از جاماندگان قافله کربلا نباشیم که میگویند؛ ای کاش با شما بودیم
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید رهبر سهرابي، یکم آبان 1347،در شهرستان تهران ديده به جهان گشود. پدرش جعفر، فروشنده بود و مادرش اقدس نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. دهم شهريور 1367، با سمت فرمانده گردان در دزفول غرق شد و به شهادت رسيد. پیکر وي را در امامزاده محمد (ع) شهرستان كرج به خاك سپردند.
شهید رهبر سهرابی در وصیتنامهاش چنین مینویسد:
بسم الله الرحمن الرحيم
(هر شهادتى ملت را به هدف بزرگ نزديكتر ميكند.)
وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ
الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ
وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا. ﴿سوره مبارکه الأحزاب
آیه: (22
«برخى از
مومنان بزرگ مردانى هستند كه به عهد و پيمانى كه با خدا بسته اند، كاملا وفا
كردند پس برخى ديگر بر آن عهد ايستادگى كردند (تا به راه خدا شهيد شدند ) و برخى
ديگر به انتظار (فيض شهادت) مقاومت كرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند. »
«مناجات شهید»
خدايا، به نام تو و به ياد تو و براى رضاى تو سخن آغاز مىكنم. خدايا، بارالها، پروردگارا، الها، تو را قسم مىدهم به حق محمد و آل محمد (ص) كه اگر قرار است در اين دنيا بمانم و برگناهانم افزوده گردد، مرا لحظهاى در اين دنيا قرار نده.
مولاى من، اگر مصلحت بر اين است كه مرا از اين دنيا ببرى شهادت در راهت را نصيبم كن.
خدايا، اگر رضاى تو بر اين است كه شهيد شوم مرا همچون حسين (ع) ، با نيت حسين (ع)، با اخلاص حسين (ع) و با هدف حسين (ع) در جوار خودت ببر و مرا با شهداى كربلا محشور بگردان. (آمين) بسم الله الرحمن الرحيم با سلام بر حضرت فاطمه (س) و با سلام بر فرزندان والا گوهرشان امام حسين (ع) سالار شهيدان و با سلام بر امام زمان (عج) و نايب بر حقش امام خمينى و با درود و سلام بر تمامى شهداى اسلام سخنم را آغاز مى كنم.
«سخنی با پیروان ظاهری امام زمان»
وظيفه ماست كه در اين شرايط حساس كه كفار و منافقين دنيا از هر طرف به جايى كه مركز تشيع است، حملهور شدهاند و در كمين مومنان و خالصان نشستهاند، قيام كنيم و ابتدا شر آنها را دفع كنيم. آن وقت برگرديم به معالجه امراض داخلى مشغول شويم. از همه آنانكه اين جنگ را مقدس و مشروع نمىدانند و خود را پيرو حضرت ولى عصر (عج) هم مى خوانند، مىپرسم كه اگر اين حكومت از هم پاشيده شود، ديگر به كجا پناه خواهيدبرد و پرچم تشيع را در كدام قسمت جهان مىخواهيد برافرازيد ؟ جواب شما به مسلمانان لبنان كه اميدشان تنها و تنها به ايران است، چه خواهد بود ؟ و اگر در نتيجه سستى و سهلانگارى ما طورى شود كه فرياد اسلام خواهى سالنها خاموش گردد، جوابى نداريم كه به حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار و حضرت مهدى (عج) بدهيم.
البته بايد همه مطمئن باشيم كه خدا حافظ و ناصر دين مبين است ولى اگر در اين امتحان قبول نشويم به ضرر خودمان تمام مى شود و خدا علم حق را بدست قومى ديگر مىدهد. خلاصه اينكه من با علم به مشكلات و گرفتاريها و فشارهاى روحى و جسمى كه امروز به اسلام و مسلمين وارد مى آيد به جبهه آمدم و اميدوارم كه خداوند متعال اين آمدن مرا قبول كند و عاقبت خير به من عطا فرمايد. (آمين )
پدر خوب و مادرمهربانم، اگر جنازهام آمد فَبِها ، ولى اگر نيامد زياد ناراحت نباشيد، روى حرفم بيشتر با مادرم است. اين حقير، فرداى قيامت منتظر شما پدر و مادر خوب و مهربانم هستم. عزيزان مهربانم، هر كس مخالف امام است نمىخواهم در هيچ يك از مجالس من شركت كند. اگر شهيد شدم آنقدر خوشحال باشيد كه گويى پسرتان داماد شده است. شما براى من خيلى زحمت كشيدهايد و نتوانستم فرزند خوبى برايتان باشم حلالم كنيد.
برادرانم صابر و يوسف و بهروز و خواهران بزرگوارم، مرا حلال كنيد و عفوم نماييد. مرا ببخشيد كه نتوانستم برايتان برادرى باشم خوب و مهربان. مى دانم حق برادرى را برايتان ادا نكردم از همه شما مىخواهم مرا حلال كنيد.
خداحافظ
شما عزيزان باشد. انشاءالله خداوند شهداى ايران اسلامى را با شهداى كربلا محشور
كند. بارالها، حضرت امام را براى امت بزرگ اسلامى ايران حفظ كن و به خانواده هاى
شهدا صبر عنايت بفرما. در پايان شما را و دين شما را به خدا مىسپارم و قسمتان مىدهم
كه امام عزيزمان را رها نكنيد و به سخنانش عمل كنيد و متذكر مىشوم كه دل به اين دنياى فانى نبنديد همه ما رفتنى در
پيش داريم كه انشاءالله عاقبت به خير شويم.
«سخنی با مدعیان حق»
آن هنگام به اهل بيت ايمان خطاب رسد: اى نفس قدسى مطمئن، با دل آرام و ياد خدا به حضور پروردگار باز آى كه تو را خشنود به نعمتها و راضى از اعمال نيك توست. باز آى و درصف بندگان خاص من درآى و در بهشت رضوان من داخل شو. پدر جان و مادر جان، اى عزيزان خوب من، الان كه اين وصيتنامه را مىنويسم چند ساعت به آغاز عمليات و اعزام ما نمانده است اگر چه من توفيق رسيدن به مقام شهادت را ندارم اما به چند نكته اشاره مىكنم شايد حضرت حق ما را قابل دانست. امروز كه جريان حق و باطل هر كدام خالصتر از هميشه و با اصرارى بيشتر به نبرد هم آمدهاند وظيفه اهل حق است كه حق را بگيرند و گرنه بر باطلند و امروز است كه مدعيان بايد ادعاى خود را به اثبات برسانند و نشان بدهند كه مدعى كذب و دروغ نبودهاند.
«ای کاش با شما بودیم»
هر كس بر مظلوميت حضرت اباعبدالله گريه كند و يا (ليتنا كنا معكم ) مىگويد، اكنون بايد به يارى برخيزد و گرنه از كسانى است كه مصايب را شنيدند و بر آنها راضى شدند و مورد لعن ابدى قرار گرفتند. مىدانم امروز هم خيلىها مثل آن زمان كه پيامبر (ص) و اميرالمومنين و امام مجتبى و امام حسين (ع) به جنگ دعوت كردند بهانه مى آوردند و بر سر كلاه شرعى مى گذارند. يكى مشكلات زندگى را بهانه مىگيرند و ديگر از جاى خود حركت نمىكنند تا امام زمان بيايد عدهاى به بهانه اينكه جمهورى اسلامى واقعى نداريم و اين همه گرفتارى و مشكلات روحى وجود دارد و مديران همه پاك و ستوه نيستند و انحراف وجود دارد. جبهه را جبهه حق نمىدانند و شركت نمى كنند، همه مىدانيم كه مشكل هست و گرفتاريها از هر سو بر ما مىبارند.
عدهاى از خارج گروهى از داخل، دانسته يا ندانسته ضربه مىزنند. آرى، ما به همه اين حقيقتها نه كم، بلكه بسيار زياد هم واقفيم ولى قضيه اصلى اينجاست كه بنيان اين جمهورى و قانون اساسى آن بر پايه اسلام است و درمقابل دشمنان آن چنان گرگهايى هستند كه اگر بر ما مسلط شوند به هيچ مسلمانى رحم نمىكنند و پايه اسلام را از بن مىكنند كه البته خدا جلويشان را گرفته و مى گيرد.
«خونم را وقف میکنم»
همه شما خودتان خوب ميدانيد كه راه ما راه حق است پس از فرستادن بچه ها به جبههها دريغ نكن كه خداوند مشترى خوبى است. من پنج ليتر خون دارم كه همه را وقف مىكنم هر جا كه صاحب خون بخواهد، تصميم را مى گيرد و من ديگر نقشى نداشته و كارهاى نيستم. از مال دنيا چيزى ندارم جز كتابهايم. آنها را ببينيد كه برادرانم صابر و يوسف نياز ندارد بدهيد به يك كتابخانه اسلامى و فعال تا مطالعه نمايند. دوستان، اين دنيا فانى است و مانند پل است با اعمال نيك از روى اين پل بگذريد. هيچ كس روى پل خانه نمى سازد، پل محل گذر است. پدر جان، مرا در امامزاده محمد حصارك دفن كنيد و مقدار سه هزار تومان در راه خدا به نيازمندان و يا به مسجد و يا به جبهه كمك كنيد چون ممكن است من از كسى پول گرفتم و يادم رفته به خودشان برگردانم.
در خاتمه تنها پيامى كه براى امت بزرگ ايران دارم اين است كه دست از پيروزى امام برندارند و به فرمايشات پيامبر گونه اين خورشيد جماران گوش كنند كه ما هر چه داريم از اوست. اوست كه ايران كه اسلامى كرده پس از او حمايت كنيد و مطيع اوامرش باشيد.
«با شهادت به تکامل میرسم»
اى عزيزان ممكن است وقتى كه اين نوشته ها را مىخوانيد
من ديگر نباشم و روح از جسم ماديم خارج شده باشد. چون براى شهيد مرگى وجود ندارد
پس من نمردهام. اگر سعادت يارى كرد و به
شرف شهادت نايل گشتم، بدانيد كه به تكامل رسيده ام. كسانى كه با من خويشاوندى و دوستى دارند پس از
شهادت من سرشان را بالا نگه دارند و از مرگ من سرافراز باشند شما با رفتار صبورانه
خود به دشمنان اسلام بفهمانيد كه در اراده و روحيه شما هيچ خللى وارد نيامده است. مادر، اگر من رفتم برادران ديگرم هستند و جاى
مرا پر مىكنند ، ناراحت نباشيد، وعده خداوند حق است. مى دانم كه اگر نوشتههايم
را برايت بخوانند، چشمهايت گريان مىشود. اين از خصوصيات بشر است اما خداوند به
خانوادهاى كه فردى از ميانشان شهيد شود لطف مىكند و صبر عظيم عنايت مىفرمايد. مادر جان، مىانديشى كه پسرت را داماد نكردى اما
بدان كه شهادت هزار مرتبه از داماد شدن بهتر است. شهادت تولدى است دوباره براى آغاز يك زندگى
جاودانه. اى كاش هزارها جان داشتم و در
راه اسلام فدا مى كردم شما نيز بدانيد كه راه سعادت و خير و بركت شهادت است. من با آگاهى هر چه تمامتر اين راه را انتخاب
كردم ما از سرور شهيدان «حسين بن على» درس شهادت آموختهايم او به ما ياد داد كه
چگونه زندگى كنيم و چگونه بميريم پس ناراحت نباشيد. مادر جان مى دانم كه خيلى برايم زحمت كشيده اى و
نتوانستم زحمات شما را جبران كنم هر چند كه زحماتتان را بايد خداوند اجر بدهد من
عاصى، حتى به گفتن آنها نيز عاجزم تا چه رسد به اينكه بتوانم آنها را جبران كنم. مادر جان، نمىگويم برايم گريه كن، گريه كن،
گريه كردن براى شهيد شريك شدن در اجر جهاد او است ولى اگر خواستى برايم گريه كنى
اول بر مظلوميت حسين (ع) و اهل بيت او گريه كن. براى على اصغرش گريه كن. براى على اكبرش و براى زينبش گريه كن. خلاصه كارى كن كه در صحراى محشر، پيش حضرت زهرا
(س) و حضرت زينب و ديگر اهل بيت رو سفيد باشى. چون پسرت گداى آستان اهل بيت است. خواهران و برادرانم را طورى تربيت كنيد كه زينبها
و على اكبرهاى زمان خويش باشند و شوند.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري