده و اولين شهيد عمليات فتح المبين بوده است. مدت‌ها تصویر هنگام شهادتش آرم اخبار تلویزيون بود.

این مادر شهید دانشجو باتاکید بر اینکه قبل از عمليات فتح المبین يك بار از ناحیه دست راست مجروح شده بود و همچنین به درجه جانبازي رسيده بود اظهار می‌کند که امیرحسین به من می‌گفت: در منطقه يك سايت موشكي وجود دارد اگر آن سايت را تسخير كنيم همه مشكلات حل مي‌شود و مي‌توانيم پيش روی ‌كنيم.

وی در ادامه بیان می‌کند که پیکر شهید اسدی با وجود اینکه مدارک در جیب لباسش بوده است مفقود می‌شود و پیدا شد پیکر خود داستانی دارد.

همچنین وی اظهار می‌دارد از آنجایی که شهید اسدی عکاسی توانا بوده است لحظه به لحظه عمليات را ثبت كرده اما دوربین و کوله‌پشتی او توسط منافقان كوردل به سرقت رفته بود و اين شهيد بزرگوار به صورت مجهولالهويه به سردخانه‌هاي اهواز فرستاده شده بود.

وی در ادامه بیان می‌کند که 50 روز تمام هر روز به پزشك قانوني مراجعه و تمام پيكرها را بررسی می‌کردم و پسر ديگرم به نام مصطفي اسدي كه خود جانباز و آزاده 7 سال اسير در جبهه‌ها به دنبال برادرش مي‌گشت و هر روز تمام عكس‌ها را مي‌ديدم تا اينكه یک روز كه به پزشك قانوني مراجعه كردم عكسش با تمام مشخصات انگشتر عقيق در دست راست و لباس‌هايش كه خودم در ساكش قرار داده بودم و شب عمليات پوشيده بود شناسائي كردم و مراجعه كردم به منزل و به فرزندانم اطلاع دادم كه شروع به پيگيري كرديم.

انگشتری عقیق شهید را به زیارت امام رضا (ع) برد

این مادر شهید دانشجو در پایان در خصوص تشییع پیکر شهید با بیان اینکه شهید امیرحسین اسدی را دو بار تشیع کردند؛ یک بار در مشهد و بار دیگر بعد از 40 روز در تهران، می‌گوید: پسر ديگرم به نام سعيد اسدي كه 17 سال داشت بعد از كلي جستجو در مناطق جنگي که به دنبال پيكر پاك برادرش بود و موفق نشده بود، اظهار مي‌داشت: «همه‌جا را گشتم تا اینکه به من گفتند: شخصی به سردخانه اهواز با عكس و مدارك شناسائي مراجعه كرده و اظهار داشته است که این شهید برادرش است. اين شخص چون نمي‌تواند صورت شهيد را ببيند فقط به دليل اينكه انگشتری عقيق در دست چپ داشته‌است پیکر را تحویل گرفته و به مشهد برده و يك هفته است كه به خاك سپرده شده است.»

شهیدی که پیکرش دوبار تشییع شد

پسرم به تهران باز مي‌گردد و از طريق دفتر حضرت امام خميني (ره) اجازه نبش قبر گرفتيم و من و دو برادرش همراه يكي از بستگان نزديك و يك همسايه به مشهد مسافرت كرديم. بعد از زيارت به سپاه پاسداران و بنياد شهيد مشهد مراجعه كرديم و توضيحات مفصل و علائمي كه از فرزندم در دوران كودكي كه در بدن داشت همراه يك نماينده از سپاه و يك نماينده از بنياد شهيد همراه با گلاب اصل كه فكر مي‌كردند بعد از نبش قبر نياز پيدا مي‌كنند به طرف آن روستا حركت كرديم لازم به توضيح است براي آماده كردن آن خانواده قبلاً هيئتي به منزل آنها فرستاده شد كه راضي نبودند و قبول نداشتند كه شهيد متعلق به آنها نيست به هر حال به آنجا رسيديم در مزار حضور پيدا كرديم به من گفتند دور از مزار بايستم و مشخصات لباس و علائم كودكي در بدن فرزندم وجود داشت از دور مي‌گفتم و نمايندگان سپاه و بنياد شهيد تأييد مي‌كردند.

شهیدی که با صدای اذان خودش به خاک سپرده شد

وی در این خصوص درادامه می‌افزاید: با اين حال كه گفته بودند بدن بعد از 48 ساعت متلاشي مي‌شود و بعد از شناسائي باید با خاک به تهران منتقل كنيم به محض باز كردن قبر جسد سالم و تازه و گویی به خواب فرورفته است؛ خون تازه‌اي از ناحيه پيشاني و گلو از اين پيكر مطهر جاري بود و نيازي به گلاب پاشيدن نداشت و همان روز با تشييع جنازه مفصل از مشهد به تهران منتقل كرديم و يك روز تمام بيرون از سردخانه در محوطه پزشك قانوني بود و با تشييع جنازه عظيمي از محل و مدرسه كه محل تدريس رايگان آن شهيد بزرگوار در جنوب شهر تهران به بهشت زهرا قطعه 26 منتقل و در اذان ظهر كه باز هم خود او قبلاً گفته بود در اذان ظهر به خاك سپرده شد.

گفتنی‌ست که شهید دانشجو «امیرحسین اسدی» یکم فروردین ۱۳۴۰ در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش کاظم و مادرش زهرا نام داشت. دانشجوی سال دوم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوم فروردین ۱۳۶۱ در دزفول بر اثر اصابت گلوله به سرش شهید شد. پیکر وی در بهشت زهرای زادگاهش به خاک سپرده شد و برادرش منصور نیز به شهادت رسیده است.

  منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده