سفارش شهید خیبری به مادر
نوید شاهد البرز؛ شهید «فرضعلی اکبری سلیم» در سال ،1335 در
یکی از روستاهای دور افتاده دیده به جهان گشوده و رشد پیدا کرد. وی
از کودکی همگام و همراه پدر زحمتکش خود مشغول کشاورزی شد. او از آنجا که علاقه وافری
به مطالعه و خواندن کتاب داشت از این رو بسیار جدیت به خرج داد و موفق هم شد.
در زمان اوج گیری انقلاب
به رهبری پیامبر گونه امام عزیز همگام و همدوش سایر برادران در به ثمر رساندن
انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشت و پس از پیروزی انقلاب به فرمان امام به عضویت بسیج
در آمد او ازدواج نموده و حاصل آن سه
فرزند است بطوری که معلم اخلاق شده بود پاسداری به معنای واقعی از قرآن شده بود
راهی را در پیش گرفته بود که انتهای راه را کاملاً می دید و با چشمی پاک قدم به
عرصه پیکار گذاشت عاشق مولایش حسین (ع) بود
و با شروع جنگ تحمیلی از هیچ کمک نسبت به جبههها دریغ نمیکرد و سرانجام
در تاریخ بیست و پنجم بهمن ماه 1362، عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل گردید و در
عملیات خیبر شرکت کرد و در تاریخ بیست و
دوم اسفند 1362، در جزیره مجنون مردانه و علی وار رشادتها از خود نشان داد و به شهادت
رسید. تربت پاکش در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
وصیت نامه شهید«فرضعلی اکبری سلیم» را در ادامه می خوانید:
«وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ (154).»
و آن كس كه در راه خدا كشته شد مرده نپنداريد بلكه او زنده ابدي است وليكن همه شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت. ( قرآن كريم)
به نام خداوند بخشنده مهربان
وصيت نامه خود را به شرح زير شروع ميكنم. وصيت نامه شهيد فرضعلي اكبر سليمي. پدرجان دستهايت را به طرف خداوند بلند كن و بگو: خدايا! فرزندان من را به شهيدان صدر اسلام بپيوندند و خدا را شكر كن كه چنين فرزندي تحويل جامعه دادي و به فرمان خدا و رسولش گوش فرا دادي و گفتههاي آنها را عمل كردي.
اين وصيت نامه را با سلام فراوان به رهبر كبير انقلاب امام خميني(ره) شروع ميكنم بدليل اينكه او بود كه چگونه زيستن و چگونه مردن را به من و ديگران آموخت. سلام بر پدر و مادر مهربانم و سلام بر همسر مهربانم و سلام بر برادران و خواهرم و سلام بر فرزندانم به نامهاي دخترم زينب و پسران مهدي و محمد، اي عزيزان من هيچگاه من دلم نميخواهد شماها براي من گريه كنيد چون روح من آزرده ميشود تا ميتوانيد افتخار كنيد و خوشحال باشيد. قبل از هرچيز چند كلمهاي با پدرم صحبت ميكنم.
پدرجان! ميدانم كه از دست دادن فرزند خيلي سخت است اما خودت ميداني كه من شهيد شدهام و شهيدان هم زنده هستند و ميدانم تو پدر مهربان و دلير در مقابل و خوش به حال تو پدر كه اجرت ثواب تو بيشتر از يك شهيد است چون شهيد ثواب اين كه فقط در راه خدا است ميبرد اما پدر تو توانستي كه فرزندانت را در راه خدا بدهي و به اين جامعه اسلامي شهيد تحويل بدهي و من كه فرزند تو هستم كه تو مرا در راه خدا همچون ابراهيم كه اسماعيل را قرباني كرد، دادهاي و تو پدر امتحانت را در پيشگاه خداوند متعال دادهاي و ان شاءاله كه قبول است، پدرجان! دلم ميخواهد دستهايت را به طرف خداوند بلند كني و به او بگويي خدايا! اين فرزندم را قبول كن و اين را به شهيدان صدر اسلام بپيوند.
و چند نكته را به مادر عزيزم عرض ميكنم مادر عزيزم سلام، ميدانم كه داغ فرزند بخصوص كه اين داغ اول تو است كه شهيد ميشود، خيلي سخت است من حتم دارم كه مادر من زني شجاع است همچون فاطمه زهرا (ع) كه فرزندان خود را در راه اسلام ميدهد و خود هم درمقابل دشمن ايستادگي ميكند و جاودانه ميشود.
مادرجان! همانطور كه ميگوئيم؛ خداوند بزرگ است پس پناه به خدا ميبريم و هرچه كه او ميخواهد، همان است. كه زنده ماندن و مردن و شهيد شدن هركدام يك حكمتي است كه حساب و كتابش در دست خداوند است و بس... مادرجان! خود تو از من بهتر ميداني كه شهادت چيز خوبي است كه نصيب هركس نميشود و اميدوارم مادرجان براي من گريه نكني و فقط براي من دعا كن و شير خود را حلال كني خداحافظ مادر.
چند كلمه با همسر عزيز و مهربانم سخن ميگويم با سلام به زن مهربانم ميدانم ازدست دادن شوهر خيلي سخت است اما من تو را ترك نكردهام كه ديگر پيش تو نباشم بلكه تو را تنها گذاشتم و پيش خداوند رفتم تا هميشه براي تو جاودانه شوم و خوشا به حال تو كه چنين شوهري داشتي و تو نبايد براي شهيد شدن من ناراحت شوي همسر مهربانم خيلي خيلي دلم ميخواهد بعد از من تو و فرزندانم زينب، مهدي و محمد در خط امام چون هميشه حركت كني و شهادت من بايد تو را استوارتر از هميشه نگه بدارد در مقابل دشمن اسلام. همسر عزيزم فرزندان مرا تا ميتوانيحزب اللهي تربيت كن و در مكتب خميني حركت بده يعني همان اسلام دين خدا.
خواهرم و برادرانم شما كه عزيزان من هستيد دلم ميخواهد با شهادت من درس را از مكتب اسلام آموخته باشيد و آنقدر در آن پيش برويد تا به ياران حسين (ع) بپيونديد همچون من كه چنين افتخاري نصيبم شده است. بعد از اين همه حرفها كه همه شما مي دانستيد اما من تذكري دادم ميخواهم چند موضوع را يادآور شوم درمورد اموالم همانطور كه همه عزيزان ميدانيد من از نظر ثروت و مال چيزي ندارم اما هرچيز ناقابل كه وجود دارد نه پولي و نه اموالي اما هرچه است قانون اسلام هرچه ميگويد درباره آن انجام دهيد. چندكلمه موضوع مهم كه ميخواهم به همسر مهربانم بگويم خواهش ميكنم كه خوب توجه كن عزيز بعد از من تو بايد به وظيفه اسلامي خود به دقت هرچه تمامتر عمل كني و تو بايد تابع قانون اسلام شوي نبايد هرچه كه خودت فكر ميكني همان شود و اگر تو درست وظيفه شرعي خود را انجام دهي من هم راحت هستم و روح من شاد خواهد بود و همچنين فرزندان من هم در موقعيت بهتري زندگي خواهند كرد.
پدر و مادر و همسر و برادر و خواهر و فرزندان من ما براي باز شدن راه كربلا شهيد ميشويم تا شما بتوانيد راحت بيائيد و قبر ششگوشه امام حسين(ع) را در كربلا زيارت كنيد و هر وقت شما به زيارت امام حسين(ع) رفتيد بگوئيد كه ما را جز ياران قبول كند تا شايد با دعاهاي شما عزيزان خداوند از بار گناهان ما بكاهد و ما را جاودانه سازد همانطور كه امام حسين(ع) ؟؟؟من به دنبال شهيد مظلوم دكتر بهشتي و رجائي و رئيس جمهور و نخست وزير باهنر ميروم و در دولت بزرگ آنها شركت ميكنم و در آنجا بهتر ميتوانم بدين افراد خدمت كنم تا خداوند راضي شود ضمناً براي سپردن من به خاك در امامزاده محمد در مزار شهيدان دفن كنيد ضمنا بدين سلسله مراتب الهي توجه كامل داشته باشيد الله، قرآن، محمد(ص)، علي (ع) ، فاطمه (ع) ، حسن (ع) و حسين(ع) و ديگر ائمة اطهار كه آخرين آنها مهدي امام زمان (عج) است و نائب آنها آيتاله خميني است و بعد آيتاله منتظري، اي عزيزان بدين سلسله مراتب الهي توجه كنيد و فرزندان من را زينب و مهدي و محمد را بدين موضوع آشنا سازيد موضوع ذكر شده را به مراتب عمل گويند.
پدرجان و مادر عزيزم نماز و روزه قرضي ندارم و مراسمها را انجام ندهيد و پولي كه از بنياد يا ارگانهاي ديگر براي خون من نگيريد. پدرجان! از دوستان و آشنايان دور و نزديك براي من آمرزش طلب كنيد و به آنها بگوئيد اگر من درباره شما خوبي و بدي كردهام اميد است كه مرا ببخشيد. وصيتنامه اينجانب فرضعلي اكبر سليمي به پايان ميرسد.
اگر باشد قرار آخر بميرم نميخواهم كه در بستر بميرم
دلم خواهد كه در ايام جواني ميان جبهه و سنگر بميرم.
مادر منشين چشم براه درگذر امشب
كه فرزند دلبند تو به آن خانه نيايد
مادر آسوده بيارام و نكني فكر پسر را
كه دگر پنجه برحلقهاي خانه نسايد
مادر با خواهر من نيز مگو او به كجا رفت
چون تازه جوان است تحمل نتوان كرد
مادر گوكه برادر كه مهمان حسينم كه هميشه
تا بستر من را لب ايران نگشايد
مادر پيراهن من نيز بر لب ايوان بياويز
دانم كه هر زن از آن شهر به تو رسد تسليت گويد
و پرسد پسرت كو تو با چشمي گريان و قلبي پردرد گويي پسرم نيست
مادرم گر پدرم پرسد خبر او من بر گو كه كنار سنگر بفتاده
امام را دعا كنيد ، امام قلب امامت است، الله الله اكبر خميني رهبر، شهادت افتخاريست از جانب خداوند متعال و تبارك و تعالي براي آن كساني كه لايق هستند امام خميني ، اگر باشد قرار آخر بميرم نميخواهم كه در بستر بميرم دلم خواهد كه ايام جواني ميان جبهه و لشگر بميرم.
والسلام عليكم و رحمهالله.
خداحافظ شما تمامي موفق و مؤيد باشيد.
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری