گزارشی از جبهه در نامه شهید «تیموری»
بهگزارش نوید شاهد البرز؛ شهید علیرضا تيموري، یکم بهمن 1336 ، در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش عباس و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. دهم اسفند ۱۳۶۱ در خرمشهر با اصابت تركش به قلب، شهيد شد. پیکر وي را در بهشت زهراي زادگاهش به خاك سپردند.
متن نامه به یادگار مانده شهید «علیرضا تیموری» را در ادامه بخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت پدر و مادر عزیزم و خواهران و برادران خوبم سلام؛
از راه دور دست پدر و مادر عزیز ومهربانم را میبوسم.
پس از عرض سلام امیدوارم که حال همگی شما خوب خوب باشد و همه شما سلامت و سرحال باشید. اگرازحال کوچیکتون خواسته باشید. الحمدالله، حالم خوب خوب است و سلامتی کامل دارم. امروز که این نامه را مینویسم بعدازظهر روز سی و یکم فروردین ماه 1361 است و در یک اردوگاه به نام اردوگاه مبارزان هستیم. این اردوگاه را نصف کردهاند. نصفی از آن را ما زندگی میکنیم و نصف دیگر را به اندازه 200 تا 250 نفراسیر عراقی در آن ریختهاند و ازآنها نگهداری میکنند. ماهرروز پیش اسیرهای عراقی هستیم ولی زبان آنها را نمیفهمیم ولی قیافههاشون نشون میدهد که خیلی نامرد هستند. خلاصه برایشان کلاس هم گذاشتهاند که شاید آدم بشوند ولی فکرنکنم که اینها آدم بشوند.
خوب دیگه، حالتون چطور است؟ ما شاید دو، سه روز دیگربرویم جبهه و صددرصد مارا میبرند دارخوئین پیش غلام. خلاصه هرجایی که بردند من یا غلام ازآنجا برایتان نامه مینویسم. انشالله که نامه ما بهدست شما میرسد خوشحال شوید همانطورکه نامه شما میرسدمن خوشحال میشوم حالا شما جواب نامه را ننویسید تامن آدرس جدید خودم را برایتان بانامه بعدی بنویسم اگرآدرس غلام رادارید، برایش نامه بنویسید و اگرجواب کارمن آمده بنویسید که من بدانم به همه سلام برسانید. روی ماه مادر عزیزم و پدر مهربانم و خواهران و برادران خوبم را از راه دور میبوسم و به بقیه سلام میرسانم ازطرف من از خانم شفیق معذرت خواهیکنید که بعضی موقعها مزاحمشان میشویم و سلام برسانید.
احمد هم حالش خوب است و به مادرش و به بقیه سلام میرساند.
خداحافظ
**********
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
سلام .سلام عرض میکنم خدمت پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم، پس از عرض سلام امیدوارم که حال همگی خوب خوب باشد. حال من و غلام هم خوب است و به دعا گویی مشغول هستیم و از شما التماس دعا داریم .الان که این نامه را مینویسم ظهر است و همین الان جاتون خالی نهارخوردم و نهار آبگوشت داشتیم ازاون آبگوشتهای پرگوشت خلاصه جاتون خالی بود. راستی همین الان با غلام خداحافظی کردم و غلام رو با چند تایی از بچه های گروهانشان را فرستادند. دارخوئین و همین روزها ما را هم میفرستند به یکی از جبهه.
خلاصه هر جا که فرستادند من یا غلام از آنجا برای شما نامه مینویسم و به غلام هم گفتم که یک نامه برای شما بنویسد من فعلا درپادگان دوکوهه هستم و هنوز ما را جایی نفرستادند خوب جواب این نامه را برای من بنویسید و به آدرس روی پاکت بنویسید راجع به کارم توی سپاه اگرجوابی اومده دقیقا برایم بنویسید که من بیایم تهران و یا اینکه بعد از حمله بیایم.
شما جواب این نامه راحتما بنویسید من منتظر هستم اگرجواب کارم توی سپاه آمده است هرچیزی که روی کارت سپاه نوشته شده است برایم بنویسید و یا اون کسی که این کارت را آورده است هرچیزی که گفت برایم بنویسید که من کاملا از جریان کار آگاه باشم.
راستی، احمد هم حالش خوب است
و سلام میرساندبه مادرش هم بگویید که حالش خوب است درضمن نگران غلام هم نباشید؛
فعلا رفتند دارخوئین که برنامه مهمات و تدارکات گردان خودشان را جور کنند؛ فعلا
خیالتان راحت باشد چونکه حالاحالا حمله شروع نمیشود. خیلی داریم تا حمله ازحالا
نمیخواهد بنشینید وگریه کنید صبر کنید وقتی که حمله شروع شد، گریه کنید اصلا گریه
معنی ندارد شمانباید گریه بکنید.
خلاصه اگر شما نگران ما نباشید ماهم اینجا ناراحتی نداریم. اگرشما غصه بخورید ما هم اینجا ناراحت هستیم خوب به همه سلام برسانید و از ممد آقا معذرت خواهی بکنید که باهاش خداحافظی نکردم و از بابت شلوارکردی هم خیلی تشکر کنید. شلوارکردی در اینجا واقعا خوب چیزی است. خب، منتظر نامه شما هستم. جواب فوری بنویسید و فوری پست کنید به همه سلام برسانید. از راه دور دست پدر و مادر عزیزم را میبوسم.
خداحافظ همه شما
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری