دلمشغولیهای رزمنده بسیجی
به گزارش نوید شاهد البرز: شهیدمحسن ارغنده، دوم اسفند 1348 در روستاي فشند از توابع شهرستان ساوجبلاغ به دنيا آمد.پدرش محمود و مادرش اقدس نام داشت. دانش آموز اول متوسطه در رشته انساني بود. وی در بسيج خدمت ميکرد. سرانجام آذر 1365 با سمت خط شكن در اردوگاه كوثر شلمچه هنگام آموزش نظامي بر اثر انفجار سهوی نارنجك و اصابت تركش آن به سر، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش قرار دارد.
متن نامه به یادگار مانده شهید «محسن ارغنده» را در ادامه مطلب میخوانیم.
بسم
الله الرحمن الرحیم
«توفیق شرکت در حمله آرزوی شهید»
بهنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با سلام بیکران بر شهدای بهخون خفته انقلاب اسلامی که راهشان گرامی و یادشان جاودان باد و با سلامی بیکران بر خانواده شهدا و آرزوی صبری بیانتها برای مادران و پدران شهدا.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
خدمت خواهر عزیزم سیمین خانم سلام عرض میکنم و امیدوارم که حال شما خوب و عالی باشد و هیچگونه نگرانی نداشته باشی و امیدوارم که حال همگی خانواده و فامیلها خوب باشد و در ضمن به «آقاولی» هم سلام مرا برسان و انشاء الله خدای شفایش دهد.
با سلام خدمت ننه و بابا و قاسم اقا و آقا صادق و شیرین خانم آذر خانم امیدوارم که حال همگی شما دوست دارانم خوب باشد و در زیر سایه الطاف الهی صحیح و سالم باشد و هیچگونه نگرانی نداشته باشید و خوب خواهرم سیمین جان چه کار میکنی حالت که خوب است. الحمدالله نامه پر مهر و محبت شما هیجدهم شهریور ماه بهدست من رسید و من آن موقع خواب بودم و داوود نامه مرا گرفته بود و بعد به من داد و من خیلی خوشحال شدم و از وضع با خبر شدم و از تو خیلی ممنونم ناراحت نشوید که من نامه نمیدهم چون تا کنون یعنی در این یک ماه جای ما چهار بار تغییر کرده است. گاهی در خط بودیم. گاهی در پشت خط خوب بگذریم. ما جای مشخصی نداریم.
راستی، اینرا بگویم که مادر حمله نبودیم و خداوند توفیق نداد که ما در ان شرکت
کنیم و انشا الله به یاری خدا در عملیات بعدی شرکت خواهم کرد. ما هر چهار تایمان
پهلوی هم هستیم و به شکر خدا همگی صحیح و سالم هستیم. خوب بگذریم ننه چه کار می
کند، حالش که خوب است. بگو که غصه نخورد ناراحت نباشید و دعا کنید که ما با پیروزی
و زیارت قبرشش گوشه امام حسین (ع) برگردیم و سلام مرا به او برسان و بگو که از طرف
من به پدر و مادر جعفر سلام برسان و تا میتوانی به پیش آنها برو و دختر عمو را
دلداری بده و بهجای من هر وقت سر قبر جعفر رفتید، فاتحه بگوئید و سلام مرا به
جعفر برسانید.
«بنای بسیج ضرورتی که در میدان کارزار هم فراموش نشد»
خُب بابا، حالش که خوب است. امیدوارم که ناراحتی نداشته باشد و سر حال باشی و سلام مرا به او هم برسان. سلام مرا نیز به جعفربرسان و بگو که حالش خوب است و هیچگونه نگرانی ندارد و امید دارم که در کارهایتان موفق باشید و مرا ببخشید که مایه زحمت شما بودم و به قاسم بگو از طرف من به بچههای بسیج مخصوصا امیر و ماشالله و فری و محمد و جواد و باب الله و محمد قربانعلی و نعمت و محمد آزموده برساند و امیدوارم ساختمان بسیج را هم بتوانید بسازید. خُب، سیمین خانم، سلام مرا نیز به پری خانم و شهربانو خانم برسان و از طرف من محمد و مریم و فاطمه و حسین و مخصوصا مصطفی را ببوس و بگو که ان شاالله عمو صدام را میکشد و بر میگردد و راستی ساختمانسازی آقاقاسم که تمام شد، مبارک باشد و همچنین آقا صادق خوب دیگر عرضی ندارم و فقط منتظر نامههای شما هستم. سیمین باز هم برایم نامه بنویس و وضع خود را هم بنویس و به همه فامیلها سلام برسان و دیگر عرضی ندارم.
خداحافظ
والسلام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری