تاملی بر وصیت نامه شهیدی از تبار خیبر
نوید شاهد البرز؛ شهید «محمود توسلی» که نام پدرش«خانعلی» بود در سال 1332، در نظر آباد چشم به جهان گشود. وی پس از گرفتن دیپلم به کار معلمی روی آورد و در دوران جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده ای خستگی ناپذیر در بسیاری از عملیات ها شرکت جست و سرانجام بعد از رشادت ها و دلاوریهای فراوان در عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در تاریخ یازدهم اسفند ماه 1362، به شهادت رسید. تربت پاک شهید در گلزار شهدای سید جمال الدین نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
از شهید «محمود توسلی» وصیت نامه ای در دست است که در ادامه می خوانیم:
این وصیت نامه را در حالی می نویسم که فردایش عازم جبهه جنوب هستم و با توجه به اینکه چند بار در جبهه شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیت نامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی دادم وای نمی دانم چرا حس کردم که اگر ننویسم گناهی مرتکب شده ام. لذا بدین وسیله وصیت نامه خود را در مورد خانواده، برادران و آشنایان می نویسم با توجه به اینکه پنج سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده ام و به همین خاطر مقدور نبود نسبت به خانواده ام رسیدگی کنم بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می کردم و هیچ وقت هم نتواستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم بدین وسیله از همه آنها معذرت می خواهم و طلب بخشش دارم .
از حق و دینی که به گردن من داشته اند و نتوانستم این حق را ادا کنم ولی این اطمینان را به خانواده ام می دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده اند و فکر نکنند که نسبت به آنها بی تفاوت بوده ام ولی مسئولیتها سنگین تر بوده اند.
درخواستی که از همسرم دارم این است که فرزندم را اولا زیر سایه الله، ثانیا نزد پدرم خوب تربیت کنید و او را نسبت به اسلام دلسوز بارآورد.
از پدر و مادرم و برادران و خواهرانم درخواست بخشش دارم زیرا از دست من ناراحتی ها دیده اند و هیچ وقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی کنم و از کلیه فامیلها و برادران و خواهرانی که بنده حقیر رامی شناسند درخواست دارم که برای من از خداوند طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذرد.
احساس می کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می کند و به خصوص دعای آن کسانی که بسیجی و پاسدارند و به جبهه می روند و از کسانی که در جزییات زندگی من بوده و بامن برخورد داشته اند درخواست دارم که از من بدی دیده اند درگذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بدی دیده، نزدش بروند و از آنها رضایت بگیرند و دیگر اینکه مقاومت را فراموش نکنند که خداوند با صابران است. صبری چون صبر ایوب و امتحانی چون یوسف که می توانست گناه بکند و برایش این امکان بود و نکرد.
من از همه برادران که در جبهه هستند می خواهم که صبور باشند و در این مکان مقدس که امکان گناه نیست و صعود می کنند خود را تقویت کنند و تقوی را پیشه کنند تا در برگشت از جبهه معنوی سقوط نکنند.
در این شرایط تاریخی خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است آن را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته اند و اگر مقاومتهای آنان نباشد همانطور که امام فرموده اند بیم آن می رود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش می شویم و دیگر اینکه با تجربه ای که ما از صدر اسلام داریم که به خاطر عدم آگاهی مسلمین چه طور از مسیر اسلام منحرف شده اند.
این تجربه باید برای مسلمین درس عبرت باشد و با دقت به کلمات این روح خدا که خط او، خط رسول خداست، دقت کنند.
وجود امام امروز برای ما معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راه او خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آزار دارند به مراتب حساس تر و سخت تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکا و وصیتم به برادران این است که سعی کنند مردم که عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنندکه بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصرهایی که جریان های انحراف دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
امروز روز پنج اسفندماه سال 1362، روزی است که منتظران کربلای حسین تجهیز و همه وضو ساخته و خود را آماده و مهیا برای زیارت کربلا می بینیم.
زائرین آماده باشید کربلا در انتظار است دشمن بعثی کافر جبهه در حال فرار است.من پیروزی را دیده و لمس کردم. آیا همین پیروزی نیست که خیل سپاه عظیم اسلام عازم جبهه ها می شوند و هربار یک کلام به ندای رهبر عظیم الشان لبیک گفته یک صدا تکبیر می گویند پیروزی در آن نیست که صدامی از بین برود همانطور که امام فرمودند: صدام رفتنی است و مرده ای بیش نیست و فقط یک راه برای او مانده که افتخار است علاقه مندان به اسلام این را درک کرده اند که منظور من چیست.
شوق و علاقه عجیبی در چهره های درخشان و نورانی رزمندگان مشاهده می شد. در نمازها و دعاها با حضور قلب و با خلوص نیت چنان با سوز دل به درگاه خداوند درخواست دعا می نمودند که انسان گویی عاشق و معشوقند و همدیگر را پس از سالیان دراز در یافته اند.
خداوندا! این نعمت الهی و این برکت عظیم الهی را از ما نگیرد.اگر خداوند عمری داد و زنده ماندم ان شاءاله بعد از کربلا برای آزادی قدس قدم می گذارم و در غیر این صورت این وصیت را به دخترم می نمایم که به نوعی در جهاد علیه کفر اسرائیل و آزادی قدس عزیز شرکت جوید و حالا شاید این شکرت در پشت جبهه حتی به مقدار کمی هم شده در درگاه خداوند قبول است.
دوست ندارم بعد از شهادتم عزاداری و گریه کنید چرا که دشمنان اسلام خوشحال خواهند شد مگر شهادت من وسیله ایی باشد برای برقرار کردن مجلس و در آن صحبت از اسلام و شهدا و جانبازان انقلاب و دعای خیربرای امام عزیز باشد و یک موقع نباشد که در این مورد سو استفاده شودو هرکاری را به شهید اختصاص بدهید و بگویید ما شهید داده ایم البته این فداکاری ها برای اسلام است و در برابر عظمت اسلام هیچ است چراکه ما از سالار شهیدان حسین (ع) درس آموخته ایم حسین گونه وارد عمل می شویم و حسین وار می میریم و من خجالت می کشم.
آقا امام حسین(ع) با بدنی قطعه قطعه از دنیا برود و من سالم بمیرم. هیچ بعید نیست که مفقودالاثر نیز بشوم شما نگاه کنید به خانواده هایی که شهید یا اسیر یا معلول یا مجروح و غیره داده اند به بهشت زهرا و مزار شهدا بروید و قلب خود را آرام کنید و در تشییع جنازه ها شرکت کنید و در دعاها و نماز جماعتها و جمعه ها شرکت نمایید و اگر جنازه من به دست شما رسید خونسردی خود را حفظ کنید، چراکه ما مال خداییم «انالله و انا علیه راجعون» بازگشت همه به سوی خداست.
باید خودمان را خالصانه تقدیم خدا کنیم. شاید هم جنازه ام به دست شما نرسد چرا که مردن حق است وقتی کسی کارش حرکت برای خداست و طبق مصداق آیه شریفه در پیش خدا روزی دارند و آنها را مرده نپندارید.
«... پس بگذارد دشمن قطعه قطعه ام بکند و بسوزاند و دود شوم آیا می تواند قرآن را نابود کنند و اسلام را نابود کنند و ایمان را نابود کنند. ما آنچه در قرآن آورده را عمل می کنیم و به نفس خودمان عمل نمی کنیم. فقط پیروی از قرآن است که ما را داوطلبانه به جبهه ها کشانده آن هم با روحیه ای بسیار بالا و عالی و شجاع و جنگاور .»
البته ما برای کشته شدن نیامدیم بلکه برای نابودی کفرقدم برداشته ایم و اگر خداوند صلاحیت کسی را تایید فرمود و به درجه رفیع شهادت نائل گشت فبها...، باید آنقدر از دشمن بکشیم تا خدای نکرده آنها بر اسلام غلبه نکنند. بر خودتان با مراجعین خوب باشد.
اگرکسی برای تسلی و تبریک می آید، او را کاملا تحویل گرفته و با رویی خندان و شاد تحویل بگیرید تا او نیز به اسلام عزیز علاقه مند شده و اگر علاقه مند است بیشتر علاقه مند گردد و نباشد یک موقع کسی مراجعه کند. عدم و جود مرا افسوس به خود با به خود با روحیه باشیدو روحیه بدهید و اما در مورد تدفین مساله ایی نیست که نظرآباد باشد یا جای دیگر هرکجا پدر گرامی ام صلاح دانست مساله ایی نیست طوری باشد که خودتان و مردم در عذاب نباشید و اما در مورد قبرم سعیی کنید بی آلایش و بدون تزیینات و نرده کشی باشد .اگر تابلویی بر بالای سرم آن هم برای شناسایی باشد اشکالی ندارد البته خیلی حرفهاست که با دوستان و آشنایان و فامیلها و برادران و خواهران دارم که دیگر وقت ایجاب نمی کند و باید ساکها را تحویل دهیم و همین طور وصیت نامه ها را به هرحال حلالیت طلب کنید.
خداوندا امام عزیزمان این قلب تپنده است اسلامی، یاور مستضعفان رهبر شیعیان جهان رسید محرومان ماه جماران ، نوری است در دل تاریکی مرا برای تمامی محرومان و مستضعفان جهان حفظ فرما ، آمین .خدایا تمام عمرم فدای یک لحظه نفس امام عزیز ، ای کاش صدجان داشتم و صدبار فدای رهبرم می شدم همانا راه او راه خدا و پیغمبر و اسلام و قرآن است.من جبهه را کلاسی برای خداشناسی دیدم و دانشگاهی بزرگ برای دانشجویان و دریچه ایی برای تمام آخرت و راهی برای سعادتمندان و رسیدن به مقصود نهایی که همانا خدا است .این نتیجه را با امدادهای غیبی عینا می توان مشاهده نمود.
خدایا! خدایا ! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
معلولین و مجروحین شفا عنایت فرما
اسیران جنگی را آزادشان بفرما
از صحنه روزگار منافقین را بردار
صدام و لشگرش را نابود شان بفرما
یاران باوفای امام را نگهدار
زیارت کربلا نصیب بگردان آمین یا رب العالمین
دعای همیشگی امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو.
بنده حقیر خدا محمد توسلی
پنجم اسفند ماه 1362
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري