دلنوشته «خاطرات کودکی» + دستخط شهید
«عشق من»
عشق قادر است سعادتمندترين و دل انگيزترين زندگاني را بوجود بياورد ( ويكتور هوگو)
عشق بشر را از خاكستر نشيني و خاكساري نجات مي بخشد.
عشق يعني درك زيبائي محبوب نشاط مطالعه و كمال حسن معشوق است.
سرنوشت انسان را فقط عشق تعيين ميكند.
كتاب عشق را خواندم و آن را شگفتترين كتاب جهان ياقتم.
عشقي
كه با اشكهاي چشم شستشو گردد. هميشه پاكيزه و زيبا خواهد ماند.
«خاطرات كودكي»
روزگاري
بود كه جويبارها وچمنها و زمين و هرچه دراو بود؛ در نظر من با نوري آسماني و جلال و
شكوهي رويائي احاطه شده بودند. امروز هيچكدام از آنها براي من جلوه پيشين را ندارند
زيرا با هر جا مينگرم چه روز و چه شب آنچه را كه پيش از اين مي ديدم، ديگر نميبينم.
«باد»
باد تابستان وزيد و همه چيز را با خود برد. درختان با حقارت شاخههاي خود را بر زمين سائيدند. بامها از جا كنده شدند و بناهاي نيم ساخته فرو ريختند. ما در ميان آنها بسيار چيزهاي ديگر نيز از ميان رفتند. باد تابستان نيمه شب وزيد و خاك و آرامش شامگاهان زير قدمهاي خود لگد زد. بامدادان خورشيد سر بر زد و بر منظره دشت پهناور كه از اين غارتگري باد نيمه شب خسته و كوفته بودم اما كودكان همچنان سراغ باد را ميگرفتند. تا بادبادكشان را به هوا بالا برد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری